دقیقا.
در غرب دانشگاه، صنعت، دانشجو سه ضلع مثلث پیشرفت رو دارند که نیازهای هر کدوم به درستی تامین میشه و هر کدوم هم بهره خودش رو می بره
بطورمثال شرکت های بزرگی چون بنز، زیمنس و... برای اینکه محصول جدیدشون رو هر سال ارائه کنن نیاز به آخرین تکنولوژی ها و علوم دارند و حاضرند از تحقیقاتی که می تونه به کارشون بیاد حمایت مالی کنن
استاد و دانشگاه با توجیه اصحاب صنعت به آینده ی تحقیقات و پژوهش هاشون این قرارداد همکاری رو می بندن
و در مرحله ی بعد دانشگاه به استاد این اختیار رو میده که بر اساس نیاز پروژه و با توجه به رزومه دانشجویان داوطلب، مناسب ترین اونها رو برای کار روی اون پروژه انتخاب و معرفی کنه
دانشجو نیز از این سفره بهره مند شده و اصلاحا فاند می گیره و به گفته دوستان، زندگیش در حد ی کارمند رده بالا، میگذره
نتیجه اینکه:
صنعت به خواستش میرسه و سر سال از آخرین و بروزترین محصولش پرده برمیداره
استاد و دانشگاه علاوه بر اخذ درآمد مقالاتشون رو ارائه کردند
دانشجو هم علاوه بر افزایش علم و دانشش، اموراتش به خوبی گذشته
(ضمن اینکه از امکانات تجهیزات، نیروی انسانی و تجربی شرکت نیز استفاده شده)
حال این سیستم و روال رو با فرآیند موجود در ایران مقایسه کنیم
صنعت؛ پراید
استاد و دانشگاه؛ پرنده ای که لونه میسازه و تخم میذاره توش ولی همش یادش میره کجا لونه ساخته
دانشجو؛ بر بادرفته ای معترض و مخرب
تامین کننده دانشگاه: نفت خام
تامین کننده صنعت: یتیم که کسی رو نداره
تامین کننده دانشجو: بوفه خوابگاه.
به امید مردانی بزرگی چون امیرکبیر، محمد بهمن بیگی، ... که روزی بیایند و کمر به قطع این حماقت نهادینه شده بردارند.