امامت در آیینه قرآن و حدیث

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
3- آیا آیه (وَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) در حق حضرت علی نازل شده است؟

از 300 آیه ای که شیعه ها میگویند در حق علی نازل شده است یکی هم این آیه است.(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) «اي ايمان آوردگان خدا و رسولش و فرماندهاني که از بين خود تان هستند را اطاعت کنيد» «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»سورة النساء(59)


پس اگر در چيزي اختلاف پيدا کرديد به خدا و رسول او مراجعه کنيد اگر ايمان به الله و روز قيامت داريد اين بهتر و درست تر است.»
این آیه به چندین و چند دلیل به حضرت علی مربوط نیست
دلیل اول = الله نه از کسی ترس داشته نه واهمه نه خجالت میکشیده و نه قرآن کتاب چیستان است!
اگر منظور علی میبود الله بصراحت آنرا اعلام میکرد. الله ای که ما میشناسیم به اندازه یک بال مگس برای دنیا و مافیها ارزش قایل نیست که سربسته سخن گوید.
دلیل دوم= اگر منظور «اولي الامر» همان علی است پس طبق عقیده شیعه حرفایشان باید در مشاجرات حرف آخر و مرجع باشد و اگر علی معصوم باشد پس بايد الله ميفرمود:
و إذا تنارعتم في شيئ فردوه إلي الله و الرسول و اولي الامر
( یعنی وقت اختلاف به الله و رسول و اولی الامر مراجعه کنید)
اما بخش دوم آیه میگوید: فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ
. اگر در چيزي اختلاف پيدا کرديد به خدا و رسول او مراجعه کنيد
و میبنید که سخنی از اولی الامر نیست.

پس این قسمت آیه ،اولیاء الامر را در وقت اختلاف در رديف امت قرار مي گیرند پس امر ولي الامر حرف آخر نيست پس ولي الامر معصوم نيست پس اين علی که شما ساخته ايد را الله نمي شناسد تا در وقت اختلاف به ما امر کند که به او مراجعه کنيم اين قسمت آيه، حضرت علي را در وقت نزاع در رديف بقيه مردم قرار داد پس اين آيه دليل است بر رد امامت شيعه و اولي الامر همان است که ما ميگويم.
دلیل سوم =ما بر رد تفسیر شیعه این است که کلمه اولی الامر جمع است و پس فقط دلالت بر علی ندارد بلکه دلالت به همه فرمانده هاست. و ما میدانیم که رسول الله برای هر سفری ولی امری تعیین میکردند و علی فرماندهی بود از فرمانده ها.
شیعه فورا میگوید بله اولی امر جمع است و امامان ما هم دوازده نفرند پس معلوم شد آیه فقط در حق علی نیست در حق 11 امام دیگرشان هم هست و این عذز بدتر از گناه ست زیرا الله از ما خواسته در طی قرون و اعصار تا روز قیامت، از 12 نفر پیروی کنیم ولی این دستور مهم را در لفافه بسیار مهمی پیچیده و حاشا که منظور الله قرآن روشن همین چیز تاریک و مبهمی باشد که شیعه میخواهد بما بقبولاند.

و آیه زیر هم این ادعای شیعه ها رد میکند که اولیاء امور منحصرند به 12 امام اند:
وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلًا ﴿83﴾
«و چون خبرى [حاكى] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد انتشارش دهند و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند قطعا از ميان آنان كسانى‏ اند كه [مى‏توانند درست و نادرست] آن را دريابند و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما جز [شمار] اندكى از شيطان پيروى مى‏كرديد» (83)نساء

اینجا واضح است که الله ما را بعد از خود و رسولش ،ارجاع میدهد به فرماندهان با علم .
دلیل 4 = و اگر تفسیر شیعه را قبول کنیم پس این آیه و آیه اول معطل و بی معنی میشوند زیرا قرنهاست که امام زمانی نیست تا در وقت خوف، خبر را پیش او ببریم میبریم پیش کی پیش اولیاء امور پس باز تفسیر شیعه به کوچه بن بست رسید.
دلیل5 = روال آیه ربطی به علی ندارد شما خودتان آیات قبل و بعد از آیه مورد بحث را در سوره نساء بخوانید .
بترسید از روز ی که باید در جلوی الله بایستید و به خاطر تحریف کلام الله حساب پس بدهید.
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
4-بطلان استدلال شيعه به آيه (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) برای اثبات امامت علی رضى الله عنه

خداوند متعال در آیه 55 سوره مایده میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾

که ترجمه صحیح آن اینگونه می باشد:«همانا ولی شما خداوند و پیامبر و مؤمنانی اند كه نماز بپا می دارند و زكات می دهند و همواره خاشع و فروتن می باشند».
البته مفسرین شیعه قسمت آخر آیه را به گونه ای دیگر تفسیر می كنند. آنها در تفسیر این قسمت می گویند: « ... مؤمنانی كه نماز بپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند».
علمای شیعه در رابطه با استدلال به آیه می گویند: «تمام مفسرین و محدثین عامه و خاصه بر این مسأله متفق القول هستند که این آیه در مورد امام علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده و در مورد قصه ایشان که در اثنای نماز انگشتر خود را به فقیری دادند سخن می گوید. قصه این ماجرا در کتب صحاح سته اهل سنت نیز روایت شده است. و همانگونه که می دانیم کلمه «إنما» بنا بر اقوال تمام علمای زبان عربی برای حصر بکار برده می شود و همچنین می دانیم کلمه «ولی» به معنای امام و خلیفه می باشد».


طوسی كه در مذهب شیعه به شیخ طایفه ملقب گشته در این رابطه می گوید:«مهمترین و واضح ترین دلیل از قرآن مجید برای اثبات امامت علی بن ابی طالب علیه السلام پس از وفات رسول الله (صلی الله علیه وسلم)، این فرمایش الهی است:﴿إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾.
طبرسی در مورد این آیه میگوید: «این آیه بدون هیچ شک و تردیدی واضح ترین دلیل بر امامت علی بن ابی طالب علیه السلام پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می باشد»
پس از آشنا شدن با آنچه که بزرگان شیعه آنرا مهمترین وواضح ترین دلیل خود در این مسأله می دانند، به نقد و بررسی این استدلال می پردازیم تا آشکار گردد این آیه بزرگان شیعه را به هدف و غایت خود نمی رساند.
قبل از هر چیز بایستی دانست این ادعای بزرگان شیعه که دلیل خود را آیه ای از قرآن مجید دانسته اند،یک ادعا است . چون همانگونه که می بینیم در این آیه هیچ نام و نشانی از احدی برده نشده، و آنچه که شیعه بعنوان دلیل خود ارایه داده است، روایتی است که ادعا می کند سبب نزول این آیه را روشن می سازد پس استدلال آنها به روایت می باشد و نه به آیه ای از قرآن مجید.
پس از روشن شدن این مطلب، اکنون خواهیم دید که حتی این روایت نیز نمی تواند دلیلی برای بزرگان شیعه باشد.
ما در این رابطه می گوییم:
1- قبل از هر چیز بایستی دانست این ادعای بزرگان شیعه که تمام علمای اهل سنت این روایت را صحیح دانسته اند، چیزی جز کذب نیست. بلکه عکس این ادعا صحیح می باشد. یعنی اینکه تمام محدثین اهل سنت بر جعلی بودن این روایت اتفاق نظر دارند و بایستی دانست ذکر این روایت توسط برخی از مفسرین همچون ثعلبی و واحدی هرگز دال بر صحت آن نمی باشد. و همچنین بایستی توجه داشت این ادعا که این روایت در کتب سته حدیث اهل سنت روایت شده است، چیزی جز دروغ محض و عوام فریبی نیست. چون این روایت در هیچ یک از این کتابها روایت نشده است.

2- استدلال به این آیه، مخالف با یکی از اساسی ترین معتقدات مذهب اثنی عشری می باشد. چون همانگونه که علمای شیعه در استدلالات خود به این نکته اشاره کرده اند، کلمه «إنما» در زبان عربی برای حصر بکار برده می شود. و بدین ترتیب اگر بخواهیم این آیه را آنگونه که بزرگان شیعه می پندارند تفسیر کنیم بایستی از آنها بخواهیم امامت را تنها منحصر به علی بن ابی طالب بدانند و از اعتقاد با امامت سایر ایمه دست بکشند. و مسلم است بزرگان شیعه هرگز به قبول آنچه که خود مقرر داشته اند تن در نخواهند داد.

3- بایستی توجه داشت خداوند متعال هرگز کسی را مورد مدح و ستایش قرار نمی دهند مگر اینکه شخص عملی واجب و یا مستحب انجام داده باشد. و همه ما میدانیم صدقه دادن و کمک به فقراء و مستمندان در اثنای نماز نه تنها مستحب نیست بلکه باعث انشغال شخص نماز گزار خواهد شد و او را از خشوع و حضور قلب باز خواهد داشت. حتی برخی از اهل علم انشغال به اینگونه اعمال را سبب بطلان نماز می دانند. پس چگونه ممکن است علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- در اثنای نماز چنین کاری انجام دهند و آنگاه مورد مدح و ستایش الهی نیز قرار گیرند؟!
4- این قصه دروغین با آنچه در سیرت و زندگینامه علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- ذکر شده تضاد و اختلافی آشکار دارد. چون ایشان در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم زندگی ساده ای داشته و هرگز اموال ایشان به حد نصاب زکات نمی رسیده است.
5- اگر این آیه می خواست علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- را پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به امامت و ولایت مسلمانان منصوب سازد آشکارا نام ایشان و یا حداقل یکی از صفات و ویژگیهای مخصوص ایشان را ذکر می کرد تا هیچگونه شک و تردیدی در مورد این مساله برای مسلمانان باقی نماند و حجت الهی بر تمام مردم اقامه شده باشد.

