سلام سینگل جان تا تو بیای منم این لحاف کرسی رو مرتب کنم....امان از دست این محمد صادق... مگر اینکه دستم بهش نرسه.... همه جا پوست تخمه ریخته...وای وای وای...![]()
گلاب خانوم باور کن به جون خودم، کار من نبوده، ولی من میدونم کار کی بود بگم؟ بگم اول اسمش چیه؟ سی...![]()
سلام سينگل خان ...تاپيك جالبي درست كردي اما خيلي بي معرفتي من بايد از خبرنگار گروه بشنوم كه اينجا قصه ميگنخب منم كوچكولو ام ديده ..دلم قصه ميخواد
ميشه قصه شنگو و منگولو تعريف كنيدآخه من خيلي دوست دارم
![]()
نه ندیده بودم.چه بامزه ن!!بعد اونوقت ذغاله کجاشه؟؟پای آدم نمی سوزه؟؟
دستت درد نکنه عکساشو گذاشتی!امتیاز ندارم .![]()
![]()
همونی که دیشب داشت قصه رو تعریف میکرد و حواسش هم نبود داره پوست تخمه ها رو کجا میریزه. باور کن من خبرچین نیستم خودت خواستی.
راستی دوستان عزیز ممکنه من امشب نتونم درست بیام زیر کرسی، آخه زنگ تفریح از طرف ویراستارمون دعوت شدم، ببخشید دیگه.
دشمنت شرمنده عزيز...شوخي كردمنسیم خانوم فکر کردم واست دعوت نامه فرستادم شرمنده بخدا
بخدا شرمنده نمیدونم چی بگم
خواهش میکنم
زغال یا کرسی برقی که جدید زیر اون چهار پایه وسط قرار میگیره و پتو رو رو چهار پایه میذارن
ها خوبه من دیشب قصه تعریف میکردم
چطوری تخمه خوردم
جوابمو بده برو
نامرد فرار کردی
مثل اینکه من نبودم محمد صادق اومده و رفته.... آره... مگر اینکه دستم بهش نرسه...![]()
قصه اون بچه موشه که مامانش میگفته از خدا بخواه برات غذا بفرسته برای من خیلی تاثیر گذاره.اگه کسی بلده بگه![]()
آخي نازي ...گگه نكن.... خب چرا دعواش ميكنيد بچرومن که کاری نکردم، سینگل بببببووووووووووووددددددددد.
همش فقط منو دعوا میکنن
اصلا لیوانای اون آبمیوه های دیشبمو بیارین پس بدین من برم خونمون.
سلام شبتون بخیر
چه کرسی با حالی داریدا
آخي نازي ...گگه نكن.... خب چرا دعواش ميكنيد بچرومن ديدم كه محمد پوست تخمرو نريخت اينجا... سينگلم نريخت ... ديشب لاي در باز بود اون پيشيه كه اومد بود توي اتاق پاش خورد به بشقاب پوست تخمه ها همش ريخت زمين
![]()
چرا بايد لج تورو در بياره؟یعنی در باز بود گربه اومد تو
پس نسیم بی زحمت من تازه دارم گرم میشم
برو ببین در بازه یا نه
از این محمد صادق هست به خاطر اینکه لجه منو در بیاره درو باز بزاره
چرا بايد لج تورو در بياره؟خب حتما اذيتش كردي ديگه
![]()
والا من زیاد یاد منمیاد.
یه موشه بوده که به بچه ش می گفته هر وقت گشنه تشد از خدا بخواه بهت غذا میده.اونم این کارو میکرده!اونوقت مامان موشه میرفته بالاپشت بامو و براش غذا میریخته.یه روز مامان موشه از راه میاد میبینه بچه ش داره غذا می خوره میگه اینارو از کجا آوردی موشه میگه خب از خدا خواستم دیگه!!
ببخشید همینقدرش یادم بود!ولی خب نتیجه مهمه که فهمیده میشه![]()
سلام سکرت جان.خوبی.شبت بخیر.عصبانی نباش!تازه آجیلا رو جمع کردن!!میزنی میریزیشونسلام
شب همه بخیر
مامان گلابم کجا رفت؟![]()
سلام
شب همه بخیر
مامان گلابم کجا رفت؟![]()
مرسی.ممنون.خیلی قصه ات قشنگ بود
واقعا جدی میگم![]()
سلام ببخشید من دیر به دیر جواب میدم...
محمد صادق جان بیا عزیزم ... بیا بشین... بخشیدمت...اشکال نداره... اما دیگه مواظب باش گلم...باشه؟
آرامش جان خیلی قصه ات قشنگ بود... کاملش رو بلد نیستی؟
سلام سکرت جونم خوبی؟
نسیم جون خوبی گلم..؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |