حتما" شوکه شدین نه؟! خیال مبکنین شوخیه نه؟! نه ! هرگز! کاملا" جدی دارم میگم !
اما....
اگه آدم متعصبی هستین ، اگه فقط تا جلوی دماغتونو میتونین ببینین ، اگه در برخورد با حقیقت فرافکنی میکنین ، اگه جرأت ، جسارت ، شهامت و.. قبول حقایق رو ندارین و اگه واقعیات و میدونین ولی عشق مخالفت نسبت به هر چیز به غیر خودتون و دارین و...
لطفا" لطف کنین ، محبت کنین ، بزرگواری کنین این نوشته رو نخونین..
در زمان قدیم آدمایی که درسخون و باهوش و علاقمند به علم از هر جایی به مرکز شهر ها می اومدن و به دانشگاه میرفتن و ... اما این که دانشجو به خاطر کسب مدرک یا علم یا هر دو جلای وطن کنه و بره وسط بیابون ، پشت کوه ، وسط دره و ... باعث ایجاد یک تغییر و تحولایی میشه
از جمله :
1-با خودش پول میاره ، یعنی به اقتصاد اون جاییکه دانشگاه آزاد ساخته شده کمک میکنه.
2-این رفت و آمدای دانشجویی باعث رونق سیستم حمل و نقل مملکت میشه.
3-دانشجو فرهگ شهرنشینی خودشو در مکانهای دور افتاده تبلیغ می کنه ، اکثرا" هم این دانشجوی بدبخته که بی خبر از این تبلیغ مفت ، جونشو کف دستش میذاره.
من خودم بارها شاهد بودم که دانشجو به جرم پوشیدن شلوار لی ، در ملاء عام مورد تحقیر ، تمسخر ، ضرب شتم ، زورگیری با اسلحه برای تجاوز ج.ن.س.ی و ... قرار گرفت و به مرور زمان با چنین اهدای جانهایی موجب رقیق تر شدن بی فرهنگی و بی تمدنی در مکان تحصیل خودش شد. حالا دنبالهء اینو بگیر تا .. دانشجو موهاش بلند باشه ، پیرهن آستین کوتاه بپوشه ، کتونی پاش کنه و با ادب صحبت کنه ، با ادب غذا بخوره و...
4-دانشجوهای پسر و دختر با دوستیهای بین هم ، باعث کم شدن انحرافات ج.ن.س.ی بالا خص
(( ه.م.ج.ن.س ب.ا.ز.ی )) در بین مردم دور افتادهء محل تحصیل خود شدند. مردمی که در عین حالی که در عبادات خود ثانیه ای تأخیر نکرده و در عین حال قادر به ترک چنین عادات سخیفی هم نمی باشند. عادتایی که (( خیانت و بی وفایی )) به همسر -به خاطر ه.م.ج.ن.س ب.ا.ز بودن یکی یا هر دو -
از مهمترینشونه.
5-دانشجو هم با زندگی در مناطق محروم و دور افتادهء وطن خود ، با آداب و رسومات گوناگون و تقریبا" بکر و دست نخوردهء مردمان اقصی نقاط میهنش آشنا شده ، خویشتن خویش را بهتر میشناسد ، با چنین بینش پر تجربه ، از فراز و نشیبهای زندگانی گذشته ، تلخ و شیرین چشیده ،چونان فولادی آبدیده و گرگ باران دیده شده و نسبت به پرورش یافتگان در پر قو و ابریشم ، برای زندگی ، بهتر اقدام میکند.
حال چه کسی در کجای دنیا باعث ایجاد چنبن خدماتی به کل مردم کشورش شده است؟
آیا نباید یک چنین ایده ای که چنبن عملکرد بالایی را به اثبات رسانیده است ، مورد برسی و همه پرسی و اهدای جایزهء صلح نوبل قرار گیرد ؟
همانطور که عرض کردم هیچ چیزی عجیبتر از حقیقت نیست.
با سپاس از بابت زمانی که صرف خواندن این نوشته نمودید.
