با تشكر از زويناي عزيز بابت معرفي اين كتاب 





"نامه به كودكي كه هرگز زاده نشد" يكي از كتاب هاي خوبي بوده كه من تا به حال خوندم ، خصوصا كه با خوندن صفحه اول كتاب بدجور غافلگير شدم، چون در اين صفحه فالاچي مسائل و سوالاتي رو در مورد به دنيا آوردن يك بچه مطرح كرده بود كه من خودم هميشه با اونا درگيرم :
"نكنه دلت نخواد به دنيا بياي ؟ متولد بشي ؟
نكنه سرم هوار بزني كي گفته بود من رو به دنيا بياري؟ كه چرا درستم كردي ؟ چرا ؟"
و اين باعث شد با اشتياق بيشتري خوندن كتاب رو ادامه بدم.
برام خيلي جالب بود كه مادر از بچه ميخواست اگه به به دنيا اومدن اشتياقي داره يه نشونه اي رو نشون بده ، يا شك و ترديد خود فالاچي كه ايا واقعا زندگي كردن با درد و رنج بهتر از نبودنه ؟ ، و اين كه مسائل و سياهيهاي اين دنيا رو براي بچه اش بيان ميكرد ولي بعد براي اينكه بچه رو از به دنيا اومدن پشيمون نشه مي گفت:
"هيچي بدتر از نبودن نيست."
"عذاب به دنيا اومدن حتما بهتر از سكوت نبودنه."
و اين دوگانگي ها نشون مي داد كه خود مادر هم در واقع هنوز نميدونه بودن بهتره يا نبودن ؟
و همچنين شك و ترديد هاش درباره اينكه بچه پسر بشه بهتره يا دختر ؟
و همه اينها مسائلي هستن كه اكثر زنان و مادران يه جورايي با اين مسائل دست به گريبان هستن.
و همه اينها مسائلي هستن كه اكثر زنان و مادران يه جورايي با اين مسائل دست به گريبان هستن.
ولي يه چيزي كه تو اين كتاب من رو اذيت كرد ، مدل نوشتاري كتاب بود. من ترجمه يغما گلرويي رو خوندم و اون موقع فكر مي كردم نويسنده ، كتاب رو با همين مدلِ نوشتاري نوشته و مترجم هم نخواسته خيانت در امانت كنه، ولي بعد كه بعضي از جمله هاي قشنگِ كتاب رو كه زويناي عزيز نوشته خوندم ، ديدم نه مثل اينكه سر من كلاه رفته و ترجمه خيلي بدي رو انتخاب كردم و مصمم شدم كه حتما اين كتاب رو با يه ترجمه ديگه دوباره بخونم.
براي نمونه چند تا از اين جملات رو اينجا ميذارم:
*زندگی به معنای خستگی، زندگی به معنای جنگ های تکراری روزانه، ارزش لحظات شادی اش فقط مکث های آنی تندگذر است که باید بهایی گزاف پرداخت.
زندگي يعني خستگي ! كوچولو ! زندگي يه جنگه كه هر روز تكرار ميشه و عوض شادي هاش كه تنها قَد يه پلك به هم زدن دووم ندارن - بايد بهاي زيادي بدي !
***************************
*عشق... عطشی است که وقتی سیراب شدی سر دلت می ماند و باعث سوءهاضمه می شود. درست مثل حالت تهوع.
عشق مثل يه جور گرسنگيِ كه بعد سير شدن سرِ دلت مي مونه و حالتو مي گيره !
***************************
*گناه آن روز به وجود نیامد که حوا سیب ممنوعه را بلعید. آن روز یک فضیلت شکوهمندی به دنیا آمده که به آن نافرمانی می گویند.
خيلي بايد بجنگي تا بتوني بگي وقتي حوا سيب ممنوعه رو چيد گناه به وجود نيومد، اون روز يه قدرت با شكوه متولد شد كه بهش نافرماني ميگن !
***************************
و در آخر پيشنهاد ميكنم حتما اين كتاب رو بخونيد البته نه با ترجمه ي يغما گلرويي ....
براي نمونه چند تا از اين جملات رو اينجا ميذارم:
*زندگی به معنای خستگی، زندگی به معنای جنگ های تکراری روزانه، ارزش لحظات شادی اش فقط مکث های آنی تندگذر است که باید بهایی گزاف پرداخت.
زندگي يعني خستگي ! كوچولو ! زندگي يه جنگه كه هر روز تكرار ميشه و عوض شادي هاش كه تنها قَد يه پلك به هم زدن دووم ندارن - بايد بهاي زيادي بدي !
***************************
*عشق... عطشی است که وقتی سیراب شدی سر دلت می ماند و باعث سوءهاضمه می شود. درست مثل حالت تهوع.
عشق مثل يه جور گرسنگيِ كه بعد سير شدن سرِ دلت مي مونه و حالتو مي گيره !
***************************
*گناه آن روز به وجود نیامد که حوا سیب ممنوعه را بلعید. آن روز یک فضیلت شکوهمندی به دنیا آمده که به آن نافرمانی می گویند.
خيلي بايد بجنگي تا بتوني بگي وقتي حوا سيب ممنوعه رو چيد گناه به وجود نيومد، اون روز يه قدرت با شكوه متولد شد كه بهش نافرماني ميگن !
***************************
و در آخر پيشنهاد ميكنم حتما اين كتاب رو بخونيد البته نه با ترجمه ي يغما گلرويي ....