اگر عمری دوباره داشتم(مهم)

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر عمر دوباره داشتم مى کوشيدم اشتباهات بيشترى مرتکب شوم. همه چيز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندک از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهميت کمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بيشتر مى رفتم.

از کوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى کردم. بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدمهايى بوده ام که بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى کرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى داشتم. من هرگز جايى بدون يک دَماسنج، يک شيشه داروى قرقره، يک پالتوى بارانى و يک چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک تر سفر مى کردم
.

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم. از مدرسه بيشتر جيم مى شدم. گلوله هاى کاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى کردم. سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم. ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم. بيشتر عاشق مى شدم. به ماهيگيرى بيشتر مى رفتم. پايکوبى و دست افشانى بيشتر مى کردم. سوار چرخ و فلک بيشتر مى شدم. به سيرک بيشتر مى رفتم
.

در روزگارى که تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى کنند، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم که مى گويد: شادى از خرد عاقل تر است

اگر عمر دوباره داشتم، گْلِ مينا از چمنزارها بيشتر مى چيدم
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر عمر دوباره داشتم مى کوشيدم اشتباهات بيشترى مرتکب شوم. همه چيز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندک از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهميت کمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بيشتر مى رفتم.

از کوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى کردم. بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدمهايى بوده ام که بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى کرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى داشتم. من هرگز جايى بدون يک دَماسنج، يک شيشه داروى قرقره، يک پالتوى بارانى و يک چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک تر سفر مى کردم
.

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم. از مدرسه بيشتر جيم مى شدم. گلوله هاى کاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى کردم. سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم. ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم. بيشتر عاشق مى شدم. به ماهيگيرى بيشتر مى رفتم. پايکوبى و دست افشانى بيشتر مى کردم. سوار چرخ و فلک بيشتر مى شدم. به سيرک بيشتر مى رفتم
.

در روزگارى که تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى کنند، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم که مى گويد: شادى از خرد عاقل تر است

اگر عمر دوباره داشتم، گْلِ مينا از چمنزارها بيشتر مى چيدم
عالی بود من اگه دوباره متولد می شدم خودم می زدم به منگلی و درد نمی کشیدم به قول شریعتی از سیب فهم که باعث اومدن انسان به زمین شد نم خوردم اون وقت راحته راحته راحت زندگی می کردم
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر عمر دوباره داشتم مى کوشيدم اشتباهات بيشترى مرتکب شوم. همه چيز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندک از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهميت کمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بيشتر مى رفتم.

از کوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى کردم. بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدمهايى بوده ام که بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى کرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى داشتم. من هرگز جايى بدون يک دَماسنج، يک شيشه داروى قرقره، يک پالتوى بارانى و يک چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک تر سفر مى کردم
.

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم. از مدرسه بيشتر جيم مى شدم. گلوله هاى کاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى کردم. سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم. ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم. بيشتر عاشق مى شدم. به ماهيگيرى بيشتر مى رفتم. پايکوبى و دست افشانى بيشتر مى کردم. سوار چرخ و فلک بيشتر مى شدم. به سيرک بيشتر مى رفتم
.

در روزگارى که تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى کنند، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم که مى گويد: شادى از خرد عاقل تر است

اگر عمر دوباره داشتم، گْلِ مينا از چمنزارها بيشتر مى چيدم
چزا گل مینا میچینی گل به این نازی
من اگه عمر دوباره داشتم ......
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند تا مطلب الحاقی هم میزارم حال کنید
این تکراریه ولی خیلیا نخوندند
یه دوست معمولی وقتی می آید خونت، مثل مهمون رفتار میکنه
یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه
یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده.
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه
یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره
یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت می آره
یه دوست واقعی زودتر میآد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جارو جمع و جور کنه
یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی
یه دوست واقعی میپرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟
یه دوست معمولی ازت میخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی
یه دوست واقعی ازت میخواد که مشکلات را حل کنه
یه دوست معمولی وقتی بین تون بحثی میشه دوستی رو تموم شده میدونه
یه دوست واقعی بهت بعد از یه دعواهم زنگ میزنه
یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره.
یه دوست واقعی میخواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند تا مطلب الحاقی هم میزارم حال کنید
این تکراریه ولی خیلیا نخوندند
یه دوست معمولی وقتی می آید خونت، مثل مهمون رفتار میکنه
یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه
یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده.
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه
یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره
یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت می آره
یه دوست واقعی زودتر میآد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جارو جمع و جور کنه
یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی
یه دوست واقعی میپرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟
یه دوست معمولی ازت میخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی
یه دوست واقعی ازت میخواد که مشکلات را حل کنه
یه دوست معمولی وقتی بین تون بحثی میشه دوستی رو تموم شده میدونه
یه دوست واقعی بهت بعد از یه دعواهم زنگ میزنه
یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره.
یه دوست واقعی میخواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی
تازه متوجه شدم چقدر دوست واقعی کم دارم و برا دوستام معمولیم:crying2:
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همیشه راس میگم...........بذار فکر کنم...............آره همیشه راست می گم :smile:
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
زنی که خجالت می‌کشید به شوهرش بگوید چه کادویی می‌خواهد!


