بزار نظر خودمو بهت میگم (زوریه باید بشنوی
)
هرکسی بهتر با شبیه به خودش بپره، باز با باز، این یه جمله رو بزار واست بشکافم
ببین شما
بل فرض دختر راحتی هستی با پسر هایی که احساس می کنی بدرد زندگی می خورن میری بیرون بیشتر آشنا میشی Date میزاری سعی می کنی به قول معروف مرد زندگی رو پیدا کنی. نمی گم کار بد یا خوبی می کنی، میگم طرز فکرت اینه خودت انتخاب کنی خودت طرف رو بشناسی، بیشتر رو در رو صحبت کنی و ...
این یه بحثه
حالا وقتی میای خونه، خواستگاری داری که میدونی پسر ـه آفتاب مهتاب ندیدس، شرایط توپ مالی و اجتماعی و خانوادگی هم داره ولی مُدلش با تو فرق داره، ازیناس که نمیتونه 2کلام با دختر صحبت کنه سریع قرمز میشه.
اینجا یک نفر مثل تو هست که مُدلش کمی فرق اساسی داره با مُدل اون پسر ـه که اومده خواستگاری
ببین اصلا بحث من این نیست که تو اشتباه کردی یا اون پسره خیلی خداس، اتفاقا من اینجوری فکر نمیکنم،بزار نتیجه بحث رو بگم :
اگر تو قبول کنی که با این پسر زندگی کنی، تو که توانایی تغییر اون پسر رو نداری، توانایی تغییر خودت رو شاید 1% داشته باشی»
به مرور راحت صحبت کردن تو با مرد های دیگه (نه اینکه بی حیا هستی،منظورم اینه آدم اجتماعی ای هستی) میتونه شک تو دل اون پسر بندازه که حتی با یه خانم غریبه هم بلد نیست صحبت کنه، میتونه تورو اذیت و ناراحت کنه که شوهرت روابط اجتماعی بسیار محدودی داره، میتونه اجازه بده مادر پسر براحتی تو زندگی تو دخالت کنه چیزیکه تو متنفری، میتونه سلسله مشکلات عجیبی رو واست بوجود بیاره
دلیلش هم بسیار ساده هست » "تفاوت"
یعنی نه می گم تو ایرادی داری، نه میگم پسر ـه ایرادی داره، میگم "
متفاوت" هستین.
دو تا آدم متفاوت نمی تونن با هم زندگی کنن.
حالا برگردم سر
نتیجه گیری »
وقتی یک راهی رو بری (مثلا میگم:دوست پسر دوست دختر زیاد داشتن)
دیگه این راه رو رفتی، و دیگه مُدلت متفاوت شده.
ولی وقتی هنوز راه خاصی رو انتخاب نکردی و بنظر بچه میرسی مثل سلول بنیادی هستی، میتونه صبر کنی تو سن پخته تر یه راه بهتر رو بری، یا تو سنین کمتر یه راه خام و پر اشتباه رو.کسیکه راه خاصی رو هنوز انتخاب جدی نکرده و نرفته دنبالش، انتخاب های بسیار بسیار بیشتری رو داره، تا کسیکه راه اصلی خودشو رفته و مُدلش عوض شده.
منظورم اینه :
دوستان عزیزی که دوست پسر دوست دختر های زیادی دارن، چون مُدل رفتاریشون یک راه خاص رو در پیش گرفته، انتخاب های محدود تری دارن، یعنی میتونن هر مُدل آدمی رو برای زندگی انتخاب کنن، ولی اینکه این زندگی ادامه پیدا کنه احتمالش بسیار بسیار کمه.
متوجه منظورم شدی؟
اگر یه آدمی باشی مثل سلول بنیادی، هر مردی یا هر زنی با هر شرایطی بیاد جلوت تو میتونی براحتی خودت رو تطبیق بدی به اون مرد.
اینکه کی داره راه درست و غلط رو میره یه بحث دیگست
برای همین زندگی طولانی تری داری، شاد تری، احساس آرامش بیشتری داری که با شبیه به خودت هست و میتونی اهداف زندگیت رو با شوهر یا خانمت تطبیق بدی.
برای همینه به دخترخانم ها پیشنهاد می شه کمتر روابط دوست پسری رو پیش ببرن چون عین یک خمیر خشک و سفت میشن و طرز تفکرشون و مدلشون شکل میگیره حالا به خوب یا بد ،به خصوص اگر دوست پسر های نادرستی هم داشته باشن،اون موقع خانم ممکنه هر مدل خواستگاری داشته باشه ولی بهیچوجه نمیتونه خودش رو تطبیق بده به شوهرش چون متفاوته و به قول خودم "خمیر شخصیتش، خشک شده و شکل گرفته".ازدواج هم کنه فرقی نمی کنه خانم عوض نمیشه.ممکنه با یه پسری ازدواج کنه که اون بتونه عوض بشه، این یه بحث دیگست.ولی یادتون باشه شما توانایی عوض کردن هیچ شخصی رو ندارید، مگر طرف از قبل اصلاً خودش دوست داشته که عوض بشه و شخصیتش مثل سلول بنیادی بوده! این بحثش فرق میکنه با عوض کردن یه شخصیت شکل گرفته.
===============================================
برگردیم سر بحث تاپیک »
تحقیقات محلی، اندازه و وقارش در حد عُرف باید پیش بره بدین شکل که شما چیزهایی که دیدی یا شنیدی رو حق اظهار نظر در رابطه باهاش رو نداری (برای مثال من دیدم فلانی با یه پسر رفت با یه دختر رفت) بلکه چیزهایی که با بحث با شخص مورد نظر به نتیجه رسیدی رو میتونی در اختیار بزاری (مثلا من شخصا از ایشون پرسیدم آیا فلانه و ایشون گفت بله فلان هست)
برای همینه اگر شما طرف رو در حدی نمی شناسید که توانایی اظهار نظر قطعی در رابطه باهاش رو ندارید، خیلی راحت هنگام پرسیدن هر سوالی بگوئید : " من نمی دانم و مطمئن نیستم"
بهمین سادگی.
شما اگر به کسی کمکی نکنی یه بحثه ، اگر به یک شخص خنجر بزنی و زندگیشو تباه کنی یه بحث بسیار مهم دیگه هست.از بین این 2 مورد ترجیحا گزینه اول رو انتخاب کنید. چراکه اگر پسر بخواد با دختری ازدواج کنه وظیفه پسر هست که بتونه بفهمه با حرف و اینها، شخصیت دختر به چه شکله و قراره به چه چیزی تبدیل بشه. و این وظیفه شما شخص ثالث نیست که بخوای اینکارو انجام بدی یا در این مورد دخیل بشی.
دقت کنین حق الناس هنگامیه که از عمد به کسی صدمه بزنید، نه از روی ندانستن بگید نمی دانم.ندونستن ایراد نیست و نگفتن ایراد نیست، حق شما هست که در صورتیکه مطمئن نیستید حرفی نزنید، ولی هنگامی که از زبان شما کلماتی جاری میشن، اون موقع حق الناس به گردن شماست ، اون موقع اگر اشتباه گفته باشید یا حتی اگر شما چیزی رو که دیدید گفتید ولی طرف مقابل منظور دیگه ای رو نسبت به عرف جامعه برداشت کنه، اون دنیا بدجور صدمه می بینید.
موفق باشین.
(ببخشید طولانی شد)