ای خدا... باز هم شهادت یه جوون بیگناه دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
جزئياتي از شهادت رامين قهرماني


رامين قهرمانی ۱۵ روز بعد از اينکه با پای خود برای دفاع از بيگناهيش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمايان بود، از زندان آزاد و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده در آغوش مادر به شهادت رسيد.

نوروز: در درگيری های روزهای پس از انتخابات، ماموران از طريق دوربين مداربسته يک بانک چهره رامين قهرمانی را شناسايی شده وبرای دستگيری وی به منزلش مراجعه می کنند.


به دليل عدم حضور رامين قهرمانی در منزل ماموران به مادر او می گويند که فرزندش هرچه زودتر خود را معرفی کند.

مادرشهيد قهرمانی نيز با استناد به بيگناهی پسرش و با اين استدلال که فرزندش کاری جز اعتراض آرام انجام نداده است، همراه با او به محلی که ماموران گفته بودند مراجعه می کند

اين گزارش می افزايد رامين قهرمانی ۱۵ روز بعد از اينکه با پای خود برای دفاع از بيگناهيش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمايان بود، از زندان آزاد ميشود. او پس از آزادی به مادرش گفته که چندين روز از پا او را آويزان کرده اند. شهيد رامين قهرمانی پس از آزادی به دليل لخته های خون موجود در سينه اش در بيمارستان بستری و به شهادت ميرسد.

خانواده قهرمانی تحت فشار شديد برای منع انتشار خبر شهادت فرزندشان هستند. آنها تحت تدابير شديد امنيتی فرزند خود را به خاک سپردند. تا جايی که پس از مراسم خاکسپاری به دليل تهديدات نيروهای امنيتی مبنی بر اينکه سر مزار فرزند شهيدشان حق ندارند با صدای بلند گريه کنند و شيون سردهند، ۵ نفر از اعضای فاميل او دچار فشارهای عصبی شديد شده تا جايی که برخی از آنها کارشان به بيمارستان کشيده شده است.

شهيد رامين قهرمانی متولد سال ۱۳۵۸ بوده و محل سکونت وی در خيابان شهرآرا است.

منبع
 

mary.a.m.n

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا به خانوادش صبر بده

امیدوارم یک روزی برای این قصاوتها پیش خدا شرمنده باشن گرچه اگر یکم اعتقاد بخدا و خون

بیگناه داشتن دست به این وحشیگریها باسم دین نمیزدند
 

اهورا25

کاربر فعال اینترنت و وبگردی
وای خدای من !!!!!!!!
بی رحمی رو به آخر رسوندن.....
خدایا....
خدایا
خدایا...
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای کیانوش آسا، یکی از شهدای مظلوم جنبش سبز



همه جان‌باختگان حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد88 فرزندان ایران و همه فرزند ملت و از بطن اجتماع بودند؛ اما بعضی بیشتر مطرح می شوند و بعضی کمتر!!




کیانوش آسا از جوانان نخبه کرمانشاهی بود، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه علم و صنعت تهران درس می‌خواند. خانواده‌ای فقیر دارد، او یتیم بود و پدر نداشت و سرانجام پدر نشد و داغ دامادی بر دل مادرش گذاشت و در تاریخ جاودانه شد.

مادرش بی‌سواد و روستایی است هنوز سربند بر سر دارد، پاک و بی‌آلایش و به صداقت همه مردم ایران است. به همین خاطر نه می‌تواند مصاحبه بکند و نه کسی سراغش را می‌گیرد تا با او مصاحبه داشته باشد. از طبقه ضعیف جامعه است و شاید امید داشت فرزندش نور خوشبختی، به خانه‌اش بیاورد که نصیب نشد. او هنوز از ترس تشر قاتلین فرزندش و در فراق جگرگوشه‌اش؛ خوب گریه نکرده است؛ بغض در گلویش مانده، به او هم گفته‌اند فریاد نزند، حرفی نزند؛ به همین خاطر خنده بر لب ندارد، در دل می‌گرید. هنوز بغض گلویش نترکیده و راحت گریه نکرده است!! روزی بعض گلوی مادر بی‌کس آسا کار خود را می‌کند و بنیان ظالمین فرزندکش او را می‌سوزاند. دیــر باشد یا زود! کم باشد یا زیاد. و این سنت تاریخ است ؛ آه مظلوم، ظالم را سرنگون می‌کند.

در ایام برگزاری مجلس فاتحه او در کرمانشاه، هیچ مقامی به دیدار خانواده‌اش نرفت و تنها بودند و بی‌کس. نه از رجال سیاسی کشور، کسی سراغش را گرفت و نه از اصلاح‌طلبان کرمانشاهی و نه از نمایندگان مجلس. کسی به این مادر پسرمرده تسلیت نگفت و با او همدردی نکرد فقط همکلاسی‌هایش به خانه او آمدند و به مادرش تسلیت گفتند. شاید دیگران ترسیده‌اند که نکند«هُـــــرم و نفس آزادی‌خواهی آسا» بر غیرتشان اثر کند ...و خدایی ناکرده آنان هم هوایی بشوند و فریاد آزادی‌طلبی سر بدهند.

مرگ آسا خاموش و آرام و بی همهمه بود، هیج کس برای مرگ او بیانیه و اطلاعیه صادر نکرد و هیچ کمیته‌ای برای احقاق حقش تشکیل نشد چون ازطبقه ضعیف جامعه بود. من او را ندیده‌ام و نمی‌شناسم ولی در این مدت مادر و خانواده‌اش را دیدم. من نیز از تبار اویم. کسی نداشت که از او حمایت بکند، کسی به خانه او نیامد تا مادرش را دلداری بدهد، کسی هم به حرف مادرش گوش نمی‌دهد چون ما را عادت داده‌اند فقط بشنویم و حرف نزنیم و دیگران بهتر از ما صلاح خیر و شر ما را می‌دانند!! شاید صلاح خیر دانسته‌اند و به دیدار خانواده‌اش نیامده‌اند.ما از یک نسل و از یک قبیله‌ایم؛ نسل محرومان و قبیله بی‌کسان.

در ایام بعد از انتخابات خرداد88، غیرت احزاب اصولگرای کشور مرد و سوخت و حمیت و جوانمردی در وجودشان خشکید، چون در اندیشه نابودی رقیب بودند و پنداشتند رقیب اهریمن است و آنان، دم از همراهی با بازداشت‌شدگان ندادند. احزاب اصلاح‌طلب کرمانشاهی هم دست کمی از راستگرایان نداشتند؛ اما اینان ترسیدند، ترسیدند مبادا فردا کسی با آنان مصاحبه نکند و اسمی و رسمی در روزنامه‌ها و فهرست دنیاطلبان سیاسی نداشته باشند به همین خاطر تقیه کردند. به روزهای چهلــم بزرگداشت مرگ کیانوش آسا و دیگر جان باختگان حوادث اخیر نزدیک می‌شویم؛ غم غربتشان را با چلچله چراغانی مجلس عزایشان به فریاد آزادی‌خواهی تبدیل کنیم.

منبع
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
برگزاری مجلس ترحیم روح الامینی در منزل رضایی

مراسم سوگواری محسن روح الامینی سه شنبه شب با حضور نایب رئیس مجلس شورای اسلامی جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، فرماندهان سابق نظامی، اساتید دانشگاه و چهره های علمی کشور در منزل محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، محسن روح الامینی فرزند عبد الحسین روح الامینی رئیس سابق انستیتو پاستور که مشاورت محسن رضایی را به عنوان نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برعهده داشت در زمان بازداشت در جریان اعتراضات به نتیجه انتخابات درگذشت.

بنابراین گزارش در مجلس ترحیم محسن روح الامینی حجت الاسلام ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس به سخنرانی پرداخت.

