در اینجا مروری بر این قبیل نوشته ها خواهیم داشت:
در متنی که به عنوان خیانة ابن العلقمی لاهل السنة نوشته شده (بخشی از ناصر القفاری در کتاب اصول مذاهب الشیعه)، ماجرای سقوط عباسیان با توجه به نقش ابن علقمی به صورت یک سناریوی شگفت بازسازی شده و چنان می نماید که گویی همه این ماجرا در همین نقطه متمرکز بوده است. وصل کردن ماجرا هم از ابن علقمی به روافض، نقطه ای است که در هر سطر آن تکرار شده و ابزاری برای کینه ورزی علیه شیعیان شده است. دو منبع اصلی این گزارش منهاج السنه ابن تیمیه و البدایه و النهایه ابن کثیر است.
[17]
در یک نمونه دیگر، یکی از وبلاگ نویس ها، بیش از آن که گناه را گردن ابن علقمی بیندازد، ضمن این که قبول دارد که او با ایلخان مغول ساخته بوده، خیانت را متوجه خلیفه عباسی کرده است که چنین افرادی را در درون دربار خویش راه داده است. وی می نویسد: من بر این باورم که سقوط بغداد در سال 565 در درجه نخست مربوط به کسانی است که منتسب به اهل سنت بودند، قبل از این که خیانت از ناحیه ابن علقمی شیعی مذهب باشد. وی می گوید این نکته روشن است که خلیفه عباسی سنی بوده، بیشتر فقها هم سنی بودند، همه به منازعات طائفی سنی و شیعی هم آگاه بوده اند، آنچه بین محله کرخ و دیگر محلات رخ می داده است، چطور در چنین شرایطی تن به حضور یک وزیر شیعی امامی در دربار داده اند؟
[18]
ریاض المستیمیری (شاید اسم مستعار) هم که از همین تندروهای جهادی است، در مقاله ای کوتاه عنوان «ا بن العلقمی المفتری علیه» به نوعی دیگر، مقصر اصلی را وضعیت موجود در بلاد سنی دانسته و می گوید که فرقی میان مفتیان شیعه و سنی فراوانی که فتوا به تحریم جنگ علیه امریکا دادهاند نیست. به عبارت دیگر، وی پیگیری بحث ابن علقمی را با شرایط موجود در دنیای اسلام بیهوده دانسته و مشکل را فراتر از این حرفها میداند.
[19]
در سایت
http://islamstory.com مقالاتی در باره ابن علقمی و نقش وی در سقوط بغداد و نیز مقاله ای کوتاه با عنوان العراق و احفاد ابن العلقمی دارد که روشن است در این زمینه چه خطی را دنبال می کند. در همین سایت مقالاتی در باره سقوط بغداد و نیز دولت صفوی دارد. این خط تاریخی ـ تبلیغی است که مورد استفاده جریان های افراطی از قدیم بوده و بازتولید آن در عصر جدید با جدیت بیشتر دنبال شده است. ماجرای ابن علقمی را پس از قصه ساختگی عبدالله بن سبا می توان دومین ماجرا در زمینه جریان تاریخی ـ تبلیغی علیه شیعه دانست.
در مقابل این تبلیغات، گهگاه، نوشته هایی در دفاع از ابن علقمی نوشته شده یا آن که از سیاست تندروها برای طرح مسألهای به نام «العلقمیین» بحث شده و جنبه های مختلف آن که بیش از آن که تاریخی باشد؛ یک اقدام تبلیغاتی است سخن گفتهاند. در سال 2008 گزارش کوتاهی در دفاع از ابن علقمی و این که بر اساس منابع اصیل حمله مغول مانند جامع التواریخ هیچ گزارشی در باره خیانت ابن علقمی نیامده، مقاله کوتاهی منتشر شده است.
[20]
کتابی نیز توسط موسسه البلاغ و به قلم عباس البصری در دفاع از ابن علقمی با عنوان صحیح الرمی فی براءة ابن العلقمی در سال 2010 منتشر شده است.
یک سایت شیعی (شبکة الشیعة الثقافیه) نیز با اشاره به آنچه در باره ابن علقمی گفته می شود سوالاتی را مطرح کرده بدین شرح: آیا از دست رفتن اندلس به دست ابن علقمی بود؟ آیا سقوط مسلمانان در هند کار ابن علقمی بود؟ آیا سقوط دولت عثمانی کار ابن علقمی بود؟ آیا سقوط صقلیه به سبب خیانت ابن علقمی بود؟ آیا گسترش استعمار در بلاد عربی و اسلامی کار ابن علقمی بود؟ آیا بدبختی مسلمانان در عصر حاضر کار ابن علقمی است؟آیا راه دادن یهودیان در فلسطین در دوره محمد رشاد عثمانی کار ابن علقمی است؟ آیا او بود که گفت از آمدن یهودیان به آنجا چشم پوشی کنند؟ و دهها سوال دیگر...
