حسینیه باشگاه مهندسان ایران

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
جریان وفات حضرت زهرا علیهاالسلام (به نقل از اسماء بنت عمیس)

جریان وفات حضرت زهرا علیهاالسلام (به نقل از اسماء بنت عمیس)

اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:
هنگامی كه رحلت حضرت فاطمه نزدیك گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى كافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یك قسمت را براى خودش برداشت، یك قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینك بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، كافور را حاضر كرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر كرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می كنم تو ساعتى صبر كن سپس مرا صدا كن اگر جوابت را نشنیدى بدان كه من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر كن. راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا كرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر كسى كه در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده كرد كه از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی كه او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام كه پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ كن. آنگاه گریبان چاك زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساكت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز كشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تكان داد دید رحلت نموده است. رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تكلم نما قبل از این كه روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن كه قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت كرده است. چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به كه تسلى دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید .گویى زبان حال على با فاطمه علیهاالسلام این بوده است:

بعد پیغمبر ز اشرار عرب آنچه دیدم ظلم و طغیان و غضب،

بودم از هر ابتلا بى واهمه شادكام از وصل تو اى فاطمه،
گر به خون دامان دل آلوده بود،
چون تو بودى خاطرم آسوده بود،
چون تو بندى از جهان بار سفر،
در فراقت بگذرد آبم ز سر،
اى انیس و مونس دیرینه ام،
داغ خود چون می نهى بر سینه ام
از چه ترك آشنائى كرده اى
وز على فكر جدائى كرده اى
وجود مقدس امیرالمومنین على علیه السلام بعد از رحلت حضرت فاطمه سلام الله علیها به شدت ناراحت شد و گریه و ناله اش بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:
لكل اجتماع من خلیلین فرقته
و كل الذى دون الفراق قلیل
و ان افتقادى فاطما بعد احمد
دلیل على ان لا یدوم خلیل

یعنى: هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى می شود و هر مصیبتى كه غیر از جدایى و مرگ است اندك است و رفتن فاطمه بعد از حضرت ختمی مرتبت پیش من دلیل است بر آن كه هیچ دوستى باقى نمی ماند. و در روایت معتبرآمده است كه چون على علیه السلام ، خانم را در هفت پارچه كفن كرد و پیش از آن كه بند كفن را ببندد، صدا زد: یا ام كلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امكم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فى الجنة.
ام کلثوم، زینب، حسنین بیائید و از مادرتان بهره بگیرید كه هنگام فراق و جدایى رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد در این موقع بود كه حسنین (دو قرة العین) زهرا جلو آمده و می گفتند آه و واحسرتا كه با مصیبتى بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفى و مادرمان فاطمه زهرا مبتلا شدیم. مادرجان هنگامی كه جدمان را ملاقات نمودى سلام ما را برسان و به آن بزرگوار بگو ما بعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم. حضرت على علیه السلام می فرماید: من شهادت و گواهى می دهم كه در آن هنگام فریاد و ناله فاطمه زهرا بلند شد و دستهاى خود را دراز نمود و دو نور چشمانش حسن و حسین را در بغل گرفت و آهسته آنان را بر سینه خود چسبانید. در این موقع سروش غیبى و هاتف آسمانى ندا در داد: اى ابوالحسن! حسنین را از روى سینه مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائكه را به گریه انداخته است .

(منبع)
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


ای زهرا(س) ای همه دارو ندار علی(ع)
بعدازاین خورشید می موید به چاه :
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم عشقم بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دارو ندارم را گرفتند
پیامبر(ص):
بوی پیامبران بوی میوه [به] است بوی بانوان بهشتی بوی درخت مُورد(درختی که برگ وگل خوشبو دارد) وبوی فرشتگان بوی گل سرخ است وبوی دخترم زهرا(س) بوی به آس(یه نوع درخت) وگل سرخ است.
 

afa

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر روی برگ شقايق بنويسيد
گل تاب فشار در و ديوار ندارد





عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه
جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه
هيچ پيمبری نبود اگر نبود فاطمه
احمد و حيدری نبود اگر نبود فاطمه
محبوبه حق در دوجهان فاطمه است
در قلب محبِ او کجا واهمه است؟
آندم که قدم نهد بسوی محشر
لطف و کرمش شامل حال همه است
من هم به همه دوستان تسلیت میگم ...​
 

afa

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام حسین(ع) از مادرش میگوید ...