6- مساله بسیار مهم دیگری که باطل بودن استدلال شیعه در این آیه را ثابت می کند این است که کلمه «ولی» بر خلاف ادعاهای آنها به معنی خلیفه و یا امام نیست.
کلمه «ولی» که از مصدر «وَلایت» (به فتح واو) مشتق می شود به معنی یار و نصرت رسان می باشد. و آنچه به معنی امام و خلیفه است کلمه «والی» و «متوالی» است که از مصدر «وِلایت» (به کسر واو) مشتق شده است.

مطمیناً این نکته بر بزرگان شیعه پوشیده نبوده است، اما آنها خواسته اند از تشابهی که بین کلمه «ولی» و کلمه «والی» وجود دارد، و همچنین از جهل بسیاری از مردم نسبت به زبان عربی سوء استفاده کرده و کلمه «ولی » که به معنی یار و نصرت رسان را به خلیفه و امام معنی کنند.
خداوند متعال از چند آیه قبل از آیه 55 این سوره، مومنان را از موالات و محبت ورزیدن نسبت به کفار و دشمنان بر دین حذر داشته و در این آیه فرموده است، آنانیکه مومنین بایستی به آنها محبت بورزند و به نصرت آنها بشتابند خداوند متعال (او را دوست بدارند و دینش را نصرت دهند) و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و تمام مومنین می باشند. به همین سبب در آیه گفته شده است ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا﴾ تا محبت ورزیدن و نصرت رسانی تمام مومنین را شامل گردد.

در نهایت می بینیم این آیه نه تنها هیچ ربطی به امامت علی بن ابی طالب -رضی الله عنه-و فرزندان ایشان ندارد، بلکه اصلا در مورد مسأله امامت سخن نمی گوید. و بدین ترتیب به این نتیجه می رسیم که آنچه مذهب تشیع بزرگترین و مهمترین دلیل خود در اثبات ولایت و خلافت علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- پس از وفات رسول الله (صلی الله علیه وسلم) می داند، کوچکترین ربطی به این مسأله ندارد.

دیدگاه ها
محمد ابراهیمی در کتاب (بازسازی باورها) اینگونه مینگارد:

1- در آن آیه منظور از «ولایت» دوستی و یاوری است نه سرپرستی و امامت، آن آیه با آیات قبل و بعد خود بی ارتباط نیست، زیرا در رابطه با نهی از هم پیمانی و هم‌دستی با کفار و امر به دوستی و یاوری و همکاری با مؤمنین نازل شده است.

همانگونه که در باره سبب نزول حقیقی آیه که متواتر است، آمده است: «زمانی که اولین قبیلة یهود بنی قینقاع پیمان خود با پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را شکستند و با مسلمانان وارد جنگ شدند و شکست خوردند، عبدالله بن ابی سردستة منافقان مدینه نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) برایشان وساطت کرد و به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) گفت: با دوستان من مدارا کن! و به نیکی رفتار بنما! عباده بن صامت (رضی الله عنه) که فردی از بنی عوف بن خزرج بود و در بین یهودیان ‌شکست خورده و اسیر شده، دوستان و هم‌پیمانان زیادی داشت، خدمت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) رسید و عرض کرد: یا رسول الله (صلی الله علیه وسلم)! مرا در بین این یهودیان دوستان زیادی است، اما من دوستی ایشان را نمی‌خواهم و از آنان بیزارم؛ زیرا دوست و یاور من تنها خدا و رسول اوست..

عبدالله بن ابی گفت: اما من کسی هستم که از گردش روزگار و سختی‌های آن می‌ترسم (یعنی اینکه شاید شرایط بدین صورتی که هست باقی نماند و روزی ورق برگردد، و یهودیان پیروز شوند و قدرت را در دست بگیرند).

بنابراین، از دوستی با یهودیان خودداری نمی‌کنم، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به او فرمود: ای ابوحباب! چه چیز باعث شده که تو را به دوستی با یهود وادار کند و دوستی با یهود را از دوستی با عباده بن صامت بهتر بدانی، در حال که (اگر اهل ایمان باشی) عباده دوست توست؛ نه یهودیان؟ عبدالله بن ابی گفت: دوستی و هم‌پیمانی با آنان را (به همان دلیل) که گفتم، قبول کرده ام! پس خداوند این آیات را نازل فرمود»(المائدة: ٥٠ – ٥٧) «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را به دوستی و هم‌پیمانی نگیرید، برخی از آنها دوست برخی دیگرند (و در دشمنی با شما یکسانند) هرکس از شما با ایشان دوست (و همدست) شود بی‌گمان او جزو ایشان به شمار می‌رود، و شکی نیست که خداوند افراد ستمگر را هدایت نمی‌کند، تو می‌بینی کسانی که بیماری (نفاق) به دل دارند (در دوستی با یهودیان و دیگر کافران) بر یکدیگر سبقت می‌گیرند و می‌گویند: می‌ترسیم که (روزگار برگردد و) بلایی بر سر ما بیاید (و به کمک ایشان نیازمند شویم)، امید است که خداوند فتح و پیروزی (نهایی مسلمانان) را پیش آورد و یا از جانب خود کاری کند (که تمام منافقان رسوا و دشمنان اسلام نابود شوند) و این دسته افراد از آنچه در دل پنهان داشته اند پشیمان گردند... ای مؤمنان! هرکس از شما از دین خود (بنا به هردلیلی و از جمله به واسطة همدستی با یهودیان و مسیحیان) دست بردارد، خداوند گروهی را (به جای شما) می‌آورد که آنها را دوست می‌دارد و آنها نیز او را دوست می‌دارند، با (سایر) مؤمنین دوست و مهربان هستند، و اما در مورد کافران قاطعانه عمل می‌کنند، تنها خداوند و رسولش و آن مؤمنانی دوست و یاور شما هستند که خاشعانه نماز به پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و هرکس که خدا و پیامبرش و مؤمنان را به دوستی و یاری بپذیرد (حزب الله است) و بی تردید حزب الله پیروز است. ای مؤمنان! کسانی را از اهل کتاب و از کافران به دوستی نگیرید که دین شما را مسخره می‌کنند و به بازی می‌گیرند، اگر واقعا مؤمن هستید، از خدا بترسید!».

این معنی در تعبیرات قرآنی کاملاً مرسوم و مشخص است، به عنوان مثال: زمانی که از پیوند و رابطة مسلمانانی که در مدینه بودند با مسلمانانی که هنوز بنا به هردلیل هجرت نکرده بودند سخن می‌گوید، چنین می‌فرماید: (الأنفال: ٧٢ – ٧٣)«بی‌گمان کسانی که ایمان آورده و (به مدینه) هجرت کرده اند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد نموده اند (و لقب مهاجرین گرفته اند) و کسانی که (آنها را در خانه و کاشانة خود) پناه داده اند و (ایشان را) یاری نموده اند، (و به انصار ملقب شده اند)، آنها دوستان و یاوران همدیگرند، اما کسانی که ایمان آورده، اما هجرت نکرده اند تا زمانی که هجرت نکنند هیچ دوستی و یاوری در مورد آنها ندارید، اگر برای (حفظ) دینشان از شما کمک و یاری خواستند کمک و یاری ایشان بر شما واجب است، و (شما بدانید) که کافران یار و یاور یکدیگرند».

زمانی هم که از زندگی خانوادگی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) سخن می‌گوید، در مورد دو تن از همسرانش می‌فرماید:التحريم: ٤)«اگر علیه او همدست شوید، (بدانید که) به حقیقت خداوند و جبرئیل و مؤمنان خوب و شایسته یاور او هستند، پس از آن ملائک نیز یاور و پشتیبان او خواهند بود».

معنای «مولی» در این آیه این است که جبرئیل و ملائکه و مؤمنین مؤید و یاور پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هستند، نه خلیفه و رهبر سیاسی ایشان.

همانگونه که در آیات فوق می‌بینیم، «ولایت» مترادف «نصرت» و «ظهار» به معنی یاری و پشتیبانی‌کردن است... و باز در تأیید این معنی می‌فرماید:

(الحج: ٧٨)«به خدا متوسل شوید! او که دوستدار و یاور شماست، چه یار و یاور نیکویی است».

(محمد: ١١)«این بدان سبب است که خداوند یاور مؤمنان است، و کافران هیچ یاوری ندارند».

بدیهی است، در اینجا نیز نمی‌توان «مولی» را به معنای امامت و عهده‌داری امور حکومتی درنظر گرفت؛ زیرا یقیناً خداوند علاوه بر مؤمنان، بر کافران نیز ولایت داشته و عهده‌دار و سرپرست امور زندگی و مرگشان است، اما قطعاً دوستدار و یاور کافران نیست، گذشته از این کافران همیشه پیشوایان و ائمة کفر و ضلالت خاص خود را داشته و دارند!.

به هرحال، پس از نهی از دوستی با یهود و نصارا به سخنان عبدالله بن ابی و سایر منافقین اشاره می‌کند که با آنان وارد دوستی و هم‌پیمانی می‌شدند، حتی نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) برایشان وساطت می‌کردند: (المائدة: ٥٢) ... و می‌گفتند: ما بدین علت به آنها کمک می‌کنیم و دوستی مان را با آنها همچنان حفظ می‌نماییم، زیرا می‌ترسیم که روزگار به نفع آنان برگردد و دوباره قدرت را بدست بگیرند، آنگاه ما محتاج ایشان شویم!