یه روز یه خانومه که ماشینش قدیمی و خراب شده بوده تصمیم میگیره که به شوهرش یه جوری غیر مستقیم بگه که یه ماشین نو میخواد.​
به شوهرش میگه عزیزم روز تولدم نزدیکه. لطفا برام یه چیزی بخر که صفر تا صد رو تو ۴ ثانیه بره و رنگش هم آبی باشه.​
حالا حدس بزنین شوهرش برا تولد خانومه چی می‌خره؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.



 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زنی که خجالت می‌کشید به شوهرش بگوید چه کادویی می‌خواهد!


یه روز یه خانومه که ماشینش قدیمی و خراب شده بوده تصمیم میگیره که به شوهرش یه جوری غیر مستقیم بگه که یه ماشین نو میخواد.​
به شوهرش میگه عزیزم روز تولدم نزدیکه. لطفا برام یه چیزی بخر که صفر تا صد رو تو ۴ ثانیه بره و رنگش هم آبی باشه.​
حالا حدس بزنین شوهرش برا تولد خانومه چی می‌خره؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.





اه اه اه بازم تکراری:razz:
 

fargol_2408

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون،عالي بود.همشون خيلي زيبا و تأمل برانگيز بودن.مخصوصا دومي خيلي قشنگ بود.ممنون:gol::gol:
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانشجوي سال اولي: دانشجويي که فکر مي کند با تحصيلات دانشگاهي مي‌تواند آينده‌ي بهتري براي خودش بسازد.

دانشجوي سال دومي: دانشجويي که فکر نمي‌کند با تحصيلات دانشگاهي بتواند آينده‌ي بهتري براي خودش بسازد.

دانشجوي سال سومي: دانشجويي که مطمئن شده است با تحصيلات دانشگاهي نخواهد توانست آينده‌ي بهتري براي خودش بسازد.

دانشجوي سال چهارمي: دانشجويي که ديگر نه فکر مي‌کند، نه به چيزي اطمينان دارد و نه آينده‌ي براي خود متصور است.

مشروط: دانشجويي که به خاطر علاقه‌ي زيادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از اين رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدي بيش از حد معيني واحد انتخاب نکند تا به بقيه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» مي‌آيد که عده‌اي معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ايران شد. عده‌ي ديگري هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال مشروطه شد.

تقلب: دانش دوپينگي

سهميه: دوپينگ قانوني.

گوسپند: نوعي جانور که جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس کردن درس از روي جزوه هيچ کار ديگري در دانشگاه نمي‌کند. چنين موجوداتي در دانشگاه‌هاي مشهور بيشتر ديده مي‌شوند و فرق آنها با ساير گوسپندان در اين است که نه کله‌ي اين گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچه‌ي خوشمزه‌اي دارند.

جزوه: دستنوشته‌هايي که گمان مي‌شود عصاره‌ي يک کتاب است. اما در واقع تفاله‌ي بخشي از آن است. دستگاه تفاله‌گيري «استاد» ناميده مي‌شود.

استاد حل تمرين: دانشجوي ترم بالاتري که در ازاي گرفتن شندرغاز پول و شنيدن لفظ «استاد» چنان از خودبيخود مي‌شود که تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سي چهل تا دختر و پسر مي‌دهد.

خرخوان: نوعي خر که توانايي مطالعه‌ي مداوم به مدت ?? ساعت را دارد. نطفه‌ي اين موجودات در دوره‌ي دبيرستان بسته مي‌شود و در کلاس‌هاي کنکور به بلوغ مي‌رسند. اين موجودات اغلب در کافه ترياهاي دانشکده‌ها استحاله مي‌شوند.