آیت الله راستی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همچنین عضو شورای عالی حوزه علمیه قم ، دریابان شمخانی وزیر دفاع سابق و از فرماندهان ارشد سپاه و ارتش در 8سال دفاع مقدس و سردار حسین علایی از فرماندهان ارشد سابق سپاه از چهره های شاخص حضور یافته در این مراسم بودند .

منبع
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسئولان علت واقعی مرگ را بگویند
پزشكیان: پزشکی قانونی مرگ فرزند روح الامینی به دلیل مننژیت را رد کرد

وزیر بهداشت دولت خاتمی گفت:«پزشکی قانونی مرگ فرزند روح الامینی به دلیل مننژیت را رد کرده و تاکید شده او به این دلیل فوت نکرده است.»
دکتر مسعود پزشکیان در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، در خصوص برخی اخبار مبنی بر شیوع بیماری مننژیت در زندان و ابتلای بازداشت‌شدگان پس از انتخابات به این بیماری، اظهار داشت:«تنها در مورد یکی از زندانیان فوت شده این مطلب را مطرح کردند که مننژیت داشته اما پزشک قانونی بررسی کرده و گزارش داده چنین بیماری وجود نداشته است و فرد به این علت فوت نشده است متاسفانه راحت می‌گویند مرگ او به این دلیل بوده و واقعیت را نمی‌گویند.»
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با بیان اینکه مشکل این است که اخبار و واقعیت را نمی‌گوییم و بعد انتظار داریم شایعات در جامعه پخش نشود، خطاب به مسئولان تصریح کرد:«حقیقت را نشان دهید تا شایعه پراکنی‌ها معلوم شود.»
وی در پاسخ به این سئوال که آیا زمانیکه دستور تعطیلی یک بازداشتگاه به دلیل عدم رعایت حقوق زندانیان از سوی رهبری اعلام می‌شود به معنای تایید بخشی از شایعات و نگرانی‌ها نیست، گفت:«بله قطعا خیلی چیزها وجود داشته و دارد که ما نمی‌دانیم.»
عضو کمیسیون بهداشت و درمان در پاسخ به این سئوال که آیا مننژیت ممکن است بر اثر ضربات وارد به سر ایجاد شود، گفت:«نه حتما باید یک جایی از بدن عفونت کند، زخمی شود و بدن هم یک استعدادی وجود داشته باشد تا مننژیت ایجاد شود.»
وی با تاکید براینکه مننژیت به این سادگی به وجود نمی‌آید، تصریح کرد:«این بیماری مسری است و اگر اینگونه که اعلام کرده‌اند فردی در اثر مننژیت در گذشته باشد باید همه زندانی‌ها این بیماری را بگیرند و به همه منتقل می‌شد اما اینها چنین گزارشی ندادند.»
پزشکیان تاکید کرد:«یک آدم را آوردند می‌گویند بر اثرمننژیت مغزی کشته شده چرا بقیه اینطور نشدند اگر بقیه مبتلا شدند چرا گزارش ندادند؟»
وی تصریح کرد:«اگر واقعیت داشت باید خیلی‌ها در زندان تاکنون از دست می‌رفتند.»

منبع
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام و نشان یک شهید دیگر جنبش سبز: مصطفی کیارستمی
مصطفی کیارستمی در نمازجمعه 26 تیر به شهادت رسید



نام و مشخصات یک شهید دیگر جنبش سبز مردم ایران مشخص شد. شهید مصطفی کیارستمی که گناهی جز شرکت در اولین نمازجمعه سبز تهران نداشت، در حاشیه نمازجمعه با ضربه‌ی باتوم به سرش مصدوم شده و چند ساعت بعد به شهادت رسیده است.