2- دیگر اینکه اگر معنی «ولایت» در آیه به زعم تیجانی «رهبری و امارت» می‌بود، بایستی تمام کسانی که تحت سرپرستی و حاکمیت خدا و رسولش و علی (رضی الله عنه) قرار می‌گرفتند طبق آیه «حزب الله» محسوب شوند، در حالیکه چنین نیست، زیرا که رهبر و صاحب الامر فقط زمامدار و امیر مؤمنان نیست، بلکه امیر و حاکم بر منافقین و کفار موجود در ممالک اسلامی نیز هست، همانگونه که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) حاکم و امیر همة گروه‌ها و اقلیت‌ها بوده است.

رسول خدا ص در مدینه زمامدار اهل کتاب که اسلام آنها را به عنوان اهل ذمه یاد می‌کند، و منافقانی همچون عبدالله بن ابی و گروهش بوده و همه مؤمن و غیرمؤمن تحت سلطه و رهبری او بودند، همانگونه که همة افراد و گروه‌ها نیز تحت سرپرستی علی و دیگر خلفا (رضی الله عنهم) بوده اند، البته که همه آنان «حزب الله» نبوده اند، بلکه «حزب الله» تنها مؤمنانی هستند که خدا و رسولش و دیگر مؤمنان خاشع و مخلص نه منافقان مؤمن نما و ریاکار را به دوستی و یاوری برمی‌گزینند؛ چنانچه می‌فرماید:المائدة: ٥٦) «هرکس که خدا و پیامبر و مؤمنان را به دوستی و یاوری بپذیرد (حزب الله است و) بی‌تردید حزب الله پیروز است».

در نتیجه آن آیة خواستار دوستی و یاوری مؤمنین با یکدیگر و همچنین با خدا و رسول اوست که علی (رضی الله عنه) نیز یکی از همان مؤمنین مخلص و واقعی است.



3- همچنین مراد از (وهم راکعون) در آن آیه «خشوع و فروتنی» است.

اصولاً «رکوع» و «سجود» دارای دو معنا هستند: یا به معنی انحناء و خمیدن ظاهری است؛ یا به معنی خشوع و فروتنی که در آیة (وهم راکعون) (المائدة: ٥٥) به همین معنی اخیر است؛ همانگونه که در جایی دیگر می‌فرماید: (الرحمن: ٦) «ستاره و درخت (خدا را) سجده می‌کنند.»

در حالیکه ستاره و درخت به هیچ وجه به معنای اول خم نمی‌شوند و عمل ظاهری سجده را انجام نمی‌دهند، و در جایی دیگر میفرماید: (ص: ٢٤)«داود گمان برد که ما او را آزموده ایم، پس از پروردگار خویش آمرزش خواست و خاشعانه و کرنش کنان فرو افتاد و توبه کرد».

معنی درست آیه چنین است: «به راستی تنها خدا و رسولش و آن مؤمنانی یاور شما هستند که با خشوع و طیب خاطر نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند».

یعنی نماز و زکات ‌شان را از صمیم قلب و از روی ایمان کامل انجام می‌دهند و می‌پردازند، هیچگونه ریا و تظاهر و اکراهی در انجام آن ندارند، زیرا آنها می‌دانند که نماز تنها عبارت از چند حرکت بدنی نیست، و زکات هم تنها پرداخت مالیات نمی‌باشد، بلکه هردو عبادتی هستند که آنها را به خدا نزدیک می‌سازند، لذا با انجام خاشعانه و راکعانه نماز از فحشا و منکر دوری می‌گزینند و با دادن راکعانه و خاضعانه‌ی زکات هم خود و هم مال و روزی‌ شان را پاک می‌گردانند، تنها شرط مقبولیت آن نزد خداوند همین است و بس.

همانگونه در مورد منافقین و کسانی که نماز و زکات را انجام می‌دهند، ولی در انجام آن خاشع و خالص نیستند، چنین می‌فرماید التوبة: ٥٣ – ٥٤) «ای پیامبر!‌ به منافقانی که برای پنهان‌داشتن نفاق خود نماز می‌خوانند و زکات می‌پردازند، بگو: چه از روی اختیار و چه از روی اجبار به انفاق و زکات اموال بپردازید، در هرحال از شما پذیرفته نمی‌شود؛ چرا که شما قومی فاسق هستید، هیچ چیز مانع پذیرش و قبول بخشش‌هایشان نشده است، جز اینکه آنان به خدا و پیامبرش ایمان ندارند و نماز را با بی‌حالی و تنبلی می‌خوانند و تنها از روی ناچاری (زکات و) انفاق را می‌دهند».

می‌بینیم که در اینجا جملات حالیه‌ی «و هم کسالی» و «و هم کاهرون» مشابه «و هم راکعون» هستند.

ثانیاً: در آیه‌ی مزبور جمله‌ی «یؤتون الزکوﺓ» به جملة «یقیمون الصلوﺓ» معطوف است و ضمیر «هم» در جملة حالیة «و هم راکعون» رابط است و مرجع، یا به عبارت دیگر: ذوالحال آن ضمیر «واو» در هردو فعل «یقیمون» و «یؤتون» است، و نمی‌توان بدون دلیل ضمیر «واو» در جملة «یقیمون الصلوﺓ» را از مرجعیت «هم» خلع کرد!.

بدین ترتیب اگر تفسیر تیجانی و دیگر مدعیان را بپذیریم، معنای آیه چنین خواهد بود که «اولیاء و سرپرستان مؤمنین کسانی هستند که در حال رکوع، نماز اقامه کرده، و زکات می‌پردازند!»، اما اقامة نماز در حال رکوع عبارت بی‌معنایی است؛ زیرا خود رکوع جزئی از نماز است، و کل در جزء نمی‌گنجد!.



4- جز در مورد حضرت علی (رضی الله عنه) چنین ادعایی نشده است نه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نه فرزندان علی (رضی الله عنه) چنین کاری نکرده اند، یعنی مصداق اعطای زکات در حال رکوع نماز جز یک تن (یعنی حضرت علی) شخص دیگری نیست، پس استعمال الفاظ جمع هیچ توجیهی ندارد، و خلاف بلاغت و فصاحت قرآن است که برای نسبت‌دادن عملی به یک نفر از الفاظ جمع، خصوصاً صیغة «اَلَّذِینَ» و ضمیر «هُم» استفاده کند که اصلاً در زبان عربی استعمال آن برای غیرجمع، حتی به منظور اکرام و احترام هم معمول نیست!.

اما علی (رضی الله عنه) نیز یکی از مؤمنان بود و دوستی او نیز همانند دوستی دیگر مؤمنانی که نماز و زکات‌ شان را خاشعانه و مخلصانه به جای می‌آورند، بر همه مؤمنان واجب است!.



5- تیجانی و سایر مدعیان در جهت تحمیل رای خود بر لفظ «إنما» که از ادوات حصر می‌باشد، بسیار تأکید می‌کنند، اما لازم به توضیح است که چنانچه به زعم تیجانی و دیگران منظور از آن رهبری و امارت می‌بود، آیه تنها در مورد علی (رضی الله عنه) صادق بود، زیرا طبق آیه بر هر امیر و امامی، همچون علی (رضی الله عنه)، واجب بوده که شرط رهبری و امارت را ادا نماید؛ یعنی در حال رکوع، زکات بپردازد!!.

چرا پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و فرزندان علی (رضی الله عنه) هیچگاه زکات شان را در حال رکوع نپرداختند و شرط ولایت و سرپرستی را ادا ننمودند؟ اگر امامت و ولایت مشروط به دادن زکات در حال رکوع است. بنابراین، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و حسنین و فرزندان‌شان که در رکوع نمازشان زکات نپرداخته اند، نباید هیچ‌گونه ولایت و امامتی بر مؤمنین داشته باشند!.



6- در آن آیه تمام افعال به صورت مضارع ذکر شده است که بر استمرار و دوام موضوع دلالت دارد؛ چنان‌ که فعل جملة «یقیمون الصلوﺓ» برای کسی که فقط یک بار نماز اقامه کند استعمال نمی‌شود، بلکه در مورد کسی که مرتباً نماز اقامه می‌کند به کار برده می‌شود. بنابراین، در آیه کسانی مورد نظر هستند که مادام العمر نماز به پا می‌دارند.

همین حکم عیناً برای فعل جملة «یؤتون الزکوة» نیز جاری است؛ یعنی در مورد کسانی استعمال میشود که در صورت واجب‌شدن زکات بر ایشان همواره زکات می‌پردازند، به همین سبب اگر معنای آیه را مطابق دلخواه تیجانی و سایر مدعیان بدانیم، در این صورت اولیاء و امامان مؤمنین باید زکات شان را دائماً در حال رکوع بپردازند، در حالیکه حتی بنا به این روایت جعلی نیز این کار بیش از یک بار انجام نگرفته، و لذا می‌پرسیم: چرا علی (رضی الله عنه) این کار را تنها یک بار انجام داد و بر آن استمرار و دوام نداشت؟!.

ثانیاً! اضافه بر این همانگونه که می‌بینیم دادن‌زکات در حال رکوع در آیه به عنوان عمل نیک و یک امتیاز مثبت ذکر شده، اما اگر منظور از آن را مطابق ادعای تیجانی بدانیم، این کار اگر واجب نباشد قطعاً مستحب است! پس چرا ائمه، علماء و مراجع مذهب لااقل از باب تأسی به تنها ولی مؤمنین، علی (رضی الله عنه) که تنها و تنها او بوده که این شرط را به جا آورده، هیچگاه هنگام رکوع نمازشان، زکات خود را به مستمندان پرداخت نکرده و نمی‌کنند؟!.

ثالثاً: آیا علی (رضی الله عنه) نمی‌توانست زکات خود را قبل یا بعد از نماز بپردازد؟.

