ای کاش!!!

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : "دربــــــــست". نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسات همیشگی در تاکسی شروع شد.

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه و بشرح زیر دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند تو این مملکت میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه و آب از آب هم تکون نمی خوره اونوقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونش !

راننده :
(نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر :
نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده !

راننده :
(با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر :
نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم. مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده :
نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر :
خب آقا جان راضی نیستی نخر! لاستیک نخر ...

راننده :
(با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر :
وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

راننده پرید وسط حرف طرف که :
آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر :
(با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتها وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه ...

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم. راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ... یعنی میشه اون بالا دستی ها و بقول معروف از ما بهترون یه روز وجدانشون بیدار بشه، زیاده خواهی هاشون رو کمتر کنند و بجای حیف و میل مال این مردم صادق و نجیب؛ یک کمی هم احساس مسئولیت کنند ؟ ایکاش برسه اونروز ...



 

farhad moradeyan

عضو جدید
ممنون خیلی زیبا بود

اون مسافره هم دمش گرم انصافا خوب با منطق با اون راننده صحبت کرده

البته اون راننده هم واقعا شرایط سختی داشته میشه حداقل یه خورده حق بهش بدیم
 

sadansy

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چه حالی میده الان بگم تاپیک تکراریه!!!!اما چون خییییلییییییی دوستون دارم نمیگم:biggrin:
 

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون خیلی زیبا بود

اون مسافره هم دمش گرم انصافا خوب با منطق با اون راننده صحبت کرده

البته اون راننده هم واقعا شرایط سختی داشته میشه حداقل یه خورده حق بهش بدیم


آره میشه حق داد اما نه خیلی
 

Mythical

کاربر بیش فعال
همشهری دمت گرم تاپیک زیبایی بود;)
باعث شد واقعا یه کم به خودم بیام ما کلا عادت کردیم هر بلایی رو که سرمون میاد بندازیم گردن یکی دیگه:redface:
تنها کسی رو که مقصر نمیدونیم خودمونیم و این آخر بی انصافیه
بازم ممنون
 

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
همشهری دمت گرم تاپیک زیبایی بود;)
باعث شد واقعا یه کم به خودم بیام ما کلا عادت کردیم هر بلایی رو که سرمون میاد بندازیم گردن یکی دیگه:redface:
تنها کسی رو که مقصر نمیدونیم خودمونیم و این آخر بی انصافیه
بازم ممنون

به همشهری
ممنونم;)
 

MehrAn.ButterFly

عضو جدید
ممنون از تایپیک زیبات ولی حیف کمی تا حدودی تک.... بود ها
ولی بازم خوبه این تایپیک تکرار بشه شاید به خودمون بیایم
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبیه فیلم نامه بود!!! نمیدونم چرا تا آخرش خوندم... جالب بود واسم خانوم میترا.
 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من هر كي خودشو اصلاح كنه...خيلي چيزاي ديگه درست ميشه
آقا نذارين حقتونو بخورن...حتا اگه حقتون يه تك رياليه

تا حالا كه من نذاشتم كسي ازم بخوره...من در اين حدشو ميتونم از دستم بر مياد
درسته از بيت المال خوردن و منم تو اون بيت المال حق داشتم...پس حقه منو خوردن....اما نذاشتم پولي را كه خودم به خاطرش جون كندم يا خانوادم براش جون كندن ازم بخورن....با راننده تاكسي هزار بار دعوا كردم اما نذاشتم به خاطر نداشتم پول خورد 25 تومنمو بخور....هيچوقت
جامعه را ما ميسازيم...ما هر جور باشيم ...جامعه هم همونطوره
 

جواد111

عضو جدید
خیلییییییییییییییییییییییییی با حال بود
از امروز راننده میخوام ازم زیاد بگیرههههههههههههههه
البته اگه راننددش زیاد گنده نباشه:biggrin:
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حالی میده الان بگم تاپیک تکراریه!!!!اما چون خییییلییییییی دوستون دارم نمیگم:biggrin:

منم دوبار ایمیلش واسم اومد اما واقعا جا داشت تو باشگاه زده بشه.توپه آره...آدمای جامعه مائیم دیگه.اون امثال راننده ها که از کره مریخ نیومدن...
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حالی میده الان بگم تاپیک تکراریه!!!!اما چون خییییلییییییی دوستون دارم نمیگم:biggrin:

به نظر من هر كي خودشو اصلاح كنه...خيلي چيزاي ديگه درست ميشه
آقا نذارين حقتونو بخورن...حتا اگه حقتون يه تك رياليه

تا حالا كه من نذاشتم كسي ازم بخوره...من در اين حدشو ميتونم از دستم بر مياد
درسته از بيت المال خوردن و منم تو اون بيت المال حق داشتم...پس حقه منو خوردن....اما نذاشتم پولي را كه خودم به خاطرش جون كندم يا خانوادم براش جون كندن ازم بخورن....با راننده تاكسي هزار بار دعوا كردم اما نذاشتم به خاطر نداشتم پول خورد 25 تومنمو بخور....هيچوقت
جامعه را ما ميسازيم...ما هر جور باشيم ...جامعه هم همونطوره
به نظر منم حق گرفتنیه نه دادنی..پس منتظر نباشیم حقمونو بیان تقدیممون کنن...اونم تو این دوره زمونه..
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
kheili ziade !! man ke hosele khondanesho nadaram !! badan to self baram tariif kon !! d:

faghat ye chizi man kolan zyad taxi savar nemisham yanii akharin barii ke savar shodam aslan yadam nist ta in had !!
 

.حسين

اخراجی موقت
توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : "دربــــــــست". نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسات همیشگی در تاکسی شروع شد.

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه و بشرح زیر دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند تو این مملکت میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه و آب از آب هم تکون نمی خوره اونوقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونش !

راننده :
(نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر :
نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده !

راننده :
(با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر :
نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم. مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده :
نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر :
خب آقا جان راضی نیستی نخر! لاستیک نخر ...

راننده :
(با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر :
وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

راننده پرید وسط حرف طرف که :
آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر :
(با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتها وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه ...

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم. راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ... یعنی میشه اون بالا دستی ها و بقول معروف از ما بهترون یه روز وجدانشون بیدار بشه، زیاده خواهی هاشون رو کمتر کنند و بجای حیف و میل مال این مردم صادق و نجیب؛ یک کمی هم احساس مسئولیت کنند ؟ ایکاش برسه اونروز ...





سلام دوست عزيز
افرين بر تو
خيلي عالي بود
ما همون همينطور هستيم
هميشه ديگري را محكوم نمي كنيم
هميشه فكر ميكنيم كار خلاف بزرگتر خلاف
هيچ وقت فكر نكرديم ما هم خلاف ميكنيم
اگر همه در هر جا كه هستند خودشان را اصلاح كنند
كشور به سوي شكوفايي عجيبي مي رسد
 

sft

عضو جدید
قشنگ بود دوست عزیز
ولی آیا به نظر شما وجدان این افراد با درست شدن رفتارما بیدارشدنیه....؟؟؟؟...ما خوب باشیم یا بد باشیم...اونا همیشه...............!!!
ولی خب این دلیل نمیشه که ما رفتارمون نادرست باشه وحقم میشه به شما داد!!!که هرکس باید در درجه ی اول مراقب رفتارش باشه وسعی کنه همیشه وجدانش بیدار باشه...!!
;)
 

Similar threads

بالا