به گزارش «موج سبز آزادی»، مصطفی کیارستمی، متاهل و 22 ساله، در نمازجمعه 26 تیر ماه گذشته که به امامت هاشمی رفسنجانی برگزار شد، در مقابل دانشگاه تهران توسط نیروهای بسیجی و لباس شخصی مضروب می‌شود. نیروهای سرکوبگر دولت کودتا با باتوم به شدت بر سر این جوان برومند می‌کوبند، به نحوی که وی دیگر قادر به برگشت به منزل نبوده است. در نتیجه به ناچار با مادرش تماس می‌گیرد و تلفنی از وی درخواست کمک می‌کند.

گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» حاکی است پس از آنکه مادر مصطفی او را به خانه باز می‌گرداند، متوجه وخامت حال وی می‌شود و پسرش را به بیمارستان کسری تهران منتقل می‌کند. اما این جوان بی‌گناه به علت خون‌ریزی مغزی ناشی از اصابت باتوم، همان شب فوت می‌کند؛ اما علت مرگ او، سکته‌ی مغزی اعلام می‌شود.

پیکر این جوان شهید، روز شنبه بعد در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد و بدین ترتیب این جوان ناکام که تنها 22 سال داشته و به تازگی نامزد کرده بود، قربانی وحشیگری ماموران می‌شود؛ وحشی‌گری‌ای که سردار احمدی مقدم نامش را «زیاده‌روی» می‌گذارد.

گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» حاکی است مادر این جوان شهید که از این اتفاق ناگوار بهت زده شده بود، تاکنون از افشای علت مرگ جوان 22 ساله و رشید خود بیمناک بود و هنوز هم از شوک ناشی از مرگ فرزندش بیرون نیامده است.

منبع
 

amator-2

عضو جدید
تا كي بايد نشست و فقط تاسف خورد؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!آخرش كه چي؟اگه اينجور پيش بره بقيه كه كشته نشدن كارشون به تيمارستان ميكشه.امروز كه عكسا و اعترافات وركي ابطحي رو ديدم من كه ديوونه شدم
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
البت برای حفظ نظام بوده
و حفظش از اوجب واجبات است
به مادرانشان بگویید چه جای غم که اصل بر حفظ نظام بوده که بحمدالله میسر شده

خدا قاتلان رو لعنت کنه
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از مادران شهدای سبز بازداشت شد



"مادران عزادار" اعلام کرده‌اند که مادر یکی از کشته‌شدگان اخیر در کرمانشاه بازداشت شده و هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دست نیست.




بنا بر این گزارش که در سایت تغییر برای برابری منتشر شده است، زهرا(بهجت) نوذری، مادر پویا مقصودبیگی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که برای اعتراض و دادخواهی به کشته شدن فرزندش بدن خود را گل گرفته و در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه به تنهایی تحصن کرده بود، در ساعت 10 شب اولین روز تحصن خود دستگیر شده است.

پویا مقصود بیگی در تاریخ 30 خرداد88 توسط نیروهای امنیتی کرمانشاه دستگیر و تحت شکنجه های وحشتناک در زندان کرمانشاه قرار می‌گیرد و پس از آزادی فوت می‌کند.

زهرا نوذری در جوانی همسر خود را از دست داده و دو فرزند خردسال‌اش را با کار طاقت‌فرسای خیاطی اداره کرده و در آستانه فارغ التحصیلی فرزند ارشدش او را به طرز فاجعه‌آمیزی از دست داده است .

اقوام و آشنایان زهرا به شدت تحت فشار هستند و سکوت اختیار کرده‌اند .

مادران عزادار اعلام کرده‌اند که خواهان آزادی فوری این مادر داغدار و عزادار و مجازات عاملان و آمران فجایع پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری هستند .

منبع
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
هویت یکی دیگر از شهدای سبز فاش شد، بهزاد مهاجر



بهزاد مهاجر، از دستگیرشدگانی که در تجمع روز 25 خرداد بازداشت شده بود، به شهادت رسیده است.