رابعاً:ً گدایی که نه تنها در نماز جماعت شرکت ننموده، بلکه رعایت حال مسلمانان نمازگزار را هم نکرده و با گدایی در مسجد آن هم با اصرار مزاحم نمازگزاران شده، چه خصوصیتی داشت که علی (رضی الله عنه) ترجیحاً زکات خود را به او پرداخت نماید و صبر نکرد تا نمازش را به پایان برساند، و برای پرداخت زکات خویش فرد مستحق دیگری را بیابد، آیا چنین کسی در مدینه یافت نمی‌شد؟!



7- در هیچ آیه و حدیثی و حتی هیچ کتب فقهی نیامده که می‌توان در نماز عقودی همچون: زکات، صدقه، هدیه، انفاق، عتق، اجاره، نکاح، طلاق و... را چه واجب باشد یا مستحب انجام داد، این کار نه تنها واجب یا مستحب نیست، بلکه به اجماع تمامی فقهای شیعه و سنی نماز را باطل می‌کند!.

از طرف دیگر زکات را خود اشخاص و به تشخیص خود نمی‌پردازند، بلکه باید آن را به عاملین زکات پرداخت نمایند تا توسط آنان جمع‌آوری شود، و سپس با رعایت مصالح و ضوابط آن میان مستحقین تقسیم و توزیع شود(خداوند بزرگ می‌فرماید: (البقرة: ٢٧٣)«بخشش‌ها برای فقرایی است که در راه خدا به تنگنا افتاده اند.... کسانی که (چیزی) را از مردم با اصرار و الحاح نمی‌خواهند»)؛ همانگونه که در زمان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) خود گروهی را برای گردآوری زکات تعیین و گاهی شخصاً آن را تقسیم می‌فرمود!.



8- اولاً: زکات بر کسی واجب است که لااقل مالک حد نصاب باشد و یک سال هم بر آن بگذرد، در حالی که آشنایان به احوال حضرت علی (رضی الله عنه) می‌دانند که او در آن زمان اموالی نداشت و جزو مهاجرین مستمندی بود که زکات بر او واجب نبود!.

ثانیاً:ً از نظر تمامی فقهاء استفاده از انگشتر طلا برای مرد مسلمان حرام است!.

ثالثاً! نمی‌توان برای بخشش انگشتر لفظ «زکات» را به کار برد، بلکه بایستی کلمه «هدیه» را به کار گرفت، تمام فقهاء برآنند که دادن انگشتر به عنوان زکات جایز نمی‌باشد، و اگر حتی زکات زیور و زینت‌های مثل انگشتر نیز جایز باشد در حال نماز جایز نیست! اگر دادن زکات در نماز مشروع و یا مستحب می‌بود، چرا خداوند آن را فقط به حالت رکوع اختصاص داده است، در حالیکه نمازگزار در حالت «قیام» و یا «تشهد» بهتر می‌تواند این کار را انجام دهد!.



9- حالت رکوع از حالاتی است که ایما و اشاره در آن ممکن نیست، زیرا دست‌ها بایستی بر زانوها قرار بگیرند و سر نیز کاملاً خم شده و رو به پایین باشد؛ از این رو با استفاده از سر و صورت یا حرکت دستان در حال رکوع نمی‌توان اشاره کرد و زکات داد، در غیر این صورت نمازگزار از حالت رکوع خارج خواهد شد!.

اینکه گفته شده: علی (رضی الله عنه) در حال رکوع با انگشت میانی به گدا اشاره کرده صحیح نیست، زیرا به اتفاق تمامی فقهاء اشاره و یا تکلم در حال نماز کاری اضافی است و موجب بطلان نماز می‌شود، گذشته از آن هرگونه حرکت اضافی که خارج از حرکاتی دست‌جمعی و منسجم و مشخص امام جماعت و سایر نمازگزاران باشد باطل است، اگر چنین چیزی مستحب و یا واجب بود، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نیز که در آنجا حضور داشت و با آنان نماز می‌گزارد، خود آن را انجام می‌داد و یا اصحابش را بدان تشویق می‌فرمود، و یا علی (رضی الله عنه) بارها این کار مستحب یا واجب را انجام می‌داد و به فرزندان خود و دیگران آن را توصیه می‌نمود؛ زیرا خداوند بنا به زعم تیجانی و مدعیان آیه را در همین مورد نازل نموده و مؤمنان را آنگونه ستوده است!.



10- بالاخره جالب اینجاست که بسیاری از خطیبان و نویسندگان روایت نادرست دیگری را نیز آورده اند که با این روایت یعنی دادن انگشتر طلا به گدا در حالت رکوع کاملاً نمی‌خواند، زیرا می‌گویند: «در جنگی تیری به پای علی (رضی الله عنه) اصابت کرد، اصحاب هرچه تلاش کردند نتوانستند تیر را به خاطر درد شدیدی که ایجاد می‌کرد از پای او بیرون بکشند! پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: تنها یک راه وجود دارد، و آن این است که هنگامی که علی (رضی الله عنه) در حالت نماز است تیر را بیرون بکشید! اصحاب این کار را کردند و علی (رضی الله عنه) حتی تکانی هم نخورد و متوجه چیزی نشد!؟ اکنون این پرسش مطرح می‌شود: علی (رضی الله عنه) که در حال نماز تیر دردناک را از پایش بیرون کشیدند متوجه نشد، چگونه در نماز آن هم نماز جماعت متوجه گدا شد؟ آیا صدای گدا از درد بیرون‌کشیدن تیر سخت‌تر بود؟!.




عثمان خمیس در (نگرشی نو به تاریخ صدر اسلام) مینوسید:

اولاً: اين داستان سند صحيحي ندارد، و ثابت نيست كه علي در حال ركوع انگشترش را صدقه كرده باشد، آنها مي‌خواهند با اين داستان علي را ستايش كنند اما در حقيقت آنها او را مذمّت مي‌كنند، چون خداوند متعال مي‌فرمايد: {مؤمنان رستگار شدند آنها كه در نمازشان خشوع دارند}. (المؤمنون1ـ2).
و پيامبر (ص) فرمود: نماز انسان را به خودش مشغول مي‌كند .
پس چگونه براي علي (رض) كه از سران خاشعان و پيشوايانشان است مي‌پسنديم كه در حال نماز صدقه بدهد، آيا علي نمي‌توانست منتظر بماند تا نمازش تمام شود و سپس صدقه بدهد؟ طبيعي است كه او مي‌توانست، و اولي اين است كه انسان تا جايي كه مي‌تواند در نمازش خشوع و خضوع داشته باشد، و چنين كارهايي را براي بعد از نماز بگذارد.

دوم: اصل در زكات اين است كه بايد زكات دهنده خودش آن را ببرد و بدهد، نه اينكه منتظر باشد تا جوينده زكات بيايد. به نظر شما كدام بهتر است اين كه خودت به پرداختن زكات خود بشتابي، يا اينكه در خانه‌ات بنشيني و زكات مالت پيش خودت باشد و منتظر بماني تا بينوايان در خانه‌ات را بزنند و آنگاه زكات را بپردازي؟ ترديد نيست كه شيوه اول بهتر است.

سوم: اينكه علي در زمان پيامبر (ص) فقير بود، بنابراين فقط يك زره را به عنوان مهريه فاطمه داد، و مالي نداشت كه به عنوان مهريه بدهد، و فقير بود، و زكات بر كسي مانند علي واجب نبود و در دوران پيامبر (ص) زكات بر او واجب نبود.

چهارم: در اين دادن زكات در حال ركوع ستايش نشده است، و اگر چنين مي‌بود هر انساني كه در حال ركوع زكات مي‌داد مورد ستايش قرار مي‌گرفت، و دادن زكات در حال ركوع سنّت مي‌بود، چون خداوند كسي را كه در حال ركوع زكات را مي‌دهد ستوده است، پس سنت اين مي‌شد كه انسان زكات را در حال ركوع بدهد، و هيچ كس چنين نگفته است.

پنجم: خداوند بر پاداشتن نماز را بيان كرد، و بر پاداشتن نماز غير از اداي آن است، چون كه بر پاداشتن نماز چنان كه عبدالله بن عباس مي‌گويد اين است كه نماز را همان گونه بخواند كه پيامبر خوانده است، يعني با طهارت كامل و با ركوع و سجده درست، و با فروتني، اين را مي‌گويند بر پاداشتن نماز، وقتي نماز را بيان كرد پس چرا مي‌گويد (وهم راكعون) چگونه ركوع را بعد از بيان اقامه نماز تكرار مي‌كند؟ بنابراين ترديدي نيست كه ذكر ركوع در آخر به معني فروتني براي خداست، چنان كه خداوند متعال درباره داود ؛ مي‌فرمايد: {(داود گفت) مسلماً او با درخواست يگانه ميش تو براي افزودن آن به ميش‌هاي خود، به تو ستم روا مي‌دارد. اصلاً بسياري از آميزگاران و كساني كه با يكديگر سر و كار دارند، نسبت به همديگر ستم روا مي‌دارند، مگر آنان كه واقعاً مؤمنند و كارهاي شايسته مي‌كنند ولي چنين كساني هم بسيار كم و اندك هستند. داود گمان برد كه ما او را آزموده‌ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه كرد} (ص24)
داود به سجده افتاد اما به خاطر فروتني و خضوع او براي خدا، خداوند مي‌گويد راكعاً، و چنان كه خداوند متعال مي‌فرمايد: {و وقتي به آنها گفته مي‌شود فروتني كنيد و تسليم فرمان الهي شويد فروتني نمي‌نمايند} (المرسلات48).
و همچنين درباره مريم مي‌گويد:{اي مريم هميشه خاشعانه به اطاعت و عبادت پروردگارت مشغول شو و در برابر امر الهي خضوع و فروتني كن} (آل عمران43).
مريم هميشه مشغول عبادت بود و نماز جماعت بر او واجب نبود بنابراين منظور خداوند در اين آيه اين نيست كه مستحب است كه انسان زكات را در حال ركوع بپردازد.