تريا: محلي براي فرار از غذاي سلف که در اين حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذايي آن، از لحاظ فرهنگي اهميت زيادي دارد. به خصوص براي پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان جديدترين فحش‌ها و اصطلاحات جنسي.

گرد: جسمي که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به يک فاصله است. چنين دخترهايي معمولا در حدود ??? سانتيمتر قد و به ميزان سه چهارم پي آر ? حجم دارند که ناشي از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سياه و سفيد نزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه که گزينه‌ي آخري و متعاقب آن استفاده از غذاي سلف، دردآورترين آنهاست.

سلف (غذاخوري): فعال‌ترين آزمايشگاه و واحد توليدي هر دانشگاه که توانايي تبديل موجودات گوناگون به غذا را دارد. يکي از رايج‌ترين توانايي‌ها که شرط لازم اوليه براي سلف ناميده شدن يک مکان محسوب مي‌شود، توانايي بازيافت چمن‌هاي محوطه به شکل قرمه‌سبزي است.

گوريل: گونه‌اي از دانشجويان پسر با موهاي ژوليده و لباس‌هاي بدفرم که از بوي سير دهان و عرق لباس‌هايشان نمي توان کمتر از سه متر به آنها نزديک شد. اين جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصيلي به‌جاي اعزام به قلب جنگل‌هاي آمازون در پشت ميزهاي مديريت و رياست جاي مي‌گيرند.

شاسکول: دانشجويي (عمدتا دختر) که بعد از ?? بار جزوه دادن به يکي از دانشجويان جنس مخالف هنوز فکر مي‌کند خط خوبش باعث محبوبيت‌اش است.

پلشت: دانشجويي که حاضر است کيسه فريزر دور بشقابش بکشد و با قاشق يک بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزي يکبار ظرفهايش را بشويد. تقريبا اکثر دخترهاي ساکن در خوابگاه هاي دانشکده هاي علوم و مهندسي.

بتونه‌کاري: فريضه‌ي واجبي که بيشتر دختران دانشجو صبح‌ها قبل از حرکت به سمت دانشگاه بر روي صورت خود انجام مي‌دهند تا ديدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نمي‌شود.

جلبک: نوعي دانشجو با آي‌کيوي حيرت‌برانگيز و توانايي جزوه نوشتن حتي از روي سرفه‌هاي استاد. تراکم زيستي اين جانداران در دانشکده‌هاي علوم انساني بيشتر است.

دکتر: لفظي که تا پيش از دوران وزارت کشور دکتر کردان يک پيشوند لذت‌بخش بود و پس از آن فحشي زشت محسوب مي‌شود. با اين حال، به دلايل رواني ناشناخته‌اي تمام دانشجويان رشته‌هاي پزشکي و دامپزشکي همچنان علاقه‌ي وافري دارند که از ترم اول تحصيل ديگران آنها را با لفظ خطاب کنند.

کافور: ماده‌ي اصلي تشکيل دهنده‌ي غذاهاي سلف پسران که گويا از قديم با عارضه‌ي «زنگ‌زدگي» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگي کافور!

بورسيه: همزماني کار و تحصيل که ماحصل آن تلفيق درس‌نخواني و اززيرکاردررويي است.

پروژه: کار عملي که دانشجوها با هم انجام مي‌دهند. بعضي‌ها هم روي هم!

تحقيق: تاليف يا ترجمه‌ي بخشي از کتابي که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ کند در ازاي گرفتن مقدار ناچيزي نمرده.

پروپوزال: نوشته‌ي بي ربط کوتاهي که در آن درباره‌ي نوشته‌ي بي‌ربط بلندي که بعدا نوشته يا کپي پيست خواهد شد، توضيح داده مي‌شود.

پايان‌نامه: تايپ يا کپي-پيست کردن مقداري متن پراکنده در کتابها و پايان‌نامه‌هاي قديمي‌تر در يک فايل و پرينت گرفتن از آنها و صحافي کردن مجموعه. خوشبختانه با پيشرفت علم و تکنولوژي، تمام اين فرآيندها با صرف هزينه‌ي معقولي به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام مي‌گيرد.

دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.

جابجايي (دانشجويي): تفاوت علمي دانشگاه‌ها به زبان پول.