به گزارش «خبرنامه امیرکبیر» خانواده وی پس از 46 روز بی‌خبری روز گذشته جسد وی را در سردخانه کهریزک شناسایی کردند. بهزاد مهاجر 47 سال داشته و طی این مدت اقوام او به دنبال نشانی بهزاد به دادگاه انقلاب، زندان اوین و مراکز قضایی مراجعه کردند، اما مسئولین از ارائه پاسخ مشخص به آنها خودداری می‌کردند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر روز گذشته و پس از 47 روز آزار و اذیت این خانواده، جسد بهزاد مهاجر به خواهر وی نشان داده شده است.


خانواده مهاجر تأکید کردند جسد بهزاد روز 31 خردادماه تحویل پزشکی قانونی شده است اما تا دیروز شنبه در خصوص کشته شدن فرزندشان خبری به این خانواده سرگردان داده نمی‌شده است.


به نظر می‌رسد وی بر اثر اصبت گلوله در سینه‌اش درگذشته است. جسد وی صبح امروز به خانواده‌اش تحویل داده و ساعت 12 امروز یکشنبه در قطعه 208 بهشت زهرا تشییع شد.

منبع
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا كي بايد نشست و فقط تاسف خورد؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!آخرش كه چي؟اگه اينجور پيش بره بقيه كه كشته نشدن كارشون به تيمارستان ميكشه.امروز كه عكسا و اعترافات وركي ابطحي رو ديدم من كه ديوونه شدم
برایه رسیدن به هر هدفی و برداشتنه یه مشکل باید بهایی پرداخته بشه
همین الان که این اتفاقات افتاده و این همه آدم زندانی شدن و این همه شهید شدن شما فکر میکنین بی تاثیر بوده ؟
شما فکر میکنین هستند آدمهایی که هنوز هم دروغهایه صدا و سیمایه ایران رو باور کنند ؟
این نظام با پخشه این آمارو ارقام و اخبارهایه دروغی فقط خودشو مسخره میکنه و بیشتر گوره خودشو میکنه
زمان لازمه برایه آماده شئنه افکاره همگانی و رسیدن به اهداف ;)
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکر پاک یک شهید دیگر پس از 50 روز تحویل خانواده اش شد
تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم


تنش سخت مثل سنگ شده‌ نتيجه 50 روز حبس در سردخانه است (سردخانه همان زندان مردگان است؟). غسالها به سختي برش
مي‌گرداندند بدن يخ‌زده‌اش در گودي سنگ غسل جا نمي‌شود. بدنش باد كرده و متورم است، سرتاسر سينه زير گردن تا ناف، از اين شانه تا آن شانه، صليب‌وار شكافته شده انگار كالبد شكافي‌اش كرده‌‌‌اند شايد هم دنبال گلوله بوده‌اند. يك دايره كوچك روي سينه چپ، همان‌جا كه روزي قلبي مي‌تپيده جاي گلوله را نشان مي‌دهد. سوراخ روي سفيدي سينه، بد جور به چشم مي‌آيد برعكس آن سوراخ كوچك ديگر كه پشت بازوي راست جا خوش كرده و كسي نمي‌بيندش. بي‌دليل هم نيست وقتي جنازه را برمي‌گردانند آنقدر پشت خونين و پاره پاره‌اش چشم آدم را سوزن مي‌زند كه ديگر حواست به سوراخ كوچك پشت بازو نباشد. چند گلوله خورده؟ دو تا، شايد هم يكي، شايد دستش را هنگام تيراندازي سپر كرده اما گلوله از بازويش عبور كرده و به سينه نشسته اما جاي خروج گلوله از آن طرف بازو كجا است؟ نمي‌دانم.

غسالها، كماكان مي‌شورندش. معلوم است قبل از مرگ بيمارستان بوده، چسبها و سوزنها و چيزهاي ديگري كه اسمشان را نمي‌دانم اما در بيمارستان به تن و بدن آدم آويزان مي‌كنند هنوز بر پيكر سنگ شده‌اش آويزان است. غسال با دست همه را مي‌كند. در جوي پائين سنگ، خونابه چسبها و سوزنها و ... را با خود مي‌برد. پنبه‌هاي سفيد، پيكره پاره پاره‌اش را در برمي‌گيرند. كتان را مي‌برند و كفن مي‌كنند.

