منم حمید صد و دوبار گفتم غلط املایی خیلی هم قبوله!!
بچه ها من دیگه میرم بخوابم..شب همگیتون نرمولکی و پفکی
واقعا چقدر بده که یهو وسط ماجرا سر دسته یا فرمانده جا بزنه و فرار کنه ...
برو به سلامت ...
شبتم بخیر و خوشی ...
بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
واقعا چقدر بده که یهو وسط ماجرا سر دسته یا فرمانده جا بزنه و فرار کنه ...
برو به سلامت ...
شبتم بخیر و خوشی ...
محمد صادق جان اون کاردکو بده میخوام ارامشو جمعش کنم :دی
اول محمد صادق لطفاً
(من نشنيدم در گوشي چي گفتي محمد صادق جان
)
از آرامش میپرسن قفل فرمونت چطوره میزنه تو سر طرف! یارو میفته میمیره میگه اهان!!هنوز خوبه!!
هه هه چه چیزا چه حرفا
خوابشو ببینی :دی
پایه یک دارم برای زیر کردن افراد با تریلی
وا !اصلانم عاشق نیستم
مگه من گفتم عاشقی؟؟ گفتم دیکته ت ضعیفه!
شب بخیـــــــــــــــــرمنم حمید صد و دوبار گفتم غلط املایی خیلی هم قبوله!!
بچه ها من دیگه میرم بخوابم..شب همگیتون نرمولکی و پفکی
خوابای خوب ببینی
یک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچک رومانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین
خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم
پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم
خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد!
پیام اخلاقی این حکایت: مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن، ولی پری ها مونث هستند ...
ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین
خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم
پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم
خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد!
پیام اخلاقی این حکایت: مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن، ولی پری ها مونث هستند ...
مرسی ...
سلام...سلام
توصيه مي كنم امشب اينجا از در صلح وارد شي كه بحث پودر كردنه
آفرين آفرين جمله ي خوبي بود
من که کاری نکردم.خوب؟ اصلا آواتارمو ببین چقد مظلومه...
حالا منو ببین...
سلام حمید جان ...
پایه چیه؟ حالا که فکرشو می کنم ... من چهار پایه ام...
شب خوش
شبت پر ستاره
در گوشي چي دارين ميگين به هم؟
اول محمد صادق لطفاً
(من نشنيدم در گوشي چي گفتي محمد صادق جان
ای بی معرفت، الهی که ...
هیچی بابا، ذکر خیر شما بود یاسمن خانوم، داشتم به این حمید میگفتم امشب این شیرینیایی که یاسمن آورد عجب طعم خوبی داشت، منو یاد بچگیام انداخت ...
ببینم اینارو با جادو درست میکنید یا ورد خاصی داره؟
بروبچز شبتون بخیر
چشام دیگه داره بسته میشه
چشام دیگه داره بسته میشه
ارامش میره مسابقات قرآن .شلوار ورزشی میپوشه :دیاز آرامش میپرسن قفل فرمونت چطوره میزنه تو سر طرف! یارو میفته میمیره میگه اهان!!هنوز خوبه!!
آقا جدا شب همگی خوش!!شماها که میدونید ماها در آخر پودرتون میکنیم دیگه چونه نزنید!!
بای
حمید خداییش دقت کن به این جمله ی آرام ...
ببینم تو هم متوجه این چیزی که من شدم میشی ...
شبت بخیربروبچز شبتون بخیر
چشام دیگه داره بسته میشه
مسواک فراموش نشه Tooth:
دقیقا ... جشنو کی هماهنگ کنیم ؟!!حمید خداییش دقت کن به این جمله ی آرام ...
ببینم تو هم متوجه این چیزی که من شدم میشی ...
حمید خداییش دقت کن به این جمله ی آرام ...
ببینم تو هم متوجه این چیزی که من شدم میشی ...
آواتار قبليت كه چيزه ديگه بودسلام...
من که کاری نکردم.خوب؟ اصلا آواتارمو ببین چقد مظلومه...
حالا منو ببین...
ای بی معرفت، الهی که ...
هیچی بابا، ذکر خیر شما بود یاسمن خانوم، داشتم به این حمید میگفتم امشب این شیرینیایی که یاسمن آورد عجب طعم خوبی داشت، منو یاد بچگیام انداخت ...
ببینم اینارو با جادو درست میکنید یا ورد خاصی داره؟
ها؟ خب نبايد در گوشي ميگفتي
ورد خاصي داره
شبت پرستارهبروبچز شبتون بخیر
چشام دیگه داره بسته میشه
به نظر من این جملش نه فقط یه اشتباه تایپی نبود بلکه کاملا از روی غریزه و ذاتی بود حمید، این جمله رو اگه دقت کنی اکثرا ما پسرا بکار میبریم ...
متوجه منظورم شدی؟ بابا جان آرام یه پسره، چطور تا حالا متوجه نشدی؟ من میتونم ثابت کنم دیگه الان ...
آرام که پسره ... این که جدید نیست ... من فک کردم کم آوردن و تته پته کردنشو میگی :دیبه نظر من این جملش نه فقط یه اشتباه تایپی نبود بلکه کاملا از روی غریزه و ذاتی بود حمید، این جمله رو اگه دقت کنی اکثرا ما پسرا بکار میبریم ...
متوجه منظورم شدی؟ بابا جان آرام یه پسره، چطور تا حالا متوجه نشدی؟ من میتونم ثابت کنم دیگه الان ...
دیگه جدی شب خوش
مرد تنهای شب
عضو جدید
اسم من غرور است !