(این نوشته های من نیست ولی دوست دارم نظرتون رو بدونم بخصوص دانشجوهای دانشگاه آزاد)
اما....
اگه آدم متعصبی هستین ، اگه فقط تا جلوی دماغتونو میتونین ببینین ، اگه در برخورد با حقیقت فرافکنی میکنین ، اگه جرأت ، جسارت ، شهامت و.. قبول حقایق رو ندارین و اگه واقعیات و میدونین ولی عشق مخالفت نسبت به هر چیز به غیر خودتون و دارین و...
لطفا" لطف کنین ، محبت کنین ، بزرگواری کنین این نوشته رو نخونین..
در زمان قدیم آدمایی که درسخون و باهوش و علاقمند به علم از هر جایی به مرکز شهر ها می اومدن و به دانشگاه میرفتن و ... اما این که دانشجو به خاطر کسب مدرک یا علم یا هر دو جلای وطن کنه و بره وسط بیابون ، پشت کوه ، وسط دره و ... باعث ایجاد یک تغییر و تحولایی میشه
از جمله :
1-با خودش پول میاره ، یعنی به اقتصاد اون جاییکه دانشگاه آزاد ساخته شده کمک میکنه.
2-این رفت و آمدای دانشجویی باعث رونق سیستم حمل و نقل مملکت میشه.
3-دانشجو فرهگ شهرنشینی خودشو در مکانهای دور افتاده تبلیغ می کنه ، اکثرا" هم این دانشجوی بدبخته که بی خبر از این تبلیغ مفت ، جونشو کف دستش میذاره.
من خودم بارها شاهد بودم که دانشجو به جرم پوشیدن شلوار لی ، در ملاء عام مورد تحقیر ، تمسخر ، ضرب شتم ، زورگیری با اسلحه برای تجاوز ج.ن.س.ی و ... قرار گرفت و به مرور زمان با چنین اهدای جانهایی موجب رقیق تر شدن بی فرهنگی و بی تمدنی در مکان تحصیل خودش شد. حالا دنبالهء اینو بگیر تا .. دانشجو موهاش بلند باشه ، پیرهن آستین کوتاه بپوشه ، کتونی پاش کنه و با ادب صحبت کنه ، با ادب غذا بخوره و...
4-دانشجوهای پسر و دختر با دوستیهای بین هم ، باعث کم شدن انحرافات ج.ن.س.ی بالا خص
(( ه.م.ج.ن.س ب.ا.ز.ی )) در بین مردم دور افتادهء محل تحصیل خود شدند. مردمی که در عین حالی که در عبادات خود ثانیه ای تأخیر نکرده و در عین حال قادر به ترک چنین عادات سخیفی هم نمی باشند. عادتایی که (( خیانت و بی وفایی )) به همسر -به خاطر ه.م.ج.ن.س ب.ا.ز بودن یکی یا هر دو -
از مهمترینشونه.
5-دانشجو هم با زندگی در مناطق محروم و دور افتادهء وطن خود ، با آداب و رسومات گوناگون و تقریبا" بکر و دست نخوردهء مردمان اقصی نقاط میهنش آشنا شده ، خویشتن خویش را بهتر میشناسد ، با چنین بینش پر تجربه ، از فراز و نشیبهای زندگانی گذشته ، تلخ و شیرین چشیده ،چونان فولادی آبدیده و گرگ باران دیده شده و نسبت به پرورش یافتگان در پر قو و ابریشم ، برای زندگی ، بهتر اقدام میکند.
حال چه کسی در کجای دنیا باعث ایجاد چنبن خدماتی به کل مردم کشورش شده است؟
آیا نباید یک چنین ایده ای که چنبن عملکرد بالایی را به اثبات رسانیده است ، مورد برسی و همه پرسی و اهدای جایزهء صلح نوبل قرار گیرد ؟
همانطور که عرض کردم هیچ چیزی عجیبتر از حقیقت نیست.
با سپاس از بابت زمانی که صرف خواندن این نوشته نمودید.
(این نوشته های من نیست ولی دوست دارم نظرتون رو بدونم بخصوص دانشجوهای دانشگاه آزاد)