ششم: سبب نزول اين آيه چنان كه ابن جرير در تفسيرش مي‌گويد اين است كه وقتي بني قينقاع به پيامبر (ص) خيانت كردند نزد عباده بن صامت (رض) رفتند، و از او خواستند كه با آنها باشد اما او آنها را ترك كرد و با آنها مخالفت و دشمني ورزيد و خدا و پيامبرش را به دوستي گرفت آنگاه خداوند اين آيه را نازل كرد: {سرپرست و ولى و دوست شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند; همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند (مراد از ركوع: خشوع‌ و خضوع‌ براي‌ خداست. يعني: نماز را در حالي‌كه‌ خاشع‌ وخاضع‌اند برپا مي‌دارند، و زكات‌ را در حالي‌ كه‌ بر فقرا تكبر نورزيده‌ و برآنان ‌برتري‌ نمي‌جويند، مي‌پردازند پس‌ ايشان‌ پيوسته‌ فروتن‌اند)} (المائده55)
يعني آنها در همه كارهايشان براي خدا فروتن هستند، و بنابراين در اول اين آيات خداوند مي‌فرمايد: {اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! يهود و نصارى را ولى (و دوست و تكيه‏گاه خود،) انتخاب نكنيد! آنها اولياى يكديگرند; و كسانى كه از شما با آنان دوستى كنند، از آنها هستند; خداوند، جمعيت ستمكار را هدايت نمى‏كند} (المائده: 51).
يعني عبدالله بن ابي بن سلول، چون كه او با بني قينقاع دوستي داشت، و وقتي بني قينقاع با پيامبر (ص) دشمن شدند عبدالله بن ابي بن سلول با آنها دوستي كرد و آنها را ياري كرد و در كنارشان ايستاد، و پيش پيامبر (ص) رفت و براي آنها سفارش كرد، اما عباده بن صامت (رض) از آنها بيزاري جست و آنها را ترك كرد، بنابراين خداوند آيه نازل كرد: (المائده: 51).
سپس بعد از آن خداوند صفت مؤمنان را كه عباده بن صامت و هر كسي از او پيروي كند مي‌باشند در (المائده 55) بيان فرمود
پس اين آيه درباره عباده بن صامت (رض) نازل شده است.

هفتم: هر كس مي‌تواند چنين ادعايي بكند، بنابراين دوستداران معاويه مي‌توانند بگويند اين آيه درباره معاويه نازل شده و حديثي دروغين ارائه بدهند چنان كه ديگران حديثي دروغين از علي روايت مي‌كنند، و دوستداران عثمان مي‌توانند يك حديث دروغين بياورند و بگويند درباره عثمان نازل شده است.

هشتم: به فرض اينكه آيه درباره علي نازل شده باشد باز هم بر خلافت و جانشيني بعد از پيامبر (ص) دلالت نمي‌كند، و بلكه بر اين دلالت مي‌كند كه ما بايد علي بن ابي طالب را دوست بداريم، و ما او (رض) را دوست مي‌داريم.

نهم: آيه با كلمه جمع آمده، و علي يك نفر است، گرچه‌ ما مي‌پذيريم كه ممكن است كلمه به صورت جمع بيايد و منظور از آن واحد باشد، اما اصل اين است كه هر گاه كلمه به صورت جمع بيايد منظور از آن جمع است، مگر آن كه قرينه‌اي باشد و در اينجا قرينه‌اي وجود ندارد.

دهم: شيعه مي‌گويند: در (المائده: 55) انما حرف حصر است بنابراين خلافت كساني كه پيش از علي خليفه بوده‌اند (منظورشان ابوبكر و عمر و عثمان است) باطل است.
اول كه ما ثابت كرديم كه اين آيه درباره علي (رض) نازل نشده است، و به فرض آن كه انما حرف حصر است و خلافت ابوبكر و عمر و عثمان را باطل قرار مي‌دهد، پس همچنين وقتي كه براي حصر باشد خلافت حسن و حسين و علي بن حسين و محمد باقر و جعفر و غيره را باطل قرار مي‌دهد.



علیرضا حسینی در (آلفوس) چنین می نویسد:

شيعه معقتد است حضرت علي در حال ركوع در نماز انگشتري كه ارزش ان خراج يكسال يمن بوده است را به گدايي مي دهد و اين آيه نازل مي شود كه يعني علي خليفه است ولي:
- حتي در صورت قبول اين شان نزول، خلافت بلافصل علي از آيه استنباط نمي شود. زيرا در آيات قبلي آمده كه با يهود و نصاري و منافقين دوستي نكنيد و در اينجا فرموده دوست و ياور شما فقط خداوند و رسولش و مومنان هستند. حتي در آيات بعدي نيز سخن از همين موضوع است.

- گداپروري در سيره بزرگان نبوده آن هم اعطاي اين مبلغ كلان! براحتي مي شده انگشتري به اين قيمت را فروخت و بين فقرا تقسيم كرد.

- چگونه در يك زمان واحد دو نفر ولي (پيامبر و علي) بر امت اسلامي تعيين شده است.

- تاخير در پرداخت زكوه واجب گناه است و بعيد است حضرت علي در اينكار تاخير كرده باشند اگر هم زكوه مستحب بوده كه نيازي نبوده اركان نماز را به خاطر آن به هم ريخت.

- شما مي گوييد در حال نماز تير از پاي حضرت علي بيرون كشيدند و ايشان متوجه نشدند چگونه در حال نماز، متوجه درخواست گدا شدند؟

- آيا در آن واحد امكان دارد دو ولي و حاكم بر مسلمين حكومت كنند؟ (نبي اكرم و حضرت علي؟)

- كلمه الذين يعني كساني كه و جمع است. چگونه فقط در خصوص حضرت علي نازل شده (شما عنكم در آيه تطهير را مذكر مي دانيد يعني منظور زنان پيامبر نيستند ولي در اينجا مي گوييد الذين استثناء است و براي تكريم فرد. خوب عنكم هم در آنجا استثناء است!)

- در بسيار از آيات قران كريم، صلوه همراه زكوه و حتي كلمه راكعون و ركوع آمده است كه منظور خشوع و خضوع بوده نه اين كه كسي بايد در حال ركوع زكوه بدهد!

- به همين دليل حتي يك روايت هم در تاريخ وجود ندارد كه نبي اكرم صلی الله عليه وسلم در حال ركوع زكوه داده باشند براستي چرا ايشان به اين آيه عمل نكرده و در حال نماز زكوه نداده اند!!!

- از امام محمد باقر (ع) سئوال مي كنند آيا منظور خداوند در اين آيه از الذين آمنوا حضرت علي بوده؟ ايشان مي فرمايند حضرت علي نيز داخل در شمول مومنين است.

- چرا حضرت علي در خطبه ها يا نامه هايي كه بين ايشان و مخالفين رد و بدل مي شود به اين آيه مهم كه در تاييد خلافت ايشان بوده است اشاره‌اي نمي كنند. (و همچنين ياران ايشان در جنگها و مخاصمات به اين آيه اشاره اي نمي كنند)

- اين روايت با شان نزول از دو طريق نقل شده پس خبر واحد است.

- در بين سلسله روات اين روايت اين نامها وجود دارد: ايوب ابن سويد و عتبه ابن ابي حكيم و غالب بن عبيدا الله: ايوب را امام احمد و ابن معين و غيره ضعيف مي دانند و نجاري در تفسيرش گفته: يتكلمون فيه و عتبه را ابن معين و احمد سست دانسته اند (ولي ابن حبان او را در ثقات ذكر كرده) غالب ابن عبيداله نيز منكر الحديث متروك بوده است.


- از سوي ديگر، روايات متواتر و صحيح السندي وجود دارد كه شان نزول اين آيه را در خصوص عباده ابن صامت مي داند (كه داستان داوري او و شهادتش و اينكه پيامبر به دست خودشان، قبر او را حفر كردند و... در نزد شيعه بسيار معروف است)

در انتها اميدوارم برادران هموطن من از مباحث اين قسمت خشمگين نشوند زيرا همان علي که پيشواي من و تمام برادران اهل سنت است (در كنار بقية اصحاب بزرگوار نبي‌اكرم) فرموده است: حق را بگو هر چند تلخ باشد. پس من با استمداد از الطاف بي نهايت الهی اين قسمت را با اين حديث به پايان مي رسانم:
سخن حق را بپذير حتي اگر از دشمنت باشد و باطل را رها کن حتي اگر از دوستت باشد.
گر چه من هيچگونه تلخي در اين مباحث نمي بينم و اگر هم چيزي تلخ باشد به مذاق انسانهاي متعصب است و کساني که طرح همين مسائل تفرقه برانگيز بوده و هست. براستي مگر نبي اكرم ـ نعوذبالله ـ پادشاه بودند كه بايد براي خود، جانشين تعيين كنند؟
در اينجا لازم مي دانم پيرامون كلمه اي كه شيعه زياد آنرا به كار مي برد توضيحي بسيار مختصر دهم: به نظر من اعتقاد به ولايت داراي سه بعد است كه مرحلة اول آن بسيار خوب و پسنديده و مرحله دوم آن ظلم و مرحلة سوم آن شرك و موجب خلود جاويدان در آتش جهنم مي شود:
1- اعتقاد به ولاء (با فتح واو) و موه و مولي بودن نزديكان پيامبر به خصوص فرزندان حضرت علي و دوست داشتن آنها و طبق مرام و روش آنها عمل كردن. اين بسيار امر خوب و پسنديده اي است و در اين زمينه نيز هيچ اختلافي بين شيعه و سني وجود ندارد. (البته به عنوان مثال شما بايد احاديث منتسب به امامان را با سلسله روات صحيح و منطبق با قرآن براي اهل سنت ثابت كنيد)
2- اعتقاد به ولايت با كسر واو و اعتقاد به وجود نص و فرمان الهي از سوي خدا در خلافت بلافصل حضرت علي. اين چون دروغ است و آن هم دروغي كه به ذات اقدس الهي بسته اند و منشاء لعن و نفرين به اصحاب، پس ظلم است (و من اظلم ممن افتري علي الله كذبا – قرآن كريم)
3- اعتقاد به ولايت تكويني و اينكه ائمه صفات الهي دارند (مانند خدا همه جا حاضر و ناظرند و صداي همه را مي شنوند در حيات و ممات و هيچگونه امكانو احتمال خطايي در مورد آنها متصور نيست و )و داستانهاي آنچناني و... اينها همگي شرك محض و از نوع شرك جلي و آشكار بوده و معتقد آن مستقيماً وارد دوزخ مي شود بي هيچ شكي.