امام حسین(ع) از مادرش میگوید ...

امام حسين عليه السلام از مادرش مي‌گويد




ستايشگران فاطمه

اشاره:
حضرت صديقه طاهره، دخت پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله ستايشگران بي شمار دارد و از فضايل، مناقب و مقامات عاليه او ستايش هاي فراواني شده است. دوست و دشمن، به کمال و عظمت او اعترافات کرده و جلالت شأن وي را ستوده‌اند. در اين مجموعه قصد آن داريم تا ستايشها و ستايشگران بانوي آب و آيينه را به منظر چشم شما آوريم.

امام حسين در ستايش فاطمه عليهما السلام

در زندگي حضرت سيدالشهدا، حسين بن علي عليه السلام به نکاتي بر مي‌خوريم که حاکي از کمال عظمت حضرت زهرا از ديدگاه آن حضرت است. او در موارد مختلف، از مادر سخن مي‌گفت و ياد وي را زنده نگاه مي‌داشت و از الهاماتي که از مادر گرانقدر خود گرفته بود ياد مي‌کرد. حال به نمونه‌اي از توصيفات امام حسين عليه‌السلام از مادرش اشاره مي‌کنيم:
1- شيخ مفيد رضوان الله نقل کرده که حسن فرزند امام حسن مجتبي عليه‌السلام به خواستگاري دختر امام حسين عموي گرامي خود رفت و از آن حضرت خواست که يکي از دو دختر خود را به او تزويج فرمايد، امام حسين فرمود: « يَا بُنيّ اختِر اَحبَّهُما اِلَيک ؛‌ فرزندم! هر کدام را که بيشتر دوست داري انتخاب کن ».

او در برابر امام حسين ساکت ماند و شرم و حيا مانع شد که از انتخاب خود سخن بگويد. امام حسين عليه السلام فرمود:
« فَانّي قَد اَختَرتُ لَکَ ?بْنَتي فاطمة وُ هِي اَکثُرهُما شَبَهاً باُمّي فاطمة بنت رسول الله صلّي الله عليهما1 ؛ [اکنون که تو سکوت کرده و جوابي نمي‌دهي] پس من دخترم فاطمه را براي تو اختيار کردم و اوست که شباهتش به مادرم فاطمه، دختر پيامبر خدا بيشتر است ».

اين جمله‌ي زيبا و جذاب، حاکي از موقعيت والاي حضرت زهرا از ديدگاه امام حسين عليه السلام است به طوري که شباهت داشتن فرزندانش به فاطمه، برايش اهميت داشته و آن يکي که به حضرت زهرا بيشتر شبيه بوده در نظرش از ويژگي خاص و امتياز مخصوص برخوردار بوده است. چنان که نام فاطمه را براي دختر خود انتخاب فرموده است تا هر لحظه و هر ساعت ذکر فاطمه بر لب داشته باشد و اين نام مقدس از زبانش نيفتد!!

2- در جريان شب عاشورا و بي تابي حضرت زينب کبري سلام الله عليها آمده که امام حسين عليه السلام خواهر خود را تسليت داده و نوازش مي‌کرد و در گذشت نياکان و اسلاف پاک خود را يادآوري مي‌فرمود و از جمله خاطره‌ي مادر گرامي خود را براي خواهرش زينب بيان نموده و فرمود: « وَ اُمّي خَيرٌ مِنّي...2 ؛ مادرم فاطمه‌ي زهرا از من بهتر بود اما باقي نماند و از دنيا رفت ».

