مقام زن در شاهنامه فردوسی- بخش نخست
[FONT=times new roman, times, serif]
كتاب شاهنامه درياي حكمت،معرفت،اخلاق و درس زندگيست.شعر از عناصري است كه به وسيله آن ميتوان به فرهنگ مردم زمان آن پي برد.شعرا اصولا انسانهايي نازك دل و متاثر از محيط ميباشند كه در واقع با سرودن شعر جداي از بروز درونيات خود به بازگويي احوال دوران خويش مي پردازند.با بررسي اشعار شعراي متقدم و متاخرو در كنار آن بررسي تاريخ ايران،مي شود به اين مهم دست يافت كه ادبيات ايران در تعاملي مستقيم و ارتباطي تنگاتنگ با وضعيت سياسي و فرهنگي زمانه خود بوده است.البته در اين ميان نبايد و نميتوان نقش جغرافيا و تاثير محيط طبيعي را بر شعر ناديده گرفت.
صحبت اصلي ما در باره جايگاه و مقام زن در شاهنامه فردوسي است كه نشان از نوع فرهنگ و رويكرد جامه آنروز به مسئله زنان دارد.
فردوسي در جاي جاي شاهنامه از دلاوري ها و هوشياري زنان،به ويژه زنان ايران، سخن به ميان آورده است و آنان را همپاي مردان وارد اجتماع نموده، ومقام منزلتي والا به زن بخشيده است، و اين گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشياري بسيار زيبا توصيف كرده است:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
ز پاكي و از پارسايي زن [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه هم غمگساراست هم رايزن[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
ودر جايي ديگر:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
اگر پارسا باشد و رايزن [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يكي گنج باشد پراكنده زن[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
اين نشان از بزرگي و عظمتي است كه كه فردوسي براي زنان قائل است، همان زني كه چون پارسا و پاك بود و داراي عفت و عصمت، از مردان تكاور و وزراء و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر و بالا تر جلوه مي كند.يكي از نكات بسيار جالبي كه در اشعار حكيم مي توان يافت اظهار وفاداري كامل زن است، زن به عنوان موجودي وفادار و فداكار معرفي شده است به گونه اي كه در مواردي زياد وجود خود را فداي مردان نموده تا حفاظت و نگهداري آنان را تضمين نمايد .
مي سرايد:
بدو گفت راي تو اي شير زن [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
درفشان كند دوده و انجمن[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا:
بدو گفت هركس كه بانو تويي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
به ايران و چين،پشت و بازو تويي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
نجنبناندت كوه آهن ز جاي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يلان را به مردي تويي رهنماي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
ز مرد خردمند بيدار تر [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
ز دستور داننده هوشيارتر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
همه كهترانيم و فرمان توراست [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
بدين آرزو، راي وپيمان توراست[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
پس زن مورد بحث فردوسي ،راهنماي مردان جنگاور است، او مي تواند خرد مند تر از مردان باشد، و هوشيار تر از فرمانروايان و زيركتر از آنان، اين است كه مردان در برارش زانو ميزنند و خود را كمتر از او مي دانند،و تصور نمي شود كه فردوسي اغراق گويد و همانگونه كه رسم سرايندگان حماسه است هر كوچكي را بزرگ جلوه دهد تا بيشتر جلب توجه كند.در تاريخ هم بسياري از حوادث شيرين و تلخ وجود دارد كه در پشت پرده آن حوادث حضور زن يا زناني خود نمايي ميكند.
از ديگر صفاتي كه فردوسي از زن ايراني نقل مي كند شرم حياست:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
بپرسيد كآ هو كدام است زشت [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه از ارج دوراست و دور ازبهشت[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
چنين داد پاسخ كه زن را كه شرم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
نباشد به گيته نه آواز نرم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا در جاي ديگر:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كدام است با ننگ و با سرزنش[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه باشد ورا هركسي بد كنش [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
زناني كه ايشان ندارند شرم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
به گفتن ندارند آواز نرم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
و در باب پوشيده رويي مي آورد:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
هم آواز پوشيده رويان اوي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
نخواهم كه آيد ز ايوان به كوي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
همه روي پوشيدگان را ز مهر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
پرازخون دل است و پرازآب چهر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
همان پاك پوشيده رويان تو [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه بودند لرزنده بر جان تو[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
اما فردوسي بهترين زنان را زناني مي داند كه شوهران خود را خشنود كنندو اين نكته وجه ديگري است از جايگاه زن در فرهنگ ايران قديم:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
بهين زنان جهان آن بود [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
کز او شوي همواره خندان بود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا در جاي ديگر:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
به سه چيز باشد زنان را بهي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه باشند زيباي گاه مهي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يكي آنكه با شرم و با خواسته است [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه جفتش بدو خانه آراسته است[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
دگر آنكه فرخ پسر زايد او [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
زشوي خجسته بيافزايد او[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
سه ديگر كه بالا و رويش بود [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
به پوشيدگي نيز مويش بود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
البته فردوسي در جاي ديگر در گفته كه پسر و دختر فرقي نمي كند:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
چو فرزند را باشد آيين و فر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
گرامي به دل بر چه ماده، چه نر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا:
چو ناسفته گوهر سه دخترش بود [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
نبودش پسر، دخنر افسرش بود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
اما از طرف ديگر از برخي سروده هاي فردوسي چنين بر ميايد كه در اجتماع نميتوان زني را يافت كه طرف مشورت قرار گيرد، لذا شركت آنان در مسايل اجتماعي لطمه اي جبران ناپذير برپيكر جامعه وارد مي سازد:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
همي خواست ديدن در راستي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
ز كار زن آيد همي كاستي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
كه پيش زنان راز هرگز مگوي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
چوگويي سخن باز يابي به كوي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
بدو گفت كز مردم سرفراز [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
نزيبد كه با زن نشيند به راز[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
يا:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
دگر بشكني گردن آز را [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
نگويي به پيش زنان راز را[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
در این خصوص قابل ذکر است ادبیات آینه فرهنگ مردم در هر دوران است و فردوسی نیز بنا به تجارب اجتماعی و دریافتهای شخصی خود، در این ابیات تردید خود را نسبت به رازداری زنان ابراز داشته است. طبیعی است پذیرش این دیدگاه شاعر در هر دوران و جامعه طرفداران و مخالفان خاص خودش را دارد. به هر صورت او نه بعنوان یک پیامبر بلکه بعنوان یک شاعر به ابراز دیدگاههای خاص خود پرداخته است که منطبق با اوضاع اجتماعی و باورهای عمومی دوران زندگی اوست.
در پايان باز هم بگويم كه ادبيات آينه فرهنگ مردم دوران است كه با نظر به آن، ميشود به لايه هاي دروني فرهنگ عامه مردم نفوذ كرد.[/FONT]
ماخذ:
1. جاذبه هاي فكري فردوسي-تاليف:دكتر احمد رنجبر-1363-انتشارات امير كبير
2. دريچه اي بركاخ بلند و گزند ناپذير شاهنامه-تاليف:بدرالدين مدني-1350-نشر انديشه
3. از رنگ گل تا رنج خار(شكل شناسي قصه هاي شاهنامه)-قدمعلي سرامي1378-انتشارات علمي فرهنگي
شاهنامه فردوسي(بر اساس چاپ مسكو)-ابولقاسم فردوسي طوسي-چاپ اول1380-نشر كارنامه كتاب
منبع :
http://naria2.blogfa.com/post-5.aspx