haqaeq.blogfa.com/post-16.aspx
 
آخرین ویرایش:

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
5- آیا در قرآن آیه ای درباره امامت علی رضی الله عنه است؟
شیعه عقیده دارد که دست کم، 300 آیه قران درباره علی رضی الله عنه است
و گمان میکنند مهمترین آنها،این آیه است:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . مائده / 55.
«دوست شما، تنها الله و پيامبر و مومنان هستند یعنی مومناني كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.»

شيعه میگوید:
مراد از « الذين آمنوا... » قطعاً امام امير المؤمنين عليه السلام است ؛ زيرا اين آيه در زماني نازل شده است كه امام علي عليه السلام در حال ركوع به فقيري كه از مردم استمداد مي‌كرد، انگشتري خود را صدقه داد.
بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت، اين آيه در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است. قاضي عضد الدين الإيجي، متوفاي 756 در اين باره مي‌گويد:
وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي.
المواقف في علم الكلام، ص 405.
تمامي مفسرين اجماع دارند كه اين آيه در بارۀ امام علي عليه السلام نازل شده است.
و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي‌كند:
نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب، رضي اللّه عنه، حين أعطى خاتمه وهو راكع في صلاته.
شرح المقاصد في علم الكلام، ج 5، ص270.
[اين آيه] به اتفاق مفسران دربارۀ علي بن أبي طالب (عليه السلام) هنگامي كه در حال ركوع انگشترش را به فقير نيازمند بخشيد نازل شده است

پاسخ اهل سنت
ما منکر علم تفسیر نیستیم اما وقتی الله میگوید من یکتا هستم (قل هو الله احد ) کسی حق ندارد تفسیر کند که دو الله داریم ! پس قبل از نگاه کردن به تفسیر،خوب است نگاهی به کلمات آیه بنماییم
سوال ما این است
آیا همین کافی نبود که الله،حضرت علی را با با اشاره و با ضمیر معرفی کند؟ همین سردرگمی ما را بس نبود که بار بیشتری بر سر ما گذاشت؟ منظورم این است که الله، حضرت علی را با ضمیر مفرد معرفی نکرده بلکه در آيه از ضمیر جمع استفاده شىده است !! آيه میگوید ولی شما الله و رسولش و کسانی هستند (نمیگوید و کسی است که ) نماز میخوانند و زکات میدهند و رکوع کنندگانند ( نمیگوید که نماز میخواند زکات میدهد و و رکوع میکند ) خبری از فعل مفرد نیست همه جا حرف از اولیاء است نه یک ولی
چگونه ممکن است آیه در حق علی باشد در حالیکه ضمیر و فعل ها همه جمع باشند؟!
شیعه میگوید حل این معما که کاری ندارد مقصود 12 امام هستند، اما همینطور الکی که هر حرفی پذیرفتنی نیست، چرا درباره امامان اسماعیلیه یا زیدیه یا بهاییه نباشد؟ و شما میگویید آیه درباره عمل علی است که در حال رکوع زکات داد، بقیه امامانتان که در حال رکوع زکات ندادند بلکه تا آنجا که من میدانم در مذهب شما در حالت نماز با اشاره به گدا گفتن که بیا از دست من انگشتری را در بیاور جایز نیست !
و همین ادعا که علی رضی الله عنه در حال رکوع داد نیز غلط است،شما فقط تصور کنید که در حالت نماز؛ آنهم در حال رکوع؛ به چه شکلی علی به گدا گفته بیا از دست من انگشتری را بکش؟!! این قابل تصور نیست مگر اینکه فکر کنیم نماز باطل میشود و آیا با دست اشاره کرد یا با آبرو؟!!

الله به تعبیر شیعه نه فقط در این آیه به حضرت علی اشاره کرده (و صراحتی نیست) نه فقط به جای ضمیر مفرد ضمیر جمع بکار برده بلکه حتی برای تکمیل چیستان خود، برای معرفی حضرت علی از کلمه ولی استفاده کرده که یک معنی بسیار متداول آن بمعنای (دوست و یاور ) است و عجیب اینکه در آیات قبل و بعد نیز این کلمه آمده همه جا به معنی دوست است و اینجا هم ظاهرا معنی ولی یعنی دوست و یاور ولکن شیعه اصرار دارد که اینجا ولی یعنی خلیفه و جانشین پیامبر!!
سوال ما از خدای شیعه این است که چرا در این یک آیه، اینقدر از کلمات مبهم استفاده شده و علمای شیعه را به زحمت انداخته! مگر الله از چه واهمه داشته؟ ( نعوذ بالله)
برای درک بهتر آیه یک راه این است که روال سخن را ببینیم یعنی ببینم آیات قبل و بعد درباره چه موضوعی است ؟
در آیات قبل و بعد از آیه مورد نظر شیعه، نیز کلمه اولیاء آمده است پس سخن روالی و سر رشته ای دارد
ما بعضی از آیات را ذکر میکنیم و شما خودتان قرآن را باز کنید و آیات قبل و بعد را ببینید تا در یابید ماجرا چیست.
الله اول میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿المائدة-51﴾ خلاصه ترجمه اينكه الله ميگوید ای مومنان یهود و نصارا را ولی نگیرید ولی یعنی چی اینجا ؟ واضح است ! یعنی دوست نگیرید و متحد نشوید با آنها
و در آیه بعد علت دوستی مسلمانان سست ایمان و منافقین را مینویسد که علتش این است که از ضرر رسیدن به خود بیمناکند و بعد حال مومنانی را وصف میکند که که در راه خدا جهاد میکنند واز هیچکس باک ندارند و رفته رفته میرسد به آیه 56 آیه مورد نظر شیعه یک دفعه اینجا الله ( از نظر شیعه ) سر رشته سخن از دستش در میرود و میگوید رهبر شما،علی و 11 امام دیگرهستند!!!
حالا ببینید آیه بعد از آیه 56 چه میگوید ؟
وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿56﴾
آیه بعد میگوید هرکس روی دوستی بیاورد بسوی الله و رسول و مومنین آنها حزب الله هستند که غالبند و آیه بعد جالب است در ان آیه هم کلمه اولیاء بکار رفته:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿57﴾
اي مومنان كساني كه دين شما را به تمسخر گرفته اند؛ از اهل کتاب یا کافران؛ دوست نگیرید
پس میبینید تمام آيات حول دوستي نكردن با كفار و اهل كتاب است و آيات دارد به مسلمانان خاطی میگوید كه دوست واقعي شما الله و رسولش و مومنان هستند و بس
و اين هم دو آيه دیگر در همين سوره، شاید دیگر همه چیز را روشن کند. آیه را ببینید:
ترَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ ﴿80﴾ وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِالله والنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاء وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿81﴾
بسيارى از اهل كتاب را مى‏بينى كه با كسانى كه كفر ورزيده‏اند دوستى مى‏كنند راستى چه زشت است آنچه براى خود پيش فرستادند كه [در نتيجه] خدا بر ايشان خشم گرفت و پيوسته در عذاب مى‏مانند (80)
و اگر به خدا و پيامبر و آنچه كه به سوى او فرود آمده ايمان مى‏آوردند آنان را به دوستى نمى‏گرفتند ليكن بسيارى از ايشان نافرمانند (81)
من اين ترجمه را از روي دست مترجمين شيعه نوشته ام. يعني هيچ راهي نيست جز اينكه كلمه اولياء و فعل يتولون را به معني دوست و دوست گرفتن ترجمه كنيم و بعنوان خليفه نميتوانيم ترجمه نمايم
اما آنچه که شیعه شاهد از اهل سنت و کتب تفسیر ما میاورد، همان ترفند همیشگی آنهاست. یعنی ترفند استفاده از جملات،بصورت بریده و بریده و دلیل آوری از شیعه های سنی نما و دلیل آوری از احادیث جعلی و کتب ضعیف

يا الله عقل و ايمان ما را از ما نگير. آمین
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
6- آيا امام علي عليه السلام ، معتقد به امامت خويش بودند؟