آري! امام حسين در آن شب حساس توصيف ناپذير و در آن لحظات بحراني و بيم جان خواهرش زينب را داشت او را به ياد مادر مي‌اندازد و درگذشت و مرگش را يادآوري مي‌کند تا شهادت خود را براي وي آسان ساخته و او را آماده‌ي تحمل اين بارگران و مصيبت کمر شکن و جانسوز بنمايد و علاوه بر اين با ذکر جمله‌ي «خير منّي»، مرتبه‌ي والا و شأن رفيع حضرت زهرا را ترسيم مي‌کند و او را بهتر از خود شمرده و فضيلت عظمتش را يادآوري مي‌نمايد.
3- قطب راوندي رحمه الله عليه نقل مي‌کند که حضرت امام زين العابدين عليه السلام (در مورد روز عاشورا و ساعات پاياني عمر امام حسين) مي‌فرمايد: پدرم – که سلام و درود خدا بر او باد – روز شهادتش درحاليکه خون از بدنش مي‌جوشيد مرا به سينه چسباند و فرمود: «احفظ عنّي دعاء علَّمتنيه فاطمة صلوات الله عليها و علّمها رول الله صلي الله عليه و اله و علّمه جبرئيل في الحاجة و المهمّ و الغمّ و النازلة اذا نزلت و الامر العظيم الفادح ؛ دعايي از من فراگير و حفظ کن که مادرم فاطمه صلوات الله عليها به من آموخته است او نيز آن را از رسول الله فرا گرفته و جبرئيل اين دعا را به جدّم تعليم داده بود. دعايي که در وقت حاجت، امر مهم، و غم و اندوه، حوادث و رويدادهاي تلخ و پيشامدهاي سخت و شکننده خوانده مي‌شود ».
فرمود دعا کن و بخوان: « بحقّ يس و القران الحکيم و بحقّ طه و القرآن العظيم يا من يقدر علي حوائج السائلين يا من يعلم ما في اضمير يا منفّساً عن المکروبين يا مفرّجاً عن المغمومين يا راحم الشيخ الکبير يا رازق الطف الصغير يا من لا يحتاج الي التفسير صلّ علي محمد و آل محمّد وافعل بي کذا و کذا » 3
قابل توجه و شايان ذکر است که امام حسين عليه السلام در آن شرايط خطرناک که صدها درد و رنج و گرفتاري جانکاه از هر سو به وجود تابناکش هجوم آورده بود و در آن اثنا که درست همانند نگيني در ميان حلقه‌ي بلا و داغ و محنت هاي گوناگون محاصره شده بود به اين فکر است تا دعايي را که روزي در ايام کودکي، مادرش فاطمه به او آموخته و او نيز از پدر گرامي خود فرا گرفته است، به فرزند خود تعليم نمايد تا اين يادگار کانون عصمت و اين گنج پربها دست به دست و سينه به سينه گشته و منتقل شود و در نتيجه باقي بماند تا همه‌ي آيندگان از برکات و آثار بي شمار آن بهره مند گرديده و استفاده نمايند.
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا فاطمه

یا فاطمه


http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=10033&stc=1&d=1243440943

ياس يعني بوي دل بوي بهشت

ياس يعني فاطمه حيدر سرشت

ياس يعني كمترين عمرِ جهان

ياس يعني مادرِ صاحب زمان

ياس يعني كوچه و آه و شرر

يك گل و يك غنچه با هم پشتِ در

ياس يعني قوتِ دستِ علي

همدم رازِ دل و هستِ علي

ياس يعني خانه داري نوجوان

مادري افتاده حال و نيمه جان

ياس يعني شانه بر موي حجاب

ناله در بيداري و در وقت خواب

ياس يعني حيدر و غسل و كفن

اشكِ چشمِ زينب و آه حسن


ياس يعني يا حسينِ زيرِ لب

بوسه بر زير گلويي نيمه شب

ياس يعني انتقام از عاملين

سيلي محكم به روي قاتلين

ياس يعني مهدي و وقتِ ظهور

انتقام از غاصبين پر غرور

ياس يعني ما مدينه مي‌رويم

با اميرِ بي‌قرينه مي‌رويم


http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=10034&stc=1&d=1243441020



التماس دعا

 