ارث پدري (طلب بابا): طلبي که بعضي از دانشجويان مثلا” ارزشي از ديگران دارند و معمولا به صورت گزاره‌هايي همچون «چرا اين لباس رو پوشيدي؟»، «چرا موهات ديده مي‌شه؟»، «ديگه اين موسيقي رو نشنوم ها»، «ديگه نبينم با هم کِروکِر مي‌کنين»… بروز مي‌کند.

خوابگاه متاهلي: جايي براي استراحت، مطالعه، تماشاي تلويزيون، درس خواندن و باقي کارها. به خصوص باقي کارها.

کارتن‌خواب: دانشجوي بي‌خوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم اتاق شدن با چند دانشجوي شهرست
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوالات ارشد 89 لو رفت
ادبی :

ا – در بیت زیر منظور از ساقیا چیست ؟
« ساقیا آمدن عید مبارک بادت »
الف ) ساقیهایی که در کوچه و بازار می بینیم
ب ) کار و کاسبی ساقیا تو عید توپه توپه
ج ) ساقی کمر باریک
د ) ساق یا مچ ؟؟


2 – شیرین وفرهاد کجا مردند ؟ چرا ؟
الف ) زیر کوه بیستون ..چون ستون نداشت ریخت رو سرشون
ب ) بین کوه بیستون و باستون.... دلیلشو نمیدونم
ج ) بین بیستون و پیستون و رینگ و لاستیک چخ چخی
د ) به علت خوردن سیگاروکشیدن مشروب


3 - آرایه های ادبی چه نقشی در ادبیات دارند ؟
الف ) نقش فوق العاده مهمی دارند
ب ) موجب می شود اشعار مودبی داشته باشیم
ج ) نقش حیاتی را ایفا می کنند
د ) نقش بابان را هم ایفا می کنند


4 – جمع مکسر کلمه دارکوب چیست ؟
الف ) دراکیب
ب ) درکیبا
ج ) دروگبا
د ) گربه

ورزشی :

1 – تیم قرمز پوش پایتخت
الف ) پرسپولیس
ب ) پرس آشخور
ج ) پرس سینه
د ) ماشاالله بازو


2 - تیم آبی پوش پایتخت :
الف ) استقلال
ب ) استقکر
ج) استقکور
د ) استقفرالله !!


3 - پر افتخار ترین تیم مادریدی جهان ( پایتخت اسپانیا )
الف ) اسپارتا پراگ جمهوری چک
ب ) شاختار دونتسک بلژیک
ج ) شهید فخرالدین کابل افغانستان
د ) علی دایی


3 – ملی پوش جوان آرژانتینی بارسلونا
الف ) لیونل مسی
ب ) لیونل طلایی
ج ) مهدی سر طلایی سرور لنگیایی
د ) توپ تانک فشفشه .....


4 – این تیم بیشترین تعداد قهرمانی در جام جهانی فوتبال را دارد؟
الف ) ترینیداد و توباگو
ب ) شیکاگو بولز
ج ) تیم ملی
د ) مایکل شوماخر


5- تیم قدرتمند آفریقایی ؟
الف ) ساحل عاج
ب ) دریای منقار
ج ) شبه جزیره زرافه
د ) خلیج شامپانزه


6 – بازیکن سیه چرده آفریقایی نوک حمله بارسلونا ( از کشور کامرون )
الف ) دیوید بکام
ب ) ساموئل بکام
ج ) سام و نرگس
د ) نلسون ماندلا


هنری :

1 – بازیگر رنگین چشم معروف ، نقش جک در فیلم تایتانیک
الف ) جکی جان
ب ) دیکاپریو بلوچی
ج ) لئوناردو داوینچی
د ) پارسا پیروزفر


2- فیلم معروف جیمز کامرون که در مورد کشتی تایتانیک ساخته شده :
( با بازی تست بالایی در نقش جک )
الف ) خوب بد زشت
ب ) دزدان دریایی کاراییب 3
ج ) گودزیلا علیه گیدورا
د ) خشم اژدها


3- کینگ کونگ که بود ؟
الف ) لئوناردو دی کاپریو
ب ) به سبک فیلمهای رزمی جکی جان و مرحوم بروسلی گویند
ج ) پایه گزار ورزش پینگ پونگ بود
د ) برنده بیشترین جایزه اسکار در کن بود


4 – انیمیشن محبوب چند سال اخیر
الف ) شرک 3
ب ) کفر 2
ج ) منافق 5
د ) مرگ بر اسراییل !!