اسم من غرور است...
من سر تو کلاه مى‌گذارم.
من تو را از مقصدى که خدا برايت قرار داده گمراه مى‌کنم...
زيرا تو بايد به راه خودت بروى.
من تو را از اين که از زندگى خود رضايت خاطر داشته باشى باز مى‌دارم...
زيرا تو استحقاق بيشترى در زندگى دارى.
من تو را از اين که آرامش درونى داشته باشى باز مى‌دارم...
زيرا آنقدر وجود تو را تسخير کرده‌ام که هرگز نمى‌توانى ديگران را ببخشى.
من تو را از پارسايى و پرهيزکارى باز مى‌دارم...
زيرا تو از پذيرش خطاهايت سر باز مى‌زنى.
من تو را در ديدن واقعيت‌ها گمراه مى‌کنم ...
زيرا تو به جاى آن که از پنجره به بيرون نگاه کنى بيشتر در آينه نگاه مى‌کنى.
من تو را از داشتن دوستان واقعى محروم مى‌کنم ...
زيرا هيچکس خودِ واقعى تو را نخواهد شناخت.
من تو را از داشتن عشق حقيقى محروم مى‌کنم ...
زيرا عشق حقيقى نيازمند فداکارى و از خود گذشتگى است.
من تو را از شکر کردن به درگاه خدا باز مى‌دارم ...
زيرا تو را متقاعد مى‌کنم که بايد همه چيز را در خودت جستجو کنى.
اسم من غرور است. من سر تو کلاه مى‌گذارم.
تو مرا دوست دارى ...
زيرا فکر مى‌کنى که من هميشه مراقب تو هستم.
امّا اين‌ها واقعيت ندارد.
من در صدد هستم که تو را گمراه کنم و از تو آدم نادانى بسازم.
خدا چيزهاى بسيارى را در اين دنيا براى خوشبختي تو قرار داده است، من هم قبول دارم، ولى نگران نباش...
چون اگر به من اعتماد داشته باشى و به من بچسبى هرگز نخواهى فهميد كه چگونه عمل كني!
دنیا دو روز است !
آنروز که با توست ، مغرور مباش
و آنروز که علیه توست ، صبور باش
هر دو پایان پذیرند
اسم من غرور است...
من سر تو کلاه مى‌گذارم.
من تو را از مقصدى که خدا برايت قرار داده گمراه مى‌کنم...
زيرا تو بايد به راه خودت بروى.
من تو را از اين که از زندگى خود رضايت خاطر داشته باشى باز مى‌دارم...
زيرا تو استحقاق بيشترى در زندگى دارى.
من تو را از اين که آرامش درونى داشته باشى باز مى‌دارم...
زيرا آنقدر وجود تو را تسخير کرده‌ام که هرگز نمى‌توانى ديگران را ببخشى.
من تو را از پارسايى و پرهيزکارى باز مى‌دارم...
زيرا تو از پذيرش خطاهايت سر باز مى‌زنى.
من تو را در ديدن واقعيت‌ها گمراه مى‌کنم ...
زيرا تو به جاى آن که از پنجره به بيرون نگاه کنى بيشتر در آينه نگاه مى‌کنى.
من تو را از داشتن دوستان واقعى محروم مى‌کنم ...
زيرا هيچکس خودِ واقعى تو را نخواهد شناخت.
من تو را از داشتن عشق حقيقى محروم مى‌کنم ...
زيرا عشق حقيقى نيازمند فداکارى و از خود گذشتگى است.
من تو را از شکر کردن به درگاه خدا باز مى‌دارم ...
زيرا تو را متقاعد مى‌کنم که بايد همه چيز را در خودت جستجو کنى.
اسم من غرور است. من سر تو کلاه مى‌گذارم.
تو مرا دوست دارى ...
زيرا فکر مى‌کنى که من هميشه مراقب تو هستم.
امّا اين‌ها واقعيت ندارد.
من در صدد هستم که تو را گمراه کنم و از تو آدم نادانى بسازم.
خدا چيزهاى بسيارى را در اين دنيا براى خوشبختي تو قرار داده است، من هم قبول دارم، ولى نگران نباش...
چون اگر به من اعتماد داشته باشى و به من بچسبى هرگز نخواهى فهميد كه چگونه عمل كني!
دنیا دو روز است !
آنروز که با توست ، مغرور مباش
و آنروز که علیه توست ، صبور باش
هر دو پایان پذیرند
بعد علاقه داره پسرارو پودر كنه؟به نظر من این جملش نه فقط یه اشتباه تایپی نبود بلکه کاملا از روی غریزه و ذاتی بود حمید، این جمله رو اگه دقت کنی اکثرا ما پسرا بکار میبریم ...
متوجه منظورم شدی؟ بابا جان آرام یه پسره، چطور تا حالا متوجه نشدی؟ من میتونم ثابت کنم دیگه الان ...
چرخ چاچي؟
كاملاً پاستوريزه شدي
شبت پرستاره
شب خوش
برو به سلامت عزیز ...
مراقب خودتم باش داری میری، بپا بیرون کسی برات کمین نذاشته باشه، از اینا هر چیزی بر میاد ...
شبتم بخیر و خوشی ...
نگران نباشمیگم اینهمه میخندی از حال نری یوقت بی یاسمن بشیم؟ ...
من هميشه مي خندم
آره كاملاًمن آواتارمو عوض کردم تا دیگه تو بحث و جدل شرکت نکنم...
آخه اون خیلی خشن بوود درسته؟
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-