در جواب ما به اختصار به چند روايت از كتاب‌هاي اهل سنت و از نهج البلاغه ، بسنده مي‌كنيم .
بخارى و مسلم در كتاب صحيح خود ضمن بيان داستان اعتراض صديقه طاهره ( عليها السلام ) به ابوبكر در قضيه فدك و ممانعت وى در ارجاع آن و غضب فاطمه زهرا (عليها السلام) از ابوبكر و سخن نگفتن حضرت با وى تا آخر لحظه عمر نوشته اند :
على (عليه السلام) پس از شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) به ابوبكر گفت :
"تو در حق من استبداد كردى و به خاطر جايگاه من با رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) خلافت حق مسلم من بود " كه قطرات اشك ابوبكر با شنيدن اين سخن على (عليه السلام)سرازير گشت
وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَصِيبًا حَتَّى فَاضَتْ عَيْنَا أَبِي بَكْرٍ
صحيح البخارى ، ج 5 ، ص82 ، كتاب المغازي ، باب غزوة خيبر.
صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 154 ، كتاب الجهاد ، باب قول النبي (ص) لانورّث ما تركناه صدقة .
شبهه تشییع:
سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است كه اگر امام علي عليه السلام خودش را امام نمي دانست ، چرا در موارد متعدد، به آيات قرآن و احاديث فراواني كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در حق آن حضرت رسيده بود ، احتجاج مي‌كردند ؟
عبد الرحمن بن أبي ليلي مي‌گويد :
علي ( عليه السلام ) را در ميدان شهر ديدم كه از مردم درخواست و تقاضا مي‌كرد تا هر كسي در غدير خم از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) اين حديث را شنيده است ، گواهي دهد ، و مي فرمود : شما را به خدا قسم اگر در غدير خم شنيده‌ايد كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : " هر كس من مولا و رهبر او هستم ، علي پس از من رهبر او است " بپا خيزد و شهادت دهد .
عبد الرحمن مي‌گويد : دوازده نفر از آنان كه در بدر حضور داشتند ، حركت كردند و گفتند : ما شهادت مي‌دهيم كه در روز غدير پيامبر خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : اي مردم ! آيا من بر جان شما مؤمنان ولايت ندارم و همسرانم مادران شما نيستند ؟ گفتيم : آري ، اين چنين است اي رسول خدا . آن حضرت فرمود : پس هر كس كه من مولاي او هستم ، علي نيز مولاي او است . خدوندا ! دوست بدار آن كه او را دوست بدارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن بدارد .
راوي مي‌گويد : سه نفر از حاضران در غدير خم در مجلس علي ( عليه السلام ) حاضر به شهادت نشدند ، علي عليه السلام در حق آنان نفرين كرد كه هر سه نفر به نفرين آن حضرت گرفتار شدند .
مسند احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 119 ، ط الميمنية بمصر و ج 2 ، ص199 ، ح 961 بسند صحيح


پاسخ اهل سنت :
علاوه بر احادیث بالا شیعه یک لیست طولانی از گفته های منسوب به حضرت علی را از نهج البلاغه ذکر کرده که متن آن ارزش بحث را ندارد زیرا نهج البلاغه در نزد اهل سنت کتابی منسوب به علی رضی الله عنه است و از سخنان ایشان نیست ,اگر میبود علمای اهل سنت آن را در مدارس تدریس میکردند و بر آن شرح ها مینوشتند.
پس نه نهج البلاغه پیش ما ارزش دارد نه شرحی که ابن ابی الحدید شیعی بر آن نوشته و نه کتب دیگر شیعه
اما آنجه که از بخاری مسلم آورده ..... متن کامل حدیث این است :
عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَيْهَا السَّلاَمُ - بِنْتَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِى بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكَ ، وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - قَالَ « لاَ نُورَثُ ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ، إِنَّمَا يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ - صلى الله عليه وسلم - فِى هَذَا الْمَالِ » . وَإِنِّى وَاللَّهِ لاَ أُغَيِّرُ شَيْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - عَنْ حَالِهَا الَّتِى كَانَ عَلَيْهَا فِى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَلأَعْمَلَنَّ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - سِتَّةَ أَشْهُرٍ ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِىٌّ لَيْلاً ، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا ، وَكَانَ لِعَلِىٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِىٌّ وُجُوهَ النَّاسِ ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِى بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ ، وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ ، فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِى بَكْرٍ أَنِ ائْتِنَا ، وَلاَ يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ ، كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ . فَقَالَ عُمَرُ لاَ وَاللَّهِ لاَ تَدْخُلُ عَلَيْهِمْ وَحْدَكَ . فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ وَمَا عَسَيْتَهُمْ أَنْ يَفْعَلُوا بِى ، وَاللَّهِ لآتِيَنَّهُمْ . فَدَخَلَ عَلَيْهِمْ أَبُو بَكْرٍ ، فَتَشَهَّدَ عَلِىٌّ فَقَالَ إِنَّا قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَكَ ، وَمَا أَعْطَاكَ ، اللَّهُ وَلَمْ نَنْفَسْ عَلَيْكَ خَيْرًا سَاقَهُ اللَّهُ إِلَيْكَ ، وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالأَمْرِ ، وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - نَصِيبًا . حَتَّى فَاضَتْ عَيْنَا أَبِى بَكْرٍ ، فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَحَبُّ إِلَىَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِى ، وَأَمَّا الَّذِى شَجَرَ بَيْنِى وَبَيْنَكُمْ مِنْ هَذِهِ الأَمْوَالِ ، فَلَمْ آلُ فِيهَا عَنِ الْخَيْرِ ، وَلَمْ أَتْرُكْ أَمْرًا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - يَصْنَعُهُ فِيهَا إِلاَّ صَنَعْتُهُ . فَقَالَ عَلِىٌّ لأَبِى بَكْرٍ مَوْعِدُكَ الْعَشِيَّةُ لِلْبَيْعَةِ . فَلَمَّا صَلَّى أَبُو بَكْرٍ الظُّهْرَ رَقِىَ عَلَى الْمِنْبَرِ ، فَتَشَهَّدَ وَذَكَرَ شَأْنَ عَلِىٍّ ، وَتَخَلُّفَهُ عَنِ الْبَيْعَةِ ، وَعُذْرَهُ بِالَّذِى اعْتَذَرَ إِلَيْهِ ، ثُمَّ اسْتَغْفَرَ ، وَتَشَهَّدَ عَلِىٌّ فَعَظَّمَ حَقَّ أَبِى بَكْرٍ ، وَحَدَّثَ أَنَّهُ لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى الَّذِى صَنَعَ نَفَاسَةً عَلَى أَبِى بَكْرٍ ، وَلاَ إِنْكَارًا لِلَّذِى فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ ، وَلَكِنَّا نَرَى لَنَا فِى هَذَا الأَمْرِ نَصِيبًا ، فَاسْتَبَدَّ عَلَيْنَا ، فَوَجَدْنَا فِى أَنْفُسِنَا ، فَسُرَّ بِذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ وَقَالُوا أَصَبْتَ . وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ إِلَى عَلِىٍّ قَرِيبًا ، حِينَ رَاجَعَ الأَمْرَ الْمَعْرُوفَ
عایشه میگوید: فاطمه؛ دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم؛ قاصدی به ابوبکر فرستاد و از حق خود در فدک و خمس خیبر پرسید ، ابوبکر گفت: «رسول الله فرمود ما گروه انبیاء ، از خود ارثی بجای نمیگزارم و چیزی از ما مانده باشد صدقه محسوب میشود »
و آل محمد از این مال خواهند خورد به همان صورتی که در زمان رسول الله به آنها داده میشود و من ( ابوبکر ) قسم به الله که در روش رسول الله تغییری نمیدهم و به روش او عمل میکنم ( پس نگران نباشید )
و ابوبکر حاضر نشد فدک را به فاطمه بدهد و فاطمه از این حرکت ابوبکر ناراحت شد و از او قهر کرد و تا زنده بود با او حرف نزد، و فاطمه، بعد از رحلت نبی صلی الله علیه وسلم ، فقط شش ماه زنده بود. وقتی وفات کرد، علی به ابوبکر خبر نداد و فاطمه را شبانه دفن کرد و بر او نماز خواند.
و علی در چشم مردم،بخاطر اینکه شوهر فاطمه بود احترام خاصی و وجاهتی داشت، دختر پیامبر که وفات کرد، او دیگر آن مقام را نداشت و پس بدنبال این شد که با ابوبکر مصالحه و بیعت کند و علی در این 6 ماه با ابوبکر بیعت نکرده بود.
پس برای ابوبکر پیغام داد که پیش ما بیا و با تو کسی نیاید ؛ آمدن عمر را دوست نمیداشت ؛ عمر گفت: نه والله ای ابوبکر تنها پيششان نمیری!
ابوبکر فرمود: من با اونها کاری نکردم که من بدی برسانند، والله که نزدشان میروم .
پس ابوبکر وارد خانه آنها شد و علی رشته سخن را بدست گرفت و گفت :ما بر برتری تو واقفیم و فضلی که الله بتو داده را میدانیم و با تو در خیری که الله بسوی تو فرستاده ، رقابت نمیکنیم ( در خلافت ادعایی نداریم )، اما مستبدانه عمل کردی ، و نظر ما این بود که بخاطر خویشاوندی رسول الله، برای ما نیز حقی است.
و چشمان ابوبکر پر از اشک شد و فرمود:<< اینکه با فامیل رسول الله صله رحمی کنم را بیشتر دوست دارم تا اینکه با خویشاوندان خود نیکویی کنم >>
و اما مشاجره من و شما در باره فدك، باعث نميشود كه من از خير دست بردارم ، و هر دخل و تصرفی که رسول الله میکرد را ، من نیز ترک نکردم. پس علی به ابوبکر گفت قرار من و تو نماز عشا برای بیعت ( جلوی مردم )

و وقتی که ابوبکر نماز ظهر را خواند بر منبر بالا رفت و فضل علی را یاد آوری شد و عذرش را در تاخیر در بیعت نمودن ، پذیرفت. سپس خطبه خود ا با استغفار پایان داد.
بعد، علی ،آغاز به سخن کرد و ابوبکر را به بزرگی ستود و گفت: من با ابوبکر ادعای رقابت نداشتم و نه منکر برتری او هستم و لکن ما برای خود نصیبی میدیدم (از فدک) و ابوبکر بر ما زور گفت و ما در دل خود کراهتی از این عملش احساس کردیم.
و مسلمانان از عمل علی خوشحال شدند و به او گفتند: احسنت
و بعد از آن، مسلمانان علی را بخاطر این کارش گرامی میداشتند.
خواننده گرامی !!