پیوست ها

  • 141.jpg
    141.jpg
    80.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • 159.jpg
    159.jpg
    78.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه میرود گه نینوا
این اسیر بند قاف و شین و عین
گاه می گوید حسن گاهی حسین
میپرد گاهی به گلزار بقیع
می نشیند پشت دیوار بقیع
می نهد سر بر سر زانوی دین
اشک ریزان در غم بانوی دین
عرضه میدارد که ای شهر رسول
در کجا مخفی بود قبر بتول
از تمام نخلها پرسیده ام
آری اما پاسخی نشنیده ام
یا امیر المؤمنین روحی فداک
آسمان را دفن کردی زیر خاک ؟
آه را در دل نهان کردی چرا ؟
ماه را در گل نهان کردی چرا ؟
یا علی جان تربت زهرا کجاست ؟
یادگار غربت زهرا کجاست ؟
تا ز نورش دیده را روشن کنم
بر مزارش شعله ها بر تن کنم
آه از آن ساعت که آتش در گرفت
جام را از ساقی کوثر گرفت
یاد پهلویش نمازم را شکست
فرصت راز و نیازم را شکست
آه زهرا تا ابد جاری بود
دست مولا تشنه یاری بود
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز





نماز فاطمه اسلام را شرافت داد
دعای نیمه شب او به شیعه عزت داد
سلام عالمیان بانوی دو عالم را
که حق به ساحت قدسیش مقام عصمت داد
 
آخرین ویرایش:

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز



در جهان تا زنده ام گويم ثناي فاطمه
دست حاجت مي برم سوي خداي فاطمه
گر براي درد بي درمان مداوا طالبي
رايگان درمان كند دارالشفاي فاطمه


حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مرهون عطر ياس بود
اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمه
گردنت را مي شكست آنجا اگر عباس بود


 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز


ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این است:
ای کاش درِ سوخته مسمار نداشت
 

phalagh

مدیر بازنشسته
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]كوچه های غربت و غم قحطی یك مرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] بود خانه مان در غارت بی غیرتی نامرد بود[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دست مادر را گرفتم تا سوی مسجد رویم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ناگهان آتش گرفتم دست مادر سرد بود[/FONT]
 

afa

عضو جدید
کاربر ممتاز
میلاد امام باقر (ع)

میلاد امام باقر (ع)



میلاد با سعادت امام باقر علیه السلام را به تمامی دوستان تبریک می گویم ...

التماس دعا
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهم

مهم

سلام

دوستان در این ماه مبارک و پر برکت ، از دعا برای فرج امام زمان غافل نشید .

اللهم عجل لولیک الفرج

در هزاران گل برای گل نرگس منتظرتان می مانیم ...
 

Data_art

مدیر بازنشسته
خدايا !
ياري ام ده تا هرچه مي جويم ، فقط از تو بجويم و کارم را فقط به درگاه تو واگذارم.

دستگيرم شو که تو خدايي و ما بنده ي بي چون و چرا ، تو پادشاه بي همتايي و در هر وعده اي باوفا

پس مرا ثنا و دعايي رسا عطا کن که گر به کعبه روم ، جز سنگي نيست و گر به مسجد آيم ، جز ديواري نيست
زين روي به آستان تو رو مي آورم و بي هيچ واسطه اي با لطف بي زوال تو دست در آغوش مي شوم
 

Data_art

مدیر بازنشسته
مناجات با خدا


بار الها ....
آمده ام تا در سايه مهد تو خستگي را از خود برهانم وکوله بار سنگين گناهانم را بر زمين بگذارم.
از پشت کوههاي آرزوهاي طولاني از آنسوي درياهاي غرور وخود خواهي آمده ام تا سر در آستانه
پر عظمت تو بگذارم وهاي هاي بگريم...آمده ام تا دستهاي مرا بگيري و با مرواريدهاي با جامهاي
خالي نياز با کفشهاي اميد آمده ام تا مرا ببخشايي و گل آرامش را در دل بپرورانم و اطمينان درو کنم
ونماز عشق بخوانم.......بيا تا لبريز شوم......
 

Data_art

مدیر بازنشسته
در این ایام پربرکت از تمامی دوستان عزیز باشگاه:
التماس دعا
التماس دعا
التماس دعا
......
 

