ای دبستانی ترین احساس من!

mr.edison

عضو جدید
[h=6]ای دبستانی ترین احساس من :
خاطرات کودکی زیبا ترند – یادگاران کهن ماناترند
درس های سال اول ساده بود – آب را بابا به سارا داده بود
درس پندآموز روباه وکلاغ – روبه مکار و دزد دشت وباغ
روزمهمانی کوکب خانم است – سفره پرازبوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود – فیل نادانی برایش موش بود
باوجودسوزوسرمای شدید – ریزعلی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم – ماپرازتصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم – یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت – دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود – برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ – خش خش جاروی باپا روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید – بازهم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی های درد و رنج و کار – بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه ی خوراک سرد – کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود – جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم – لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش – یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت به خیر – یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من – بازگرد این مشق ها را خط بزن
ای دبستانی ترین احساس من – بازگرد این مشق ها را خط بزن
:gol:[/h]
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیبا بود...:smile:
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ – خش خش جاروی باپا روی برگ.................
 

Similar threads

بالا