پس دیدیدکه از این حدیث، هرگز این ادعا ثابت نمیشود که حضرت علی ادعای امامت داشته اند

اما از این حدیث چند نکته ثابت میشود:
1 – اهل سنت عین وقایع صدر اسلام را بدون جهت گیری سیاسی انتقال داده اند ، این حدیث هم در صحیح بخاری است هم در صحیح مسلم،
نتیجه اینکه اگر اختلاف صحابه بیش از این میبود نیز توسط این راویان صادق انعکاس میافت،
پس ادعاهای دیگر دروغ است .
2 – این حدیث نشان میدهد که حضرت فاطمه بعنوان تنها یادگار باز مانده از رسول الله صلی الله علیه وسلم، احترام خاصی پیش امت داشتند، تا آنجا که علی نیز حس کرد که مقامش پیش امت ،تا اندازه زیادی بخاطر همسری فاطمه است، پس با این وصف نمیتوان باور کرد که عمر جرات کند فاطمه را بزند!
3 - در این حدیث میبینیم که ابوبکر با وصف احترام زاید الوصف برای علی و خاندان رسول الله صلی الله علیه وسلم قائل بود، و با آنکه خلیفه بود؛ خودش به خانه علی رفت، چون این نقص در دین نبود. اما دادن فدک به خاندان رسول ، خلاف دستور رسول الله بود پس چنین نکرد.
اگر ابوبکر یک مرد سیاسی میبود فدک را بهمراه صد فدک دیگر بعنوان حق السکوت میداد !
4 – از این حدیث ثابت میشود که هیچکس برای بیعت ،تحت فشار نبود. علی 6 ماه بیعت نکرد اما کسی به او چیزی نگفت و بعد از آن بیعت کرد، و میدانیم حضرت سعد بن عباده هم بیعت نکرد و کسی به او چیزی نگفت، ملاحظه کردید دمکراسی را ؟! پس اینکه شیعه میگوید علی را بزور و کشان کشان بردند برای بیعت و در خانه اش را سوزاندند و زنش را زدند ،دروغ بی ارزشی است و بس!
5 – از این حدیث معلوم میشود که اکثریت مطلق مردم طرفدار خلافت ابوبکر بودند، و کار بیعت ناکنندگان را نمی پسندیدند ، بلکه خود علی هم دوبار اعتراف کرد ابوبکر از او بهتر است.
6- در این حدیث، علی اصلا اشاره به ماجرای غدیر و غیر غدیر نمیکند ،در حالیکه مکان جای درست و مناسب ، برای این بیان بود، پس معلوم میشود که اصلا واقعه غدیر (بروایت و تفسیر شیعه ) دروغ است.
اینها نکاتی است که از این حدیث ثابت میشود و من دیگر نمیدانم چرا شیعه این حدیث را در جواب این سوال( آیا علی خود را امام میدانست ) دلیل آورده ؟!!!
و حدیثی هم که شیعه از کتاب امام احمد حنبل نقل کرده تا ثابت کند اهل سنت میگویند علی امام است، باز ربطی به موضوع ندارد
زیرا در آن حدیث، علی؛ بمردم در کوفه بر سر منبر ؛ یاد آوری کرد که پیامبر صلى الله عليه وسلم در غدیر خم درباره ایشان چه گفته اند .
و حق داشت و مناسب بود که آنروز چنین بگوید .
چون آنروزها مدعیان و مخالفان حضرت علی در سطح پاینتری از علی بودند ؛ و علی از آنها برتر بود، پس با این حدیث فضل خود را برخ آنها کشید..
اما در مقابل ابوبکر در روز بیعت چنین چیزی نگفت و نمیتوانست که بگوید زیرا خودش میدانست که اگر رسول الله او را در مدح نموده اند ، ابوبکر و عمر را بیش از او مدح کرده اند .
و اگر علی در روز بیعت به واقعه غدیر استدلال میکرد ، مسلمانان جوابش را با احادیث دیگر رسول (در مدح ابوبکر )میدادند.
اما در کوفه و 27 سال بعد ،دیگر صحابه کبار هم مقام علی، مثل ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر زنده نبودند؛ لذا علی در منبر برای اونها ثابت کرد که از بقیه موجودین در صحنه برتر است و این حق بود .
البته انسانی که خجالت نکشد از کتب اهل سنت، پیامبری خیلی ها را هم ثابت میکند !!!
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و اما مقام علی رضی الله عنه در نزد اهل سنت و شبهه شیعه ها

ادعای شيعه ها:


شبکه فتنه‌انگيز «العربيه» که با پول‌هاي شاهزادگان و امراي سعودي اداره مي‌شود، اين بار با گستاخي تمام، دست به جعل تاريخ اسلام و سيره نبوي زد و در اقدامي فتنه‌انگيز و با استفاده از بيانات برخي از به اصطلاح اساتيد دانشگاه‌هاي جهان عرب و روحانيون منتسب به وهابيون در اين کشورها، نام پررنگ و پر اثر حضرت علي را از تاريخ اسلام حذف کرد.

به گزارش «تابناک»، تلويزيون «العربيه» در برنامه «سيره نبوي خود»، با اشاره به «حجة‌الوداع»، روزهاي وفات پيامبر، واقعه «غدير خم» و همچنين رخدادهاي مربوط به وفات پيغمبر را دستخوش جعل و تاريخ‌سازي نموده و نام امام علي و حقي را که از سوي خداوند به ايشان واگذار شده و پيامبر اکرم نيز آن را به مسلمين رسانده بود، حذف کرد.

بنابر اين گزارش، در اين برنامه، حتي نقش حضرت فاطمه زهرا (س) در روزهاي پاياني عمر پربرکت پيامبر اکرم (ص) نيز دچار سانسور شده است.

اين گزارش مي‌افزايد: چندي پيش نيز وهابيون سعودي، در اقدام فتنه‌انگيز ديگري، به حذف و سانسور اثرگذاري حضرت علي (ع) از کتاب‌هاي تاريخي و تفسيري جهان اسلام، اقدام و تاريخ‌سازي جعلي خود را در آن جايگزين کردند.

اين در حالي است که از عربستان خبر مي‌رسد، کار تخريب و نابودي آثار به جاي مانده از پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و تاريخ اسلام نيز از سوي اين فرقه فتنه‌انگيز ادامه دارد.


پاسخ اهل سنت:


پس با این همه که گفتیم ، چرا خبر ندارند که نام روز، شب نیست؟! چرا نمیدانند که علی همانقدر پیش ما عزیز است که عمر و عثمان ؟!
اگر باور ندارند و جرات دارند پس بروند در یک مدرسه دینی اهل سنت یا یک بازار آنها ، حضرت علی ناسزا بگویند ،
اگر چنین کردند ، نتیجه این خواهد شد که پلیس میاید و جسد شان را میبرد. و اجازه هم نمیدهند که در قبرستان مسلمانان دفن شوند

من نمیدانم این آمار موثق از کجا آمده که 95 درصد مسلمانان جهان دشمن علی هستند و در همان حال میگویید ما شیعه ها ، دوستدار علی هستیم !!
اگر شما دوست علی میبودید، تعداد طرفدارانش را کم جلوه نمیدادید !
شما دوستدار فتنه و ذلت اسلام و بدنام کردن بزرگان اسلام هستید و علی وسیله ای برای اهداف شوم و تفرقه انگیز شماست.
شمایی که حسین را در روز روشن فریب دادید و بردید دم شمشیر شمر رها کردید.
اگر این ادعای شما سر سوزنی درست میبود؛من اینقدر عصبانی نمیشدم
شما ادعا را ببینید :
((نام علی را از تاریخ حذف کردند))
آیا این حرف مسخره را کسی جز دیوانه یا مغرض میگوید؟ ما چگونه میتوانیم از کتاب بخاری احادیث را حذف کنیم یا باب مناقب علی را پاک کنیم ؟ حالا فرضا که صحیح بخاری را نه, با صحیح مسلم چه خواهیم کرد؟ با مسند امام احمد چه خواهیم کرد؟ با کتاب سنن ترمذی چه معامله ای میکنیم ؟ مگر ممکن است که نام علی را حذف کنیم ؟ ووووو
نگاه کنید به کلی گویی اونها ( نام علی را از کتابها حذف کردند ) کجا ؟ . چگونه؟

البته نوشته که چون اهل سنت نمیگوید علی در حجه الوداع به جانشیی پیامبر انتخاب شده این حذف نام علی است.
اما این که خبر جدید نیست از طلوع تاریخ اسلام مسلمانان اهل سنت همین را میگویند پس این تیتر نو و جدید برای چه؟

به هرحال علی پیش ما عزیز و مکرم میماند و تاج بر سر ما و مردمک چشم ماست:
ما فرزند همان مردمی هستیم که وقتی خوارج علی را اسود لله وجهه میگفتند به نام ایشان علاوه بر رضی الله عنه ، جمله کرم الله وجهه را نیز اضافه کردیم
ما فرزند همان مردمی هستیم که اگر به اشتباه در صفین جلوی علی ایستادیم بعد از آنکه ابر فتنه دور شد این حدیث پیامبر را جار زدیم که : عن أبي هريرة رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أبشر عمار تقتلك الفئة الباغية ( سنن الترمذي )
تحقيق الألباني :صحيح
ابوهريره روايت ميكند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