[21]
طارق شمس نیز در مجله النجف، مقاله ای با عنوان ابن العلقمی و حقیقة سقوط بغداد و زوال الدولة العباسیة نوشته است که ضمن آن به علل سقوط این شهر در جریان حمله مغول بر اساس مدارک تاریخی پرداخته است.
[22]
حسن بن فرحان المالکی از نویسنده گان اصلاح طلب سعودی نیز با اشاره به کتاب سعد الغامدی استاد دانشگاه ملک سعود ریاض که در باره سقوط بغداد نوشته و اتهام همکاری شیعه را با مغولان منتفی دانسته، در صفحه فیس خود نوشته است: « قصة ابن العلقمي غير صحيحة. هذه إشاعة خصمه الحنبلي: ابن الدويدار. اقرأ كتاب الدكتور سعد الغامدي. اسم الكتاب: (سقوط بغداد) رجع فيها لكتب المغول أنفسهم، كان أعوان التتار من أهل السنّة، من المفتي حسن حاجي إلى ثلث الجيش. وقصة ابن العلقمي مكذوبة، وكل التاريخ السنّي نقلها من خصمه الحنبلي..!! الكتاب مفيد جداً وهو رسالة دكتوراه. کتاب مورد اشاره فرحان المالکی، با عنوان سقوط الدولة العباسیة در سال 1401 در سعودی منتشر شد، هرچند مدتی بعد ممنوع شد. فرحان به دلیل داشتن دیدگاه های اصلاحی، بارها مواجه به انتقادهای تند دیگر علمای سعودی قرار گرفته است. کتاب سعد الغامدی یک ابزار مهمی برای شیعیان شد تا با استفاده ازآن که توسط یک محقق سعودی نوشته شده، در مقابل دیگران بایستند، هرچند این مسائل آن چنان به لحاظ تبلیغاتی به صورت گسترده رواج یافته که کمتر کسی به این مسأله توجه می کند.
به طور خاص، گزارشی در باره سعد الغامدی و این اثر او و این که نوعی عذرخواهی از شیعه در باره این اتهام است در سایتی به نام الاخدود آمده است.
[23]
در سایت دیگری مطلبی با عنوان «ابن العلقمی الوزیر موید الدین ... و اسباب سقوط بغداد» درج شده که متمرکز روی این نکته است که نخستین کسی که اتهام مذکور را آورده مورخی است با نام ابن الساعی که آن را در تاریخ الخلفاء العباسیین مطرح کرده است.
[24] شکل عرضه این مقاله بیشتر تاریخی و پژوهشی است اما انتشار آن در سال 2008 که بیشتر نوشته های مربوط به ابن علقمی در آن صورت و در واقع اوج گرفت، نشان از آن دارد که ناظر به این تحولات نوشته شده است. به نظر می رسد از مقالات قابل تأمل در این موضوع است. ادعای مقاله این است که ابن ساعی نان خور جدی دستگاه خلافت بوده و از نوع تعابیری که برای اولین بار در این باره بکار برده، تعصب مذهبی به روشنی مشهود و بیم ساختگی بودن آن بسیار جدی است.
در سال 2012 کتابی با عنوان عودة ابن العلقمی توسط عبدالرزاق الحسین در سعودی توسط مکتبة دارالمعالم الثقافیه منتشر شده است که گویا به سبک داستانی«روایة» است. نام این کتاب با مقاله کوتاهی که ابومصعف زرقاوی با عنوان و عاد احفاد ابن العلقمی نوشت،
[25] بسیار نزدیک است.
یک افراطی دیگر با طرح مطلبی تحت عنوان عودة ابن العلقمی السنی، ضمن بدگویی از ابن علقمی و برخی از علمای شیعه معاصر، فاجعه را در پیدایش ابن علقمی سنی می داند، عالمان سنی که فتوای به تحریم نبرد با امریکا دادهاند.
[26]
از دیگر اصطلاحاتی که این تندروها در این زمینه با نام ابن علقمی ساختهاند، تعبیر به «علاقمه» است. در گزارشی تحت عنوان «ابن العلقمی الشامی» از سه ابن علقمی یاد شده. یکی که دولت عباسی را به مغولان واگذار کرد، دومی آن که عراق را به ایرانی داد، البته با توافق امریکایی ها، سوم آن که سوریه را تسلیم ایرانی ها کرد. چهارمی هم کسی خواهد بود که مصر را به کسانی خواهد داد و چنین نخواهد شد و انقلاب فراگیر خواهد شد. وی ضعف عربها را عامل استفاده ایران از این فرصت برای نفوذ دانسته و تأکید دارد که باید برابر ایران بایستند.
