به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من،وز دل من آن نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود،از دل و از جان نرود
:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازا که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روز گار عمر
 

Behrooz79

عضو جدید


گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
من نوحه‌سرای گل افسردهٔ خویشم

این گریهٔ مستانهٔ من بی‌سببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمردهٔ خویشم

شادم که دگر دل نگراید سوی شادی
تا داد غمش ره به سراپردهٔ خویشم

پــي كــرد فلك مــركب آمالــم و در دل
خون موج زد از بخت بد آوردة خويشـم

اي قافله، بدرود، سفر خوش، به سلامــت
مــن همسفــر مــركب پي كردة خويشــم

گويند كه «اميد و چه نوميد!» ندانند
من مرثيه خوان وطن مردة خويشـم

:gol::gol::gol:

م.امید


 

EH_S

عضو جدید
به سراغ من اگر می آیید پشت هیچستانم
پشت هیچستان ،چتر خواهش باز است
آدم اینجا تنها است
و در این تنهایی،سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید
که مبادا ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
 

ghisoo_tala

عضو جدید
به من قول بده که می توانی:
با خودت مهربان باشی.
یک لحظه را برای فکر کردن به خودت در نظر بگیری.
شاد و خوشحال باشی.
سه آرزو داشته باشی.
موقع کار و فعالیت متوجه خودت باشی.
به آیینه نگاه کنی و ببینی که زیبا هستی.
قوی و محکم باشی.
روح و روانت را پرورش دهی.
به دنبال وحی و الهام باشی.
پری داستان ها را باور داشته باشی.
این واقعیت را درک کنی که بعضی موقع رویاها به واقعیت می پیوندند.
باور داشته باشی که فرشته ای داری که از تو محافظت می کند.
درخشش و گرمی نور خورشید را بر صورت خود احساس کنی.
بخندی و در صدد خنداندن دیگران باشی.
همواره امیدوار باشی.
هر آنچه را دوست داری با تمام وجودت دوست داشته باشی.
و مهم تر از همه اینکه به من قول بدهی :
برای هرکس طوری باشی که دوست داری اوبرای توباشد.:gol:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
بیا که قصر امل سخت سست بنیاداست :gol: بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود :gol: زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر :gol: که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد :gol: که این لطیفه عشقم ز رهروی یادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد :gol: که این عجوز عروس هزار دامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل :gol: بنال بلبل بیدل که جای فریاد است
 

jimmi

عضو جدید
اي مهربانتر از برگ در بوسه هاي باران . بيـداري ستــاره در چشم جـويـبــاران
آئيــنه نگـــاهت پيونـد صبح و سـاحـل . لبخند گـاه گـاهت صبح ستاره بـاران
بازآ که در هوایــت، خامـوشی جنـــونـم . فریادها بر انگیخت از سنگ کوهساران
 

سامه

عضو جدید
گريزانم از اين مردم كه با من
بظاهر همدم و يكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت
به دامانم دوصد پيرايه بستند
 

سامه

عضو جدید
پائيز، اي مسافر خاك آلود
در دامنت چه چيز نهان داري
جز برگ هاي مرده و خشكيده
ديگر چه ثروتي به جهان داري؟
 

narges_delangiz

عضو جدید
دنیا رو نبین با این همه اوج قشنگی
دریا رو نبین با اون همه موج یه رنگی
تموم دلخوشیام اوج نگاته
از تو گفتن همیشه توی صدامه
وقتی که داد میزنم دلتنگتم من
نمیای پیشم چرا دیوونتم من
عشق تو اوج صدامه
شوق من اوج نگاته
شوقی که پر از نگامه
تو نگات خاطره هامه
 

سامه

عضو جدید
دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی
دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـباردلتنگی
 

atie20

عضو جدید
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی و
از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من امدی
برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از ان
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
هنگامی که آوازه کوچت بی محابا در دل شب میپیچد سکوت...​
داغی است بر زبان سایه ها​
باز هم یادت شعله ای میشود بر قامت باران های اشک.​
اینجا میان غم آباد تنهایی به امید خاطره ای متروک روزها گریبان گیر آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمیگویم فراموشم نکن هرگز ولی گاهی به یاد آور رفیقی را که میدانم نخواهی رفت از یادش​
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ز كوي ميكده برگشته ام ز راه خطا ............ مراد گر ز كرم باره صواب انداز

بيار زان مي گلرنگ مشكبو جامي ............ شرار رشك و حسد در دل گلاب انداز







 

سامه

عضو جدید
در سكوت لبم ناله پيچيد
شعله شمع مستانه لرزيد
چشم من از دل تيرگي ها
قطره اشكي در آن چشم ها ديد
 

ghisoo_tala

عضو جدید
گاه همچون صبح خندانم نميدانم كيم :gol:گاه همچون ابر گريانم نميدانم كيم:gol:گاه همچون قطره هستم محو درياي وجود:gol:گاه چون درياي عمانم نميدانم كيم:gol:گاه خاك تيره ام در زير پاي اين و آن:gol:گاه چون خورشيد رخشانم نميدانم كيم:gol:گاه در فرشم گهي عرشم نميدانم چرا:gol:گاه جسم محض و گه جانم نميدانم كيم:gol:گاه از شادى غمينم گاه از غم شادمان:gol:من به كار خويش حيرانم نميدانم كيم:gol:گاه در بند قيودم، گاه در بزم شهود:gol:گه گدايم گاه سلطانم نميدانم كيم:gol:گاه فرعونم به نيل و گاه موسايم به طور:gol:گاه كافر گه مسلمانم نميدانم كيم:gol:چند ميپرسي ز كاشاني كجايي؟ كيستي؟:gol:من كه محو روي جانانم نميدانم كيم:gol:
 

Behrooz79

عضو جدید


مژده آزادی


:gol::gol::gol:



باغبان مژده گل می‌شنوم از چمنت
قاصدی كو كه سلامی برساند ز منت؟


وقت آن است كه با نغمه مرغان سحر
پر و بالی بگشايی به هوای وطنت


خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند؟
ديگر ای غنچه برون آر سر از پيرهنت


آبت از چشمه دل داده‌ام ای باغ اميد
كه به صد عشوه بخندند گل و ياسمنت


بوی پيراهن يوسف ز صبا می‌شنوم
مژده ای دل كه گلستان شده بيت‌الحزنت


بر لبت مژده آزادی ما می‌گذرد
جان صد مرغ گرفتار فدای دهنت


دوستان بر سر پيمان درست‌اند بيا
كه نگون باد سر دشمن پيمان شكنت


خود به زخم تبر خلق درآمد از پای
آنكه می‌خواست كزين خاك كند ريشه كنت


بشنو از سبزه كه در گوش گل تازه چه گفت
با بهار آمدی ای به ز بهار آمدنت


بنشين در غزل سايه كه چون آيت عشق
از سر صدق بخوانند به هر انجمنت


:gol::gol::gol:


هوشنگ ابتهاج
 

narges_delangiz

عضو جدید
دنیارو گشتم همه خونه به خونه
مثل تو گل ندیدم تو هیچ گلخونه
دنیارو گشتم همه گوشه کنارش
مثل تو گل ندیدم تو هیچ بهارش
آخه یادم نمیره حرفایی که میگفتی
میگفتی................
گلمی نازگلمی تو گل خوشگلمی
هرجا باشی هرجا باشی بخدا توی دلمی
 

سامه

عضو جدید
اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز
ديگر سراغ شعله آتش ز من مگير
مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم
مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير

روحي مشوشم كه شبي بي خبر ز خويش
در دامن سكوت به تلخي گريستم
نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم
 

Similar threads

بالا