تعدادمان كم است. بيست سي ‌نفري مي‌شويم. گرماي ظهر مرداد آدم را داغ مي‌كند. اما خوبي‌اش اين است كه اشك را همان روي صورت بخار مي‌كند. مامان تقريبا از حال رفته، ناله‌هاي نامفهوم مي‌كند. خاله مثل هميشه در سكوت گريه مي‌كند. از شدت تكان شانه‌هايش مي‌توان شدت گريه را فهميد. خانواده پسردار خوبي‌اش اين است كه براي بر دست گرفت جنازه، آدم كم نمي‌آوري. من و دو برادرم، سه پسرخاله و سه پسردائي، گرداني هستيم بي خواهر. مي‌بريمش قطعه 208 خودش قبلا قبر كنار عزيز را براي خودش خريده بود. مي‌خواست كنار مادرش دفن شود. در قبر گذاشتيمش. ماشين پليس كنار ايستاده، مامورها فقط نگاه مي‌كنند، بدبختها بهانه ندارند ما كاري نمي‌كنيم گريه داغ مرداد و خاك گرم بهشت زهرا و جنازه زير خاك مگر مي‌گذارد؟
عجب! چه راحت مي‌‌نويسم، هيچ وقت فكر نمي‌كردم بتوانم به اين راحتي بنويسم دائي بهزاد را در قبر گذاشتيمش، دائي كوچك را، دائي شوخ و شاد را، مدتي بود نديده بودمش هم تنبلي من هم ... ديروز كه با مامان خانه‌اش رفتيم دنبال شناسنامه و سند قبرش، چه كشيديم. به تنهائي عادت كرده بود. خانه كوچك و تميزش، لباسهاي نوئي كه تازگيها خريده بود. دو دست كت شلوار آويزان در كمد، كاغذ كنار تلفن: قند، روغن سرخ كردني، آلو و ... گويا فهرست خريد بوده. بربري‌هاي با دقت تكه شده در يخچال، بادمجان سرخ شده در فريزر، ظرف‌هاي مرتب چيده شده در آب‌چكان، خانه كوچكش چقدر منظم و مرتب است. چه كسي مي‌گويد خانه بي زن، بي‌سامان است. مسواك جلوي آينه، عكس من و نسرين و عزيز كنار تلفن، جزئيات است كه آدم را آتش مي‌زند. هيچ وقت فكر مي‌كردي كسي با ديدن حوله و مسواكت آتش بگيرد؟ من و مامان گرفتيم.
حالا اين زندگي ساده كوچك معمولي و زيبا به زير خاك رفته، آخ ... چه ساده مي‌نويسم «زير خاك رفته»، دائي بهزاد را من، اشكان، سينا، ارسلان، علي، البرز و بابك دفنش كرديم (بهتر که رهام نبود از همه غصه خورتر است)، گذاشتيمش زير خاك، كنار عزيز، با تن سخت و پاره‌پاره‌اش، با جاي گلوله (گلوله‌ها؟)، با همه سختي و مشقتي كه در این چهل و هفت سال كشيده بود. او را راحت گذاشتيم زير خاك همان قبرستاني كه چهل سال پيش پدرش در قطعه 2 آن دفن شده‌بود. همان وقتي كه يتيمي و محروميت آغاز شده بود. گذاشتيمش زير خاك با همه سالهاي سختي و فقر، با تنهائي و كار، با سالهاي جنگ و جبهه، با آرزوهاي ساده يك آدم معمولي!
خاك را ريختيم. دائي! خداحافظ، خداحافظ همه جواني حسرت، همه شبهاي تنهائي، همه روزهاي آهن و عرق؛ تو ماندي و خاك، ما رفتيم و خشم.


