حسینیه باشگاه مهندسان ایران

Lamister-iran

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا اجازه ، دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر

آقا اجازه ، دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام

در این کلاس ، عاطفه معنا نمی دهد
اینجا کسی به پای تو برپا نمی دهد

یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید ؟
درس غریب غیبت کبری به سر رسید

آقا اجازه ، بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان

استاد عشق ! صاحب عالم ! گل بهشت!
باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت

یک روز میرسد که بگویند ز آسمان
آن مرد آمده است ، کجائید عاشقان ؟

آن مرد آمده است که باران عطا کند
تا این کویر غم زده را کربلا کند

آقا اجازه ، مادر پهلو شکسته ات
آیا شود که گوشه چشمی به ما کند ؟

اللهم عجل لولیک الفرج
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
...

...


.
.
.


کربلا بی ویزا شد

و من هنوز
کربلایی نشدم!

دیدی گیر کار
پاسپورت و ویزا نیست!

این " دل "

بی حسین

چه بر سرخودآورده است؟!

که راهش نمی دهند
خدا می داند ... !





زائر کرب و بلا گفت خداحافظ و دید
دل من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت!!

،


اللهم الرزقنا کربلا ...
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران فداکارش بر تمام دوستان ولایتی خودم تسلیت باد

فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران فداکارش بر تمام دوستان ولایتی خودم تسلیت باد

نمانده نام و نشان از یزید و دولت او ........................... ولیک مانده هنوز جاودان نام حسین


هزار و سیصد و اندی گذشت از عاشورا .............. که زنده مانده کنون در جهان قیام حسین


(شعر از خودم)

قرن ها گذشت و هنوز حسین زنده است...




 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

65.jpg

ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود
نگذشت لحظه ای ، که دل ما غمین نبود

هر چند آسمان به صبوری چو ما ندید
ما را غمی نبود، که اندر کمین نبود

راهی اگر نداشت ، به آزادی و امید
رنج اسارت ، این همه ، شور آفرین نبود

ای آفتاب محمل زینب ! کسی چو من
از خرمن زیارت تو ، خوشه چین نبود

تقدیر، با سر تو مرا همسفر نمود
در این سفر مقدر من ، غیر از این نبود

گر از نگاه گرم تو ، آتش نمی گرفت
در شام و کوفه خطبه ی من آتشین نبود

گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت
زینب پس از تو ، زینب محمل نشین نبود

در حیرتم که بی تو ، چرا زنده مانده ام
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود

ده روزه ی فراق تو ، عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود
 

Lamister-iran

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اربعين 93

اربعين 93

ذزفول





...

شيراز



...

تهران




نمی‌دانم از کجا عاشق پرور شدی؟

از آن زمان که در بطن عصمت الله اعظـم بودی و همصحبت آن مخدره….؟

یا از آن روز که آمدی و جد و مادر و پدرت با روضه‌های امین وحی گریستند؟

نمیدانم چه سحری داشتی در اندرونت که دلربایی کرده‌ای و مجنون پروری….

شاید قبل از ازل بوده این ناز و نیازها و شاید تو ما را عاشق کردی و بعد میلادمان در این دنیا واقع شد.

هر چه بوده و هست رشته‌ای تنیده‌ای که مرا تا قلب وادی جنون کشانده است.

آقا جان! در این وادی من خام و ناپخته‌ام و هر چه پیش می‌روم کوچک بودنم را بیشتر می‌بینم.

چرا باید با وضو نامت را برد؟ چرا زیارتت سجده دارد؟ چرا ابتلای بر بلای تو را و اصابت بر مصیبت تو را شکر می‌گوئیم؟


اصلاً جنس این عشق تو از چیست؟ چرا در هر عشقی رقیب را از مسیر بیرون می‌کنند اما در عشق تو به دنبال کثرت عاشقیم؟


اصلا عشق به عاشقانت هم عشقی مقدس است…..

آقا جان! انگار تو کاری جز دلبری و دلربایی نمی‌کنی! انگار دنیا آمدی که دل ببری!


ابتدا دل پیامبر (ص) را و بعد دل علی و زهرا را که خود دل از اهل سماوات و زمین می‌بردند.

من با روضه بزرگ شده‌ام و میدانم که حتی بالای سر علی اکبر و قاسم هم عاشق تربیت می‌کردی.

انگار کنار علقمه هم همین قصد را داشتی.


آن زمانی‌هم که یا غیاث‌المستغیثین بر لب داشتی، انگار با همین قصد ذاکر شده بودی؟

قرآن که می‌خواندی از فراز نیزه‌ها هم به همین قصد بود …….

و چه حرمـخـانـه‌ای ساخته‌ای آقا جان.

باید انگار محرمِ دل تو بود تا در حــرمخــانه به رویش باز کنی….

و چه زیباست این تضمین:

عــــاشق آنست که پای غــمِ دلــــدار بماند
هـر که شد محـرم دل در حـرم یـار بماند

عشق شیرینِ حسیــــن است معمای
جنـون وآنکه این کار ندانست در انکــــار بماند

محض لبهایِ حسین است که تا شور نشور
آب حسرت شد و در چشـم گهر بـار بماند

از صـدای سخـــن عشــق ندیدم خـــوشـتر
درس عشقی است که از نام علمدار بماند

کـــــــربلا مرکز دلهای گرفتار حســــــین
یادگــــــــاری که در این گنبد دوار بماند


یازهرا(س)
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
این قصه به اما و اگر وصل نمی شد
گر عاقبت ما به صفر وصل نمی شد
شد سر درون فاش ز خونابه ی چشمم
ای کاش که دیده به جگر، وصل نمی شد
آن شب که دل از حسرت "یا دهر ... " تو لرزید
ای کاش که هرگز به سحر وصل نمی شد
از علقمه عباس اگر زنده می آمد
آغوش تو با حلق پسر وصل نمی شد
سقا متحیر* اگر آن لحظه نمی ماند
دستان تو شاید به کمر وصل نمی شد
با فرق ابالفضل چه کردند؟ ندانم
اما به سر نیزه که سر وصل نمی شد
با روضه ی او خورده گره روضه ی مادر
ای کاش که دیوار به در وصل نمی شد
جان گر حسن از زخم غم کوچه نمی داد
طوفان محرم به صفر وصل نمی شد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا جان بدنت را تیرباران کردند
اما لااقل خوب شد
تابوت بین بدن شما و تیرها،
فاصله انداخته بود.
بمیرم . . .
بمیرم برای مادرتان آن لحظه که
بین در و دیوار
میخ بدن نحیفش را بدون واسطه
لمس کرد . . .
.

ای غروب بی سپیده، غم امونم رو بریده
حسنِت به من نمیگه که تو کوچه ها چه دیده . . .
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
رحلت جانگداز رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) بر عموم مسلمین جهان و دوستان هم باشگاهی تسلیت باد


ز من به عالم امکان سئوال شد سببی .......................... ورا جواب نوشتم به قوه ی ادبی

نیامدی ز عدم بر وجود کون و مکان ........................................ اگر نبود وجود محمد عربی


 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهادت جانسوز کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) بر عموم شیعیان و هم باشگاهی های گرامی تسلیت باد


کسی غریب وطن چون حسن سراغ ندارد ............................. که در مدینه کنون قبر او چراغ ندارد


همان حسن که به امراض لاعلاج طبیب است ............. برو بقیع و ببین در وطن چگونه غریب است


 
بالا