بهترین وصیت نامه چیست؟

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


من وصیتم اینه که فقط این طرح سنگ قبرم باشه ! و با دلی آرام و قلبی مطمئن شما خواهران و برادران را به خدا می سپارم ! :gol:
 

hirta23

عضو جدید
چقدر مغرور
روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
چقدر قشنگ گفت
من خودم از وصعيت نامه كارو و حسين پناهي خيلي خيلي خوشم مياد چون خيلي خوب گفتن
قسمت كوتاهي از وصعيت نامه كارو رو ميزارم شايد شما هم خوشتون بياد
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گور کن:انسان تیره بخت تیره روزی،که خوراک فرزند لختش ، شیون کلنگ فرو رفته در خاک است...اما میدانم که پس از مرگ من ثروتمندی از میان ثروتمندان شهر ما پیدا خواهد شد،که لاشه ی مرا بخاطراضافه کردن شهرتی بر شهرتهای کذایی خود، به خاک بسپارد!...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]اما نه ای ثروتمندان محترم ! لطفا مرا با پول خود به خاک نسپارید!... لاشه ی مرا با کارد آشپزخانه رنگ ورو رفته مان، که قلم تراش شبهای نویسندگی من است ،در هم بدرید! و پاره های سرگردان لاشه مرا در پست ترین نقاط این شهر،به سگها بسپارید!...من میخواهم از لاشه ی من چند سگ گرسنه سیر شود..شما آدمکهای کمتر از سگ،که هیچ انسان گرسنه ی از درگاهنان سیر نشد!..[/FONT]
 

hirta23

عضو جدید
باد می‌آيد!
باد می‌آيد و برای هر ماهیِ آشنا
يکی دو تکه‌ی روشن از رويای آينه می‌آورد
آواز می‌خواند
می‌گويد شما هم آواز بخوانيد
شادمانی چيزی‌ست
که فقط از نطفه‌ی زنان به بوسه‌ی باران خواهد رسيد.
راست می‌گويم
دريا دارد بالا می‌آيد
دريا دارد خُرده خُرده
خواب‌های خود را برمی‌دارد
آينه‌ها را می‌بوسد، می‌رود يک طرفی دور ...!


آن وقت من به خودم می‌گويم
تو بايد دوباره به خوابِ خانه برگردی
دلت آرام خواهد گرفت
دست‌هايت پُر از بوی پيراهن وُ
عطرِ مَرمَر و بوسه‌های ماه خواهد شد!
راست و دروغش با خداست!
تمامِ حکايتِ ما همين بود:
نه غَريبی آمد وُ
نه آشنايی رفت.
 

hirta23

عضو جدید

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی هم از کشیس پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است

مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت من روماتیسم ندارم
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است
 

hirta23

عضو جدید

وصیت نامه' ابوالقاسم حالت


طنز نويس معروف مجله هاي توفيق و گل آقا

با تخلص : خروس لاری





بعد مرگم نه به خود زحمت بسيار دهيد
نه به من برسر گور و کفن آزار دهيد
نه پي گورکن و قاري و غسال رويد
نه پي سنگ لحد پول به حجار دهيد
به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسي
که بدان عضو بود حاجت بسيار دهيد

اين دو چشمان قوی را به فلان چشم چران
که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهيد

وين زبان را که خداوند زبان بازي بود
به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید

کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است
راست تحويل علي اصغر گچکار دهيد

وين دل سنگ مرا هم که بود سنگ سياه
به فلان سنگتراش ته بازار دهيد

کليه ام را به فلان رند عرق خوار که شد
ازعرق کليه او پاک لت و پار دهيد

ريه ام را به جواني که ز دود و دم بنز
درجواني ريه او شده بيمار دهيد

جگرم را به فلان بی جگر بی غیرت
کمرم را به فلان مردک زن باز دهید

چانه ام را به فلان زن که پي وراجي است
معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهيد

تا مگر بند به چيزي شده باشد دستش
لااقل ت.. مرا هم به طلبکار دهید!


 

elahe.elahe

عضو جدید
خیلی قشنگ بودن همه شون واقعا مرسی
بازم از حسین پناهی چیزی داشتین بذارین
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.


