حسینیه باشگاه مهندسان ایران

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام و عرض ادب به محضر کلیه ی دوستان عزیزم در حسینیه باشگاه

به استحضار شما برسونم که بنده ی حقیر فردا عازم شهر عشق یعنی
کربلای معلی هستم.

من نائب الزّیاره ی همه تون هستم و اگه کسی سفارش خاصی داره، می تونه بهم پیام بده.

من امشب دوباره به پیجم سر می زنم.

شما هم منو دعا کنید.

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
گوشه ویرانه جای بلبل زهرا نبود
جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
هیچ‌کس در گوشه ویران به یاد ما نبود
دخترم روزی که من در خیمه بوسیدم تو را
ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود
جان بابا، هر کجا نام تو را بردم به لب
پاسخم جز کعب نی ،جز سیلی اعدا نبود
دخترم وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت
عمه آیا در کنارت بود بابا ،یا نبود
جان بابا، هم مرا ،هم عمه ام را می‌زدند
ذره‌ای رحم و مروت در دل آنها نبود
دخترم وقتی عدو می‌زد تو را برگو مگر
حضرت سجاد زین‌العابدین آنجا نبود
جان بابا بود، اما دستهایش بسته بود
کس به جز زنجیر خونین، یار آن مولا نبود
دخترم آن شب که در صحرا فتادی از نفس
مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود
جان بابا من دویدم زجر هم می‌زد مرا
آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا نبود
دخترم من از فراز نی نگاهم با تو بود
تو چرا چشمت به نوک نیزه اعدا نبود
جان بابا ابر سیلی دیده‌ام را بسته بود
ورنه از تو لحظه‌ای غافل دلم بابا نبود
دخترم شورها بر شعر میثم داده‌ایم
ورنه در آوای او فریاد عاشورا نبود
جان بابا دست آن افتاده را خواهم گرفت
ز آن که او جز ذاکر و مرثیه خوان ما نبود
:cry::cry::cry:

 
آخرین ویرایش:

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز

سه سالگی‏ اش بر مدار عاشورا می‏چرخد.
اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏اش را به غارت می‏برد
در عطش می‏ماند و می‏گدازد.
فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند.
بی‏پناهی‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود
این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.






سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
 
آخرین ویرایش:

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز







بنویسید مرا یار اباعبدالله

اولین بنده ی دربار اباعبدالله

منتظرمانده دیدار اباعبدالله

من کجا و سر بازار اباعبدالله


تا خدا هست خریدار اباعبدالله


عاشق آن است که دیدارکند یارش را

بارها جان بدهد دیداگر دارش را

باز آماده کند جان دگر بارش را

فاطمه پیش خدا،پیش برد کارش را


هرکه افتاد پی کار اباعبدالله



من پرم رابه روی دست گرفتم،دیدم...

جگرم رابه روی دست گرفتم،دیدم...

سپرم رابه روی دست گرفتم،دیدم...

تا سرم را روی دست گرفتم،دیدم...


... راهم افتاده به بازار اباعبدالله


وقت هجران به گریبان چه نیازی دارم

به دل بی سروسامان چه نیازی دارم

با لب پاره به دندان چه نیازی دارم

به سرشانه اینان چه نیازی دارم


تاسرم هست به دیوار اباعبدالله


قبل از آنیکه بیاید خبرم را ببرید

زیر پایش مژه چشم ترم را ببرید

محضرش دست به دست این جگرم را ببرید

گر سرم را و سردو پسرم را ببرید


...باز هستیم بدهکار اباعبدالله


سنگها خوب نشستندبه پای لب من

لب من ریخت و پیچید صدای لب من

طیب الله به این لطف و وفای لب من

بعد از این آب حرام است برای لب من


بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله


مانده از جلوه والای تو حیران،مسلم

جان خود ریخت به پای تو به یک آن،مسلم

عید قربان شهان،هست فراوان مسلم

من به قربان تونه...جان هزاران مسلم


تازه قربان علمدار اباعبدالله



به ولای تو نداده ست اذان،هیچکسی

وانکرده ست به شان تو دهان،هیچکسی

مثل مسلم نبود دل نگران،هیچکسی

بخداوند که درهر دو جهان،هیچکسی...


....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله


پیکرم وقف نوک پازدن طفلان شد

کوچه کوچه سرمن بود که سرگردان شد

چه خیالی ست که بازیچه ی این و آن شد

یا که برعکس به میخی تنم آویزان شد


دست حق باد نگهدار اباعبدالله


علی اکبر لطیفیان







 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیه اش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام ... بماند بقیه اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام ... بماند بقیه اش
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیه اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام ...بماند بقیه اش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام ... بماند بقیه اش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش
(محمد رسولي)
.
.
.
التماس دعا
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست ................. این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست

با عرض سلام به محضر همه ی دوستان ولایتی خودم در باشگاه
بنده ی حقیر از زیارت عتبات عالیات و مرقد مولایمان
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برگشتم و در تمام نمازهای مسجد کوفه و سهله
و زیارت حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و امام موسی ابن جعفر(ع) و امام جواد(ع) و ... تمام شما رو سهیم کردم
و به عوض همه تون نیت کردم و حتی زیارت اربعین رو قرائت کردم و ضریح مقدس آقامون رو به نیت شما بوسیدم.
امید است که مقبول درگاه الهی و آن حضرات قرار بگیرد و خودتان به زیارتشون مشرف بشید.
التماس دعا دارم
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز


لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم
دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم

شایستة زیارت شش گوشه نیستم
این روزها به حال خودم گریه می‌کنم

تا تلّ زینبیّه و گودال قتلگاه
تا خیمه ها قدم به قدم گریه می‌کنم

با علقمه، به یادت لبت آب می‌شوم
با روضه های مشک و علم گریه می‌کنم

حتی اگر که خون بچکد از نگاه من
هر صبح و شام دم همه دم گریه می‌کنم

گفتند چشم خواهرت از دست رفته بود
معلوم شد برای تو کم گریه می‌کنم
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو
چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو
پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد
چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو

مرا که چله نشینِ خرابه ها شده ام
مرا که با غم هر ثانیه عجین بى تو،
کسى نبرد به مهمانى دعا و درود
که عشق بى کس و کار است این چنین بى تو
به سر سلامتى من چه تلخ آمده اند
ستاره هاى پریشان هر پسین بى تو
چهل شب است که خواب غروب مى بینند
پرندگان غزل مرده زمین بى تو...
سودابه مهیجى

 

Esmaeilpoor

عضو جدید
شب یلدا قدم آرام بردار



کمی هم احترام ما نگهدار،


تو میبینی ربابم غصه دار است


بنی هاشم هنوزم داغداراست


صدای العطش در گوش مانده


بدنها بیکفن هر گوشه مانده


شب یلدا تو هم چله نشین باش


سیه پوش غم سالار دین باش


¤السلام علیک یااباعبداله الحسین (ع) ¤
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای برادر کاروان انقلاب آورده ام .................. زائرینی بر مزار آن جناب آورده ام

وقت جان دادن عطش بودی حسین آبم نشد .... رهبر لب تشنه ام برخیز آب آورده ام

لیک از یک دختر شیرین زبان شرمنده ام .......... از مزار کوچکش مشتی تراب آورده ام
 
بالا