[27]
یکی از تندترین گزارش ها در مقایسه میان ابن علقمی و مالکی، نخست وزیر سابق عراق، مطلبی است که در سایت شبکة الجهاد العالمی النصره، مربوط به دولة الخلافة الاسلامیة منتشر شده و ضمن شرحی در باره ابن علقمی، همان وضعیت را منطبق به عراق جدید کرده است.
[28]
فهد صالح الخنه هم تحت عنوان «ابن العلقمی و الکویت» ضمن بحثی در باره ابن علقمی و تکرار همان مطالب در باره مکاتبه وی با مغولان، هشدار داده که مباداد ابن علقمی دیگری یافت شود که ما را به همین وضعیت گرفتار کند. این گزارش کوتاه در الوطن در سال 2011 درج شده
[29] و نویسنده نخواسته توضیح دهد که وقتی صدام که خود را سنی می دانست به کویت حمله کرد، سران سنی این کشور از امریکا و متحدان کافر دیگر وی درخواست کمک کردند تا این کشور را از سلطه صدام نجات دهد.
یک سعودی هم ابن علقمی را با ابورغال که راه مکه را به ابرهه نشان داد مقایسه کرده و از نفوذ این افراد در کشور و این که کسانی مانند اسنودن و ویکیلیکس آنها را افشا کنند یاد کرده است.
[30] جالب است که این مطالب در نشریه الریاض منتشر می شود، آن هم در کشوری که مهم ترین متحد ابرهه وقت در منطقه است.
در گزارش دیگری در سایت منتدیات فی الدفاع عن الصحابه، به تفصیل اقوام مورخانی را که مطلب مکاتبه ابن علقمی را با هولاگو از همدیگر رونویسی کرده اند را آورده و سپس با اشاره به خواجه نصیر، تصویری از تمبریادبودی که در ایران از خواجه نصیر چاپ شده را درج کرده است. وی همچنین از انتقادات ابن تیمیه نسبت به خواجه نصیر در تفسیر سوره بقره یاد کرده و گفته است که خواجه، مبالغی که به منجمان و رصدکنندگان می داد، بیش از پولی بود که به فقها پرداخت می کرد. او گفته است که خواجه در ماه رمضان مشروب می خورد و نماز نمی خواند.
[31] مشابه این مطالب کذب که ویژه ابن تیمیه و ناشی از تعصب بی اندازه او علیه شیعه است این است که خراسان و عراق و شام را روافض در اختیار تاتار یا مغولان نهادند. مطالب یاد شده در یادداشت دیگری از قول ابن تیمیه آمده است. در آنجا آمده است که روافض، مغولان را دوست دارند چنان که یهود و نصارا را دوست دارند.
[32] تمرکز نقل این نوع مطالب در قرن هشتم، از ابن تیمیه، ابن کثیر و سبکی که هر سه نوعی تفکر یکسان در مبارزه تمام عیار علیه شیعه دارند، نشانگر آن است که تاریخ نگاری متأثر از افراطی گری اهل حدیثی، در این دوره، بانی و باعث رواج این شایعه بوده است.
در مورد یمن هم باز همین بحث ابن علقمی هست. در سایت یمن پرس نسبت به نفوذ احفاد ابن علقمی در اطراف عبدربه منصور هادی هشدار داده شده است. در این گزارش هشدار دهنده آمده است که، همان طور که ابن علقمی، خلیفه عباسی را به تاتارها سپرد، «بنی العلقمی» هم رئیس یمن را ساقط خواهند کرد. مشابه آن گزارش دیگری است که باز اشاره به صلح اخیر میان گروه های رقیب دارد و از حضور علقمیین در این ماجرا یاد کرده و با اشاره به شرح حال ابن علقمی از سقوط صنعا به دست آنان یاد می کند: أملوا..!! نعم، تأملوا في الصلح الذي لم يكن على عهد ابن العلقمي، والصلح الذي نحن فيه اليوم، وكيف أن العلقميين حاضرون في هذا الصلح!! كما أن المدة (مدة المبادرة) عامان، وأن الغزاة خارجيون، ولو تبدوا بأقنعة محلية.. فهل سيستمر هذا الصلح عامين؟ ثم من -يا ترى- سيكون، بامتياز، علقميّ المرحلة؟
العلقميون ـ اليوم ـ كثُر، ونحن نعرفهم بأسمائهم وأوصافهم وصورهم وأفعالهم، ولأن الأمر كذلك؛ فلن ندع الثورة تموت في عامها الثاني، ولن ندعها تموت أبدا... ولن تسقطي يا صنعاء في أيدي التتار.
[33]