5 - بازیگر نقش مرد فیلم معروف آقا و خانم اسمیت
الف ) براد پیت
ب ) براد گالون
ج ) براد 17 کیلویی
د ) براد روغن نباتی لادن



ریاضی :

1 – سینوس 165 درجه چقدر میشود ؟
الف ) بیشتر ازاین ها میشود
ب ) تانژانت
ج ) جوابی ندارم
د ) همه موارد


2 – یک بشکه دو هزار لیتری آب داریم اگر روزی یک لیوان آب ازآن برداریم چه میشود ؟
الف ) تمام میشود
ب ) دوباره آبش میکنیم
ج ) دوباره تمام میشود
د ) به گزینه الف مراجعه شود


3 – معادلات چند مجهولی را چگونه حل میکنیم
الف ) با مداد
ب ) عکس مجهول ها را به روزنامه می دهیم
ج ) به سختی حل می کنیم
د ) پلیس را در جریان می گذاریم


4 – این چه نوع اتحادی است؟ (a+b)*2+(a+b) *2
الف ) اتحاد جماهیر شوروی
ب ) اتحاد سوم شخص مفرد
ج ) والا به خدا ...این چه نوع اتحادیه
د ) اتحاد دو مجهولی


تاریخی :

1 – اسکندر مقدونی کی به ایران حمله کرد ؟
الف ) دم دمای صبح بود
ب ) نامرد نصفه شب حمله کرد
ج ) جنگ جهانی دوم
د ) 13 آبان


2 – عهد نامه ی ننگین تاریخی ایران
الف ) عهدنامه گلستان
ب ) عهدنامه بوستان
ج ) عهد نامه شاهنامه فردوسی
د ) عهدنامه مثنوی خواجه شمس الدین مولوی ملقب به مولانا


3- کریم خان زند پایه گزار کدام سلسله بود ؟
الف ) سلسله میدون ولیعصر
ب ) سلسله فاطمی گلها
ج ) سلسله تخت طاووس
د ) سلسله هفت تیر


4 – 22 بهمن سال 1357 در چه تاریخی بود ؟
الف ) کودتای 28 مرداد
ب ) 11 سپتامبر 2001
ج ) قیام خونین 15 خرداد
د ) تو پاییز بود


اطلاعات عمومی

1 – حیوان نجیب به آن می گویند ؟
الف ) کروکودیل
ب ) گوریل
ج ) اختاپوس
د ) سگ هار


2 - بزرگترین گروه اینترنتی یاهو در ایران :
الف ) persian-forum
ب ) مار و پله
ج) منچ مدرن
د) مدرن تاکینگ !



3 – همراه داشتن آن در هنگام موتور سواری لازم و ضامن سلامتی راکب است ؟
الف ) بوق 18 چرخ
ب ) عینک ریبند ! ( مخصوصا در آبادان )
ج ) آهنگ ترمز بلبلی
د ) زید


4 – در کدامیک از شرایط زیر نباید رانندگی کنیم
الف ) وقتی که در مترو هستیم
ب ) وقتی که انگشتمان در دماغمان هست
ج ) هنگام قضای حاجت
د ) هنگامی که ترمز ماشین بریده و باسرعت 180 کیلومتر در فاصله ده متری دره هستیم
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی سهیل جدی میشود ....:surprised: اولشو خوندم فک کردم متحول شدی به آخرش که رسید دیدم نه ... تو درست بشو نیستی همون پوتوفیولیست !!! موندی تغییرم نکردی ...
 

bernabeo

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر عمر دوباره داشتم مى کوشيدم اشتباهات بيشترى مرتکب شوم. همه چيز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندک از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهميت کمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بيشتر مى رفتم.

از کوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى کردم. بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدمهايى بوده ام که بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى کرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى داشتم. من هرگز جايى بدون يک دَماسنج، يک شيشه داروى قرقره، يک پالتوى بارانى و يک چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک تر سفر مى کردم
.

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم. از مدرسه بيشتر جيم مى شدم. گلوله هاى کاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى کردم. سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم. ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم. بيشتر عاشق مى شدم. به ماهيگيرى بيشتر مى رفتم. پايکوبى و دست افشانى بيشتر مى کردم. سوار چرخ و فلک بيشتر مى شدم. به سيرک بيشتر مى رفتم
.

در روزگارى که تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى کنند، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم که مى گويد: شادى از خرد عاقل تر است

اگر عمر دوباره داشتم، گْلِ مينا از چمنزارها بيشتر مى چيدم


:gol:
 
بالا