چی شده حالا؟چرا رو ترش میکنی؟
یه چایی اوردن که دیگه این حرفارو نداره.
بده کلی دعای خیر جمع کردی؟
همین امروزو فرداست که عروس بشی...دی!
هر خواستگاری بیاد خودم تعریفتو میکنم.میگم چایی میریزه عین پنجه ی آفتاب!![]()



آره از هر 5 تا انگشتش یه هنر می ریزه





چی شده حالا؟چرا رو ترش میکنی؟
یه چایی اوردن که دیگه این حرفارو نداره.
بده کلی دعای خیر جمع کردی؟
همین امروزو فرداست که عروس بشی...دی!
هر خواستگاری بیاد خودم تعریفتو میکنم.میگم چایی میریزه عین پنجه ی آفتاب!![]()
ساده ای داداشی
راستی
هر کی چایی میاره
من لیوانی میخورم
![]()
چیه میخندی، خوشت اومده؟ ببینم کی بود یه ساعت پیش بخاطر تنبیلیش خودشو گذاشته بود جای یک درصده مردم کند ذهن تا چایی نیاره؟ حالا نشستی میخندی؟ واقعا متاسفم ...![]()
ساده ای داداشی
راستی
هر کی چایی میاره
من لیوانی میخورم
![]()
چیه میخندی، خوشت اومده؟ ببینم کی بود یه ساعت پیش بخاطر تنبیلیش خودشو گذاشته بود جای یک درصده مردم کند ذهن تا چایی نیاره؟ حالا نشستی میخندی؟ واقعا متاسفم ...![]()
چی شده حالا؟چرا رو ترش میکنی؟
یه چایی اوردن که دیگه این حرفارو نداره.
بده کلی دعای خیر جمع کردی؟
همین امروزو فرداست که عروس بشی...دی!
هر خواستگاری بیاد خودم تعریفتو میکنم.میگم چایی میریزه عین پنجه ی آفتاب!![]()
نه مثل اینکه امشب حسابی زدی دنده عقب و داری همینجوری چشم بسته میری آره؟
بعد میگن چرا ممد صادق چایی نمیده ...
من سالی یه بار یه چایی میدم اونم واسه خاطر اینه که نگن محمد صادق بیمعرفته ...
خدارو شاکر باشین که تونستین از چایی من بخورین ...![]()
دهه.شما چطونه؟نبینم بچه های کرسی باهام قهر باشن.
دوست باشید با هم.مهربون باشید.
زود باشید آشتی کنید.
جدی...اینطوریاست؟؟!!!
مطمئنم بعد عروسی تو نظرش راجع به چایی آوردن عوض میشه.دی!![]()
شبت بخیر و خوشی ...دوستای عزیز , می دونم خیلی بهت خوش گذشت از اینکه من هم صحبتتون بودم, خوب به منم خوش گذشت
خوب شب به خیر![]()
شب شما هم بخیر و خوشی ...خب تا خلوته من برم...
محمد جان ممنون زحمت کشیدی.
سالی یه بار؟؟؟من چه خوش شانسم!
با منزلم آشتی کن.مهربون باشین با هم.
شب همتون خوش.![]()
شما با ادبی بسهقهر کدومه؟ کسی با کسی قهر نیست آخه، فقط ما اینجا با بی ادبا حرف نمیزنیم ...![]()
خیلی مخلصیمنمیدونم ارش جان خوبی عزیز
سلام سلام
یکی بیاد حرف بزنیم
یوهو کسی نیست؟
ایها الاهالی الکرسی..........
خراش های عشق خداوند چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت می برد.
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سمت کودکش شنا می کند مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید وبا فریاد پسرش را صدا زد پسر سرش را برگرداند اما دیگر دیر شده بود...
تمساح با یک چرخش پاهای پسر را گرفت تا زیر آب بکشد
مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت
تمساح با تمام قدرت پسر را می کشید اما عشق مادر به فرزندش انقدر زیاد بود که نمی گذاشت فرزندش در کام تمساح رها شود
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود صدای فریاد مادر را شنید به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح کوبید و آن را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند.
دو ماه گذشت تا پسر بهبود پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود
و روی ناخن هایش جای زخم ناخن های مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد،از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان دهد.
پسر شلوارش را کنار زد و با نارحتی زحم ها را نشان داد.
سپس با غرور بازویش را نشان داد و گفت:
این زخم ها را دوست دارم،اینها خراش های عشق مادرم هستند.
گاهی مثل یک کودک قدر شناس خراش های عشق خداوند را به خودت نشان بده.
خواهی دید که چقدر دوست داشتنی هستند.
سلام سلامسلام سلام
یکی بیاد حرف بزنیم
ای بابا خب زودتر می گفتیسلام خوبی؟, شب بخیر من خیلی وقته منتظر این جمله بودم![]()
ای بابا خب زودتر می گفتی
الان زیر پات سبزه؟![]()
کجا گرم بود؟نه من سرم جایه دیگه گرم بودم, فعلا مثله اینکه جز تو کسی زیر پاش سبز نشده![]()
سلامسلام
خوبین همه؟
دیدم منتظری گفتمسلام خوبی؟, شب بخیر من خیلی وقته منتظر این جمله بودم![]()
سلام سلام
فقط یکی؟
چرا یکی؟
پس چن تا؟؟؟؟؟؟؟؟
ای بابا خب زودتر می گفتی
الان زیر پات سبزه؟![]()
سلام سلامسلام
خوبین همه؟
سلام , دوست عزیز شب خوشسلام
خوبین همه؟
من امواج رادیویی هم نیستم چه برسه به TVسلام
تو چطوری az tv جان؟![]()
یکی از این آقایونو بفرما لطفاًخب
من گشنمه
یاسمن چایی با شیرینی بیار
اینقده کیف میده الان
سلام , دوست عزیز شب خوش
من امواج رادیویی هم نیستم چه برسه به TV![]()
در مورد تو باید متناقض بودچرا؟
چته مگه؟
پس من چی؟خب
من گشنمه
یاسمن چایی با شیرینی بیار
اینقده کیف میده الان
من کلا آدم خطرناکی هستم , کارایه عجیب غریب زیاد انجام می دم , مثله اون رفیقم "کریس انجل"کجا گرم بود؟
سرتو کرده بودی زیر کرسی؟ خفه می شی! خطرناکه حسن![]()
دیدم منتظری گفتم![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |