البته یکی از مهمترین فاکتورها فکر کنم بازیابی امین باشه که همانطور میدانیم ترکیبات امین برا محیط زیست به شدت خطرناک میباشند
تكنولوژي استفاده از آلكانوآمين ها براي برداشتن هيدروژن سولفيد و كربن دي اكسيد از گازهاي طبيعي براي دهها سال است كه استفاده مي شود. از سال هاي 1960 و 1970 چندين نوع آمين، مورد استفاده عمومي قرار گرفته اند. با وجود اين ، اطلاعات محدودي در مقالات راجع به بهترين آمين براي يك سيستم معين، ارائه شده است. واحدهاي آمين زيادي كه با بازده خيلي كم كار مي كنند، مي توانند به راحتي به وسيله ي تغيير دادن آمين بهينه شوند. در طراحي اين فرآيندها ، اولين هدف اين است كه گاز شيرين شده به خلوص مورد نياز با توجه به
CO2 ,
H2S برسد، هدف دوم انتخاب آميني است كه اندازه ي تجهيزات را بهنيه كند و هزينه هاي عملياتي واحد مينيمم شوند. بعضي از فاكتورهايي كه بايد در انتخاب آمين مناسب براي طراحي و ارزيابي يك واحد جديد مورد توجه قرار بگيرد به صورت زير است:
آيا مي توان نرخ آمين گردشي را به وسيله انتخاب يك آمين با ظرفيت حمل بالاي گازهاي اسيدي را كاهش داد؟
آيا اندازه گرماي مورد نياز ريبويلر و كندانسور مي تواند به وسيله ي استفاده از يك آمين كه به نرخ گردشي كمتري نياز دارد و يا گرماي واكنش كمتري با CO2 , H2S توليد مي كند، مينيمم شود؟
اگر خصوصيات گاز آزاد شده اجازه دهد، آيا ميتوان H2S را به طور انتخابي از گاز ترش جذب كرد در حالي كه CO2 دفع شود؟ ونسبت به جذب CO2 بي توجه بود؟
آيا مي توان جذب CO2 , H2S از گاز ترش را به وسيله ي استفاده از يك مخلوط آمين بهينه كرد؟
آيا مشكل خوردگي وجود دارد؟ اگر چنين است،آيا آمين ها يا مخلوطي از آمين ها كه مقاومت بيشتري در برابر تجزيه شدن دارند وجود دارد كه بتواند براي كم كردن مشكلات خوردگي و كم كردن تلفات محلول استفاده شود؟
آيا مي توان مكانيسم جريان را تغيير داد به طوري كه بازده ي فرايند افزايش يابد( براي مثال استفاده از جذب كننده هاي موازي يا سري، استفاده از پيش تماس دهنده Precontactor براي برداشت توده
CO2 ؟
طبق مقاله Astarita وهمكاران (1983) ، 70-50 درصد سرمايه گذاري اوليه براي واحدهاي شيرين سازي به طور مستقيم به ميزان نرخ حلال گردشي و 20-10 درصد ديگر به تامين انرژي مورد نياز براي احياء مربوط است به علاوه حدود 70% هزينه هاي عمليات به استثناي نيروي كار ، مختص به بخش احياء است، به طوري كه انتخاب آمين مناسب مي تواند به مقدار زيادي انرژي مورد نياز احياگر و نرخ آمين گردشي را كاهش دهد . انتخاب بهترين آمين يا بهترين مخلوط از آمين ها، متناسب با شرايط مي تواند اثر چشمگيري روي كل هزينه هاي واحد شيرين سازي داشته باشد .
بیشترین بحث روی سود وهزینه است مثلا قابليت انحلال
CO2 ,
H2S و سولفيد كربنيل در مايعات زيادي مانند متانول زياد است. از آنجا كه، گرماي انحلال از گرماي واكنش در حلال هاي شيميايي خيلي كمتراست، با كاهش فشار مي توان شرايطي را ايجاد نمود كه با گرمادهي كمي عمل جذب صورت گيرد.
چنين حلال هايي فقط فريبنده و جذاب هستند، اگر چه مي توان حمل مقادير بالاي آلاينده ها توسط حلال را به دست آورد و لازم به استفاده از لوازم اضافي نيست، اما چنين بار گيري بالايي ممكن است، وقتي كه فشار جزئي آلاينده ها خيلي زياد است (معمولا بالاي 10 bar) و يا وقتي كه عمليات هاي سرد سازي براي خنك كردن حلال استفاده مي شود، به دست آيد.
متانول، تحت نام تجاري
RECTISOL به طور وسيعي براي برداشت
H2S و
COs ,
CO2 از گازهاي سنتزي استفاده مي شود. متانول احياء شده تاc -10 خنك مي شود و حلال نسبت به
H2S انتخابي عمل مي كند، چنين واحدهايي پيچيده و با هزينه سرمايه گذاري بالايي هستند. كاربرد ديگر حلالهاي فيزيكي به تصفيه گازهاي طبيعي محدود مي شود، زيرا قابليت انحلال خوراك هايي با غلظت كم پرويان و هيدروكربن هاي سنگين، خيلي بالا است.