kafsh dozak
عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حکایت مدیریتی: دو شاهین و پرواز[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]است. پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟»[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کشاورز که ترسیده بود گفت: «سرورم، کار سادهای بود، من فقط [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاخهای را که شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] دارد و شروع به پرواز کرد.»[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخههای زیر پایمان را ببریم (البته [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاخههای زیر پای خودمان نه زیر پای دیگران!) چقدر به شاخههای زیر [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پایتان وابسته هستید؟ آیا تواناییها و استعدادهایتان را میشناسید؟ آیا [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ریسک میکنید؟ آیا کارمندان خود را میشناسید؟ آیا تلاش میکنید [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]استعدادهای آنان شکوفا شود؟ یا به خاطر ترس از پریدن و پرواز، آنان را به [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاخههایی از سازمان وابسته میکنید؟ آیا بهتر نیست کارکنانتان توانمند و [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چالاک باشند در عین حال جَلد سازمان؟ آیا نقاط قوت و استعدادهای [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سازمان خود را میدانید؟ آیا به استقبال تهدیدها میروید یا همواره به [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شکلی محافظه کارانه به حفظ وضع موجود می اندیشید؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در رویارویی با تهدیدها و مشکلات است که سازمان میتواند استعدادها و [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تواناییهای خود را بروز داده و توسعه دهد.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]است. پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟»[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کشاورز که ترسیده بود گفت: «سرورم، کار سادهای بود، من فقط [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاخهای را که شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] دارد و شروع به پرواز کرد.»[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخههای زیر پایمان را ببریم (البته [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاخههای زیر پای خودمان نه زیر پای دیگران!) چقدر به شاخههای زیر [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پایتان وابسته هستید؟ آیا تواناییها و استعدادهایتان را میشناسید؟ آیا [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ریسک میکنید؟ آیا کارمندان خود را میشناسید؟ آیا تلاش میکنید [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]استعدادهای آنان شکوفا شود؟ یا به خاطر ترس از پریدن و پرواز، آنان را به [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاخههایی از سازمان وابسته میکنید؟ آیا بهتر نیست کارکنانتان توانمند و [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چالاک باشند در عین حال جَلد سازمان؟ آیا نقاط قوت و استعدادهای [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سازمان خود را میدانید؟ آیا به استقبال تهدیدها میروید یا همواره به [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شکلی محافظه کارانه به حفظ وضع موجود می اندیشید؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در رویارویی با تهدیدها و مشکلات است که سازمان میتواند استعدادها و [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تواناییهای خود را بروز داده و توسعه دهد.[/FONT]