بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين قدر شما دوتا كباب كباب كرديد يه موقع تو خواب كباب دنبالتون نكنه؟
از ما گفتن بود

ای کاش کباب دنبالمون کنه , من که هر شب از دست کرم هایه دندون فرار می کنم :cry::cry::cry:
ام صغري ، ام كبري!:confused:
گولايول:gol: هم بيريد!:crying::crying2:
مرسی :gol::gol::gol::gol::cry:

:D:D
رو آتيش با تابه؟:surprised:
هر دوش :D

منم کباب میخوام
ارش بدون خواهر کباب خوردی؟؟؟؟؟؟؟

:cry::cry::cry: من به خاطر تو هیچی نخوردم (یه وقت فکر نکنی واسه خاطر دندون درد نخوردما :D)
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه اين دوستمون امشب زياده روي كرده بعدشم رو دل كرده
ورزش براش لازمه
آره دماغشم چاق شده بود:D
منم کباب میخوام
ارش بدون خواهر کباب خوردی؟؟؟؟؟؟؟
مگه آرشم خورد؟:surprised:
شب بخیر :gol:


عجب دور و زمونه ای شده بابا از دختر کوچیک تره :surprised::eek::D

محسن مرده 2000 چهره :D
مگه تو سن منو باباييمو ميدوني؟:surprised:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره دماغشم چاق شده بود:D

مگه آرشم خورد؟:surprised:

مگه تو سن منو باباييمو ميدوني؟:surprised:


آره , یه نمه دماغت گنده شد . راستی تو هر چی می خوری می ره تو دماغت؟:surprised::D

نه, نمی دونم ولی حدس که می زنم :D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
همين سه تاست!
هركدوم هم يه قضيه داره
به عنوان قصه ي امشب بتعريف:D
ای کاش کباب دنبالمون کنه , من که هر شب از دست کرم هایه دندون فرار می کنم :cry::cry::cry:

مرسی :gol::gol::gol::gol::cry:


هر دوش :D



:cry::cry::cry: من به خاطر تو هیچی نخوردم (یه وقت فکر نکنی واسه خاطر دندون درد نخوردما :D)
هنوز تو نرفتي پيش دندون پزشك؟:surprised:
الان زنده اي ؟:D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
فعلا تلاش مضاعف كنيد واصطلاحات رو ياد بگيريدتا بعدا شايد زير نويس هم گذاشتيم:redface:
آخه تا ندونيم معنيش چيه فقط حفظش كنيم؟:razz:
آره , یه نمه دماغت گنده شد . راستی تو هر چی می خوری می ره تو دماغت؟:surprised::D

نه, نمی دونم ولی حدس که می زنم :D
گفتم شايد خانوم جغدا اينطورين:D
حدستم اشتب بود:D
 

milad36

عضو جدید

mahdiaria

عضو جدید

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
1 هفته یدیگه بهم نوبت داد:redface:
نه مردم:cry: , ولی الان گرمم حالیم نیست :D
تا يه هفته تو بايد اين درد و تحمل كني؟:surprised:
براي گذاشتن زير نويس بايد بينآصف و امپراتور همفمري به عمل بياد;)
شما امپراتوري؟:surprised:
والا منم همين الان رسيدم ،نمي دونم كي كباب خورده يا كباب كي رو خورده؟!
هنوز انگشتام درد مي كنه!
چرا اينجا همه يه دردي دارن؟:surprised:
مسري كه نيست:cry:
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای کاش کباب دنبالمون کنه , من که هر شب از دست کرم هایه دندون فرار می کنم :cry::cry::cry:
مرسی :gol::gol::gol::gol::cry:


هر دوش :D



:cry::cry::cry: من به خاطر تو هیچی نخوردم (یه وقت فکر نکنی واسه خاطر دندون درد نخوردما :D)
اره تو که راس میگی:biggrin::biggrin:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم شايد خانوم جغدا اينطورين:D
حدستم اشتب بود:D

الان تو جغدی؟:eek: (من مردم چقد پیشرفت کردم:surprised: نمی دونستم تو این دنیا می شه به زبون جغدا هم حرف زد :eek::D:biggrin:)

والا منم همين الان رسيدم ،نمي دونم كي كباب خورده يا كباب كي رو خورده؟!
هنوز انگشتام درد مي كنه!
همه رو یاسی خورده , نیگا چقده مماق گنده شده :D

براي گذاشتن زير نويس بايد بين آصف و امپراتور همفمري به عمل بياد;)