Data_art

مدیر بازنشسته
[FONT=&quot]در روياهايم ديدم که با خدا گفتگو مي کنم.[/FONT]
[FONT=&quot]خدا پرسيد:
[/FONT]

[FONT=&quot]پس تو مي خواهي با من گفت و گو کني؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]من در پاسخش گفتم : اگر وقت داريد.[/FONT] [FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خدا خنديد:
[/FONT]

[FONT=&quot]وقت من بي نهايت است... در ذهنت چيست که مي خواهي از من بپرسي؟ [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پرسيدم :
[/FONT]

[FONT=&quot]چه چيز بشر شما را سخت متعجب مي سازد؟ [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خدا [/FONT] [FONT=&quot]پاسخ داد :
[/FONT]

[FONT=&quot]کودکي شان. اينکه آنها از کودکي شان خسته مي شوند ، عجله دارند [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بزرگ شوند، و بعد دوباره پس از مدتها ، آرزو مي کنند که کودک باشند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اينکه آنها سلامتي خود را از دست مي دهند تا پول به دست آورند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]و بعد پولشان را از دست مي دهند تا دوباره سلامتي خود را بدست آوردند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اينکه با اضطراب به آينده مي نگرند و حال را فراموش مي کنند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بنابر اين نه در حال، زندگي مي کنند و نه در آينده .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اينکه آنها به گونه اي زندگي مي کنند که گوئي هرگز نميميرند،[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]و به گونه اي ميميرند که گوئي هرگز زندگي نکرده اند. [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دست هاي خدا دست هايم را گرفت، براي مدتي سکوت کرديم و من دوباره پرسيدم : [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]به عنوان يک پدر، مي خواهي کدام درسهاي زندگي را فرزندانت بياموزند؟ [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]او گفت :
[/FONT]

[FONT=&quot]بياموزند که آنها نمي توانند کسي را وادار کنند که عاشقشان باشد. [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]همه کاري که آنها مي توانند بکنند اين است که اجازه دهند که خودشان دوست داشته باشند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بياموزند که درست نيست خودشان را با ديگران مقايسه کنند،[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بياموزند که فقط چند ثانيه طول مي کشد تا زخم هاي عميقي در قلب آنان که [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دوستشان داريم ، ايجاد کنيم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اما سالها طول مي کشد تا آن زخم ها را التيام بخشيم.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بياموزند ثروتمند کسي نيست که بيشترين ها را دارد ، کسي است که به کمترين ها نياز دارد. [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بياموزند که آدم هايي هستند که آنها را دوست دارند، فقط نميدانند که چگونه [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]احساساتشان را نشان دهند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بياموزند که دو نفر مي توانند با هم به يک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببينند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بياموزند که کافي نيست فقط آنها ديگران را ببخشند، بلکه آنها بايد خود را نيز ببخشند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]من با خضوع گفتم :
[/FONT]

[FONT=&quot]از شما به خاطر اين گفتگو متشکرم.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]آيا چيز ديگري هست که دوست داريد فرزندانتان بدانند. [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خداوند لبخند زد و گفت:
[/FONT]

[FONT=&quot]فقط اينکه بدانند من اينجا هستم، هميشه[/FONT] [FONT=&quot][/FONT]
 

گلبرگ نقره ای

کاربر فعال تالار زبان انگلیسی ,
کاربر ممتاز
گاهی وقتا از اینکه ازش هر چی می خوام بهم می ده شرمنده می شم.وقتی به سنگینی بار گناهام و به محبتش نگاه می کنم زبونم بند میاد و دوست دارم از خجالت برم جایی که هیچ کس منو نبینه!اما همه جا هست و جلوی چشمش همه جور نا فرمانی می کنم!خدایا لیاقت بده تا بتونیم حق بندگیتو به جا بیاریم.آمین
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا سلام علیکم

ما چون عشق ابوالفضل هستیم برای ورود اینطور وارد میشیم:


عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی
عباس آوای غزل خوانی مهدی
درک محرم کرده ای دانی چه گویم
عباس یعنی اوج مهمانی مهدی


آری رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت......!!!!!

 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
و قبل از آن که من دهم سلامی در جوار این شه فضل...

بخوانم آیه قرآن: "اذا زلزله الارض..."

چرا چون زلزله بر پا شود با گفتن نام ابوالفضل....



 
بالا