إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ
آیه 55 سوره مائده
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان آورده اند; همانها كه نماز را بر پا مى دارند، و در حال ركوع، زكات مى دهند
وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ
آیه 56 سوره مائده
و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند، (پيروزند

زيرا حزب خدا [= گروه خداپرستان] پيروزند.
تفسیر نمونه از آیت الله مکارم شیرازی
منبع سایت ایشون قسمت قرآن
البته ابتدا توضیحاتی را می دهند و بعد به این قسمت می رسند:
همان طور كه اشاره كرديم در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن، روايات متعددى دائر بر اين كه آيه فوق در شان على(عليه السلام) نازل شده نقل گرديده كه در بعضى از آنها اشاره به مسأله بخشيدن انگشترى در حال ركوع نيز شده و در بعضى نشده، و تنها به نزول آيه درباره على(عليه السلام) قناعت گرديده است.
اين روايت را «ابن عباس»، «عمار ياسر»، «عبداللّه بن سلام»، «سلمة بن كهيل»، «انس بن مالك»، «عتبة بن حكيم»، «عبداللّه أُبَىّ»، «عبداللّه بن غالب»، «جابر بن عبداللّه انصارى» و «ابوذر غفارى» نقل كرده اند.
علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شده، از خود على(عليه السلام) نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است.
جالب اين كه: در كتاب «غاية المرام»، تعداد 24 حديث در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است.
كتاب هاى معروفى كه اين حديث در آنها نقل شده از سى كتاب تجاوز مى كند كه همه از منابع اهل تسنن است، از جمله «محبّ الدين طبرى» در «ذخائر العقبى»، صفحه 88 و «علامه قاضى شوكانى» در تفسير «فتح القدير»، جلد دوم، صفحه 50 و در «جامع الاصول»، جلد نهم، صفحه 478 و در «اسباب النزول» واحدى، صفحه 148 و در «لباب النقول» سيوطى، صفحه 90 و در «تذكرة» سبط بن جوزى، صفحه 18 و در «نور الابصار» شبلنجى، صفحه 105 و در تفسير «طبرى»، صفحه 165 و در كتاب «الكافى الشاف» ابن حجر عسقلانى، صفحه 56 و در «مفاتيح الغيب» رازى، جلد سوم، صفحه 431 و در تفسير «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 393 و در كتاب «كنز العمال»، جلد 6، صفحه 391 و «مسند ابن مردويه» و «مسند ابن الشيخ».
اضافه بر اينها در «صحيح نسائى» و كتاب «الجمع بين الصحاح الستّه» و كتاب هاى متعدد ديگرى اين احاديث آمده است.
با اين حال چگونه مى توان اين همه احاديث را ناديده گرفت، در حالى كه در شأن نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مى كنند.
اما گويا تعصب، اجازه نمى دهد اين همه روايات و اين همه گواهى دانشمندان درباره شأن نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد