مِیلم کشیده مژده ى مهمانى ام دهند
جایى کنارِ یارِ خراسانى ام دهند
این بار می روم که بخواهم ز محضرش
یکبار هم اقامت طولانى ام دهند
عطر بهشت بوى خوش حضرت رضاست
از عطر او ترنّم رضوانی ام دهند
باید ز گرمى نفس یار بهره برد
تا بارقه ز نفحه ى رحمانى ام دهند
یا لایق نگاه کریمانه ام کنند
یا لااقل بصیرت ایمانى ام دهند
هر روز اگر تلاوت آیات می کنم
دارم امید توشه ى قرآنى ام دهند
باید دل از دو رنگى و از کافرى برید
تا اهلبیت رنگ مسلمانى ام دهند
حالا طلب، زیارت مخصوصه می کنم
تا در حرم توجّه عرفانى ام دهند
وقتى عزیز فاطمه همسفره ى گداست
سامان چنین به بى سر و سامانى ام دهند
دنیا به اعتبار رضا می شناسدم
گر انتصاب شیعه ى ایرانى ام دهند
کارم اگر به مهر رضا با صفا شود
تا سال بعد نامه ى نورانى ام دهند
غیر از مى دو ماهه که مستم نمی کند
خواهم که بادهاى ز پریشانى ام دهند
هر دم دلم کنار دلى خسته می نهم
در بین روضه گریه ى طوفانى ام دهند
ما را ز گریه، منصب منّا شدن رسد
برتر ز شأن و رتبه ى سلمانى ام دهند
صبح و مسا به کرب و بلا گریه مى کنم
شاید جواز یارى میدانى ام دهند
دارد شب شهادت من دیر مى شود
آیا شود که جام جمارانى ام دهند
دل را اگر به یوسف زهرا دهد دلم
درک مقام یار خراسانى ام دهند
جان مرا براى رضا آفریده اند
روزى رسد اجازه ى قربانى ام دهند
---------------------------------------------------------------------------------------
یا امام رضای جان...
ای خُوش حِساب؛ مُزدِ مرا زودتر بده . . .