خاطره زیبای اکبر عبدی از مرحوم حسین پناهی


اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطره‌ای از همکار سابقش می‌گوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.
اکبرعبدی می‌گوید:
«یک روز سر سریال بودیم.
هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.
گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟!
گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟
گفتم: آره.
گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.
من فقط دوستش داشتم!
 

hirta23

عضو جدید
متشکرم
خاطره زیبای اکبر عبدی از مرحوم حسین پناهی


اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطره‌ای از همکار سابقش می‌گوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.
اکبرعبدی می‌گوید:
«یک روز سر سریال بودیم.
هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.
گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟!
گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟
گفتم: آره.
گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.
من فقط دوستش داشتم!
 

elahe.elahe

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد [FONT=arial,helvetica,sans-serif]
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]واو یکریزو پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را ...[/FONT]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
دکتر علی شریعتی
[/FONT]

 

hirta23

عضو جدید
بسیار بسیار سپاسگزارم دوست من
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد [FONT=arial,helvetica,sans-serif]
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]واو یکریزو پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را ...[/FONT]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
دکتر علی شریعتی
[/FONT]

 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
حال که میروم بدان سبکبالم
نه از اینکه رهتوشه ندارم،چون بالهایم را در آسمان مهر ایزد گسترانیده ام

دراین خاک فنا هیچ ندارم
هرآنچه داشتم و به رسم امانت از ایزدم بود خود با دستان خویش به دست دیگری سپردم
بدنم را نیز چنین کردم

حال که میروم سبکبالم چون هیچ ندارم













اینو واسه خودم نوشتم چون اینجوری زندگی میکنم
 

hirta23

عضو جدید
زیباست
حال که میروم بدان سبکبالم
نه از اینکه رهتوشه ندارم،چون بالهایم را در آسمان مهر ایزد گسترانیده ام

دراین خاک فنا هیچ ندارم
هرآنچه داشتم و به رسم امانت از ایزدم بود خود با دستان خویش به دست دیگری سپردم
بدنم را نیز چنین کردم

حال که میروم سبکبالم چون هیچ ندارم













اینو واسه خودم نوشتم چون اینجوری زندگی میکنم
 

hirta23

عضو جدید
سخن روز:اگه کسی که دوستش داری ترکت کرد،ناراحت نشو چون تو کسی رو که دوستت نداشت
رو از دست دادی ،ولی اون کسی رو که دوستش داشته رو از دست داده



وصیت من

روزي فرا خواهد رسيد كه جسم من آنجا زير ملحفه سفيد پاكيزه اي كه از چهار طرفش زير تشك تخت بيمارستان رفته است، قرار مي گيرد و آدم هايي كه سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از كنارم مي گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسيد كه دكتر بگويد مغز من از كار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگيم به پايان رسيده است.

در چنين روزي، تلاش نكنيد به شكل مصنوعي و با استفاده از دستگاه، زندگيم را به من برگردانيد و اين را بستر مرگ من ندانيد. بگذاريد آن را بستر زندگي بنامم بگذاريد جسمم به ديگران كمك كند كه به حيات خود ادامه دهند.



چشمهايم را به انساني بدهيد كه هرگز طلوع آفتاب ، چهره يك نوزاد و شكوه عشق را در چشم هاي يك زن نديده است. قلبم را به كسي هديه بدهيد كه ازقلب جز خاطره ي دردهايي پياپي و آزار دهنده چيزي به ياد ندارد. خونم را به نوجواني بدهيد كه او را از تصادف ماشين بيرون كشيده اند وكمكش كنيد تا زنده بماند ونوه هايش را ببيند. كليه هايم را به كسي بدهيد كه زندگيش به ماشيني بستگي دارد كه هر هفته خون او را تصفيه مي كند. استخوان هايم، عضلاتم، تك تك سلول هايم و اعصابم را برداريد و راهي پيدا كنيد كه آنها را به پاهاي يك كودك فلج پيوند بزنيد.

هر گوشه از مغز مرا بكاويد، سلول هايم را اگر لازم شد، برداريد و بگذاريد به رشد خود ادامه دهند تا به كمك آنها پسرك لالي بتواند با صداي دو رگه فرياد بزند ودخترك ناشنوايي زمزمه باران را روي شيشه اتاقش بشنود. آنچه را كه از من باقي مي ماند بسوزانيد و خاكسترم را به دست باد بسپاريد، تا گلها بشكفند. اگر قرار است چيزي از وجود مرا دفن كنيد بگذاريد خطاهايم، ضعفهايم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند. گناهانم را به شيطان و روحم را به خدا بسپاريد و اگر گاهي دوست داشتيد يادم كنيد. عمل خيري انجام دهيد، يا به كسي كه نيازمند شماست، كلام محبت آميزي بگوييد. اگر آنچه
را كه گفتم برايم انجام دهيد، هميشه زنده خواهم ماند.


"رابرت. ن . تست"

 

Similar threads

بالا