پ.ن: تمام تلخي و خون و نفرت مجسمي كه در اين پست موج مي‌زند تقديم به ديكتاتور و جوجه جلادانش! به نظرتان مقام معظم مي‌فهمد منظورم كيست؟

















منبع
 

royan aria

عضو جدید
من که باور نمیکنم نه حرف شما رو نه حرف رقباتونو
هتون عین همین
هیچ کدومتون دلتون برای کشور نسوخته وگرنه به جای تو سرو مغز زدن یه کمی به فکر پیشرفت کشورتون می افتادین
نه اینکه با به جون هم افتادن مملکت را چندین سال از علم و پژوهش عقب بندازین
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
quote=!...;1003904]
جزئياتي از شهادت رامين قهرماني



رامين قهرمانی ۱۵ روز بعد از اينکه با پای خود برای دفاع از بيگناهيش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمايان بود، از زندان آزاد و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده در آغوش مادر به شهادت رسيد.

نوروز: در درگيری های روزهای پس از انتخابات، ماموران از طريق دوربين مداربسته يک بانک چهره رامين قهرمانی را شناسايی شده وبرای دستگيری وی به منزلش مراجعه می کنند.


به دليل عدم حضور رامين قهرمانی در منزل ماموران به مادر او می گويند که فرزندش هرچه زودتر خود را معرفی کند.

مادرشهيد قهرمانی نيز با استناد به بيگناهی پسرش و با اين استدلال که فرزندش کاری جز اعتراض آرام انجام نداده است، همراه با او به محلی که ماموران گفته بودند مراجعه می کند

اين گزارش می افزايد رامين قهرمانی ۱۵ روز بعد از اينکه با پای خود برای دفاع از بيگناهيش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمايان بود، از زندان آزاد ميشود. او پس از آزادی به مادرش گفته که چندين روز از پا او را آويزان کرده اند. شهيد رامين قهرمانی پس از آزادی به دليل لخته های خون موجود در سينه اش در بيمارستان بستری و به شهادت ميرسد.

خانواده قهرمانی تحت فشار شديد برای منع انتشار خبر شهادت فرزندشان هستند. آنها تحت تدابير شديد امنيتی فرزند خود را به خاک سپردند. تا جايی که پس از مراسم خاکسپاری به دليل تهديدات نيروهای امنيتی مبنی بر اينکه سر مزار فرزند شهيدشان حق ندارند با صدای بلند گريه کنند و شيون سردهند، ۵ نفر از اعضای فاميل او دچار فشارهای عصبی شديد شده تا جايی که برخی از آنها کارشان به بيمارستان کشيده شده است.

شهيد رامين قهرمانی متولد سال ۱۳۵۸ بوده و محل سکونت وی در خيابان شهرآرا است.

منبع[/quote]
:crying2::crying2::crying2::crying2::exclaim::exclaim::exclaim::exclaim::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::victory::victory::victory::victory:
خدا با ماست
 

#nobody#

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که باور نمیکنم نه حرف شما رو نه حرف رقباتونو
هتون عین همین
هیچ کدومتون دلتون برای کشور نسوخته وگرنه به جای تو سرو مغز زدن یه کمی به فکر پیشرفت کشورتون می افتادین
نه اینکه با به جون هم افتادن مملکت را چندین سال از علم و پژوهش عقب بندازین

آدم خواب رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودش رو به خواب زده نمیشه بیدار کرد....

 

Rheoman

عضو جدید
کاربر ممتاز
!!

!!

من که باور نمیکنم نه حرف شما رو نه حرف رقباتونو
هتون عین همین
هیچ کدومتون دلتون برای کشور نسوخته وگرنه به جای تو سرو مغز زدن یه کمی به فکر پیشرفت کشورتون می افتادین
نه اینکه با به جون هم افتادن مملکت را چندین سال از علم و پژوهش عقب بندازین

چشم.فقط میشه شما چندتا از مکاشفات و راه کارهای خودتون که در جهت نیل به پیشرفت کشور بوده بیان کنین؟
 

Similar threads

بالا