امپراتور جومونگ؟:eek::eek::eek:
 

mahdiaria

عضو جدید
1 هفته یدیگه بهم نوبت داد:redface:
نه مردم:cry: , ولی الان گرمم حالیم نیست :D
يه دندون پزشك خوب بهت معرفي ميكنم كه كار دندونت رو در عرض :redface:هفت دقيقه ميسازه
اسم اين آقا حاج حسين آقاست
برا اطمينان هم از ميلاد استعلام كن
 

mahdiaria

عضو جدید
الان تو جغدی؟:eek: (من مردم چقد پیشرفت کردم:surprised: نمی دونستم تو این دنیا می شه به زبون جغدا هم حرف زد :eek::D:biggrin:)

همه رو یاسی خورده , نیگا چقده مماق گنده شده :D



امپراتور جومونگ؟:eek::eek::eek:
اين امپراتور رو فقط آصف ميشناسه
امپراتور...
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه اين دوستمون امشب زياده روي كرده بعدشم رو دل كرده
ورزش براش لازمه

آره دماغشم چاق شده بود:D

آ

گفتم شايد خانوم جغدا اينطورين:D
حدستم اشتب بود:D
می گم من رفتم ولی خوب نیست آدم پشت سر خواهر جغدش حرف بزنه ها :razz:

الان تو جغدی؟:eek: (من مردم چقد پیشرفت کردم:surprised: نمی دونستم تو این دنیا می شه به زبون جغدا هم حرف زد :eek::D:biggrin:)

همه رو یاسی خورده , نیگا چقده مماق گنده شده :D



امپراتور جومونگ؟:eek::eek::eek:

نه من جغدم
فکر کنم امشب همه از دم دارن هذیون می گنا :biggrin:
هر کی یه چی می گه واسه خودش :razz:
من رفتم بازم غیبت کنید راحت:cool:
 
  • Like
واکنش ها: pme

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا pme عزیز یکی بعنوان بابات انتخاب میکردی که اصالت داشته باشه خودش ممشکوک نباشه
:razz:
الان تو جغدی؟:eek: (من مردم چقد پیشرفت کردم:surprised: نمی دونستم تو این دنیا می شه به زبون جغدا هم حرف زد :eek::D:biggrin:)
همه رو یاسی خورده , نیگا چقده مماق گنده شده :D



امپراتور جومونگ؟:eek::eek::eek:
وقتي sh85 براي اولين بار اينجا اومد ازش پرسيديم چي صدات كنيم؟ گفت بهم ميگن خانوم جغده:D
واقعاً تو در شايعه پراكني استادي:surprised:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
:razz:

وقتي sh85 براي اولين بار اينجا اومد ازش پرسيديم چي صدات كنيم؟ گفت بهم ميگن خانوم جغده:D
واقعاً تو در شايعه پراكني استادي:surprised:

خوب پس چرا تو هم به همون زبون حرف می زنی ؟:surprised::eek::biggrin:


چاکریم :D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
می گم من رفتم ولی خوب نیست آدم پشت سر خواهر جغدش حرف بزنه ها :razz:



نه من جغدم
فکر کنم امشب همه از دم دارن هذیون می گنا :biggrin:
هر کی یه چی می گه واسه خودش :razz:
من رفتم بازم غیبت کنید راحت:cool:
من فكر نمي كردم تو رفته باشي:surprised:
مگه چاق شدن دماغ بده؟:surprised:
اگه ناراحت شدي من عذر مي خوام:redface::gol:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب قصه ي امشبم بگيم بريم:redface:
كوهنوردي كه به خدا اعتماد نكرد
داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.

ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود. شب، بلندی های کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود اصلا دید نداشت ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود.

همان طور که از کوه بالا می رفت پایش سر خورد و در حالي که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله ی قوه جاذبه او را در خود می گرفت.

همچنان سقوط می کرد ، در آن لحظات تمام رویداد های خوب و بد زندگییش به یادش آمد. اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به وی نزدیک است! ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شد و در میان آسمان و زمین معلق ماند. در این لحظه سکون چاره ای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند.
خدایا کمکم کن.

ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی ؟
ای خدا نجاتم بده.

صدا ادامه داد : واقعا باور داری که می توانم نجاتت دهم ؟
البته که باور دارم.

صدا همچنان كوهنورد را همراهي ميكرد : اگر باور داری طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن !

یک لحظه سکوت . . . ! و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.

گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت !!!


شبتون بخير:gol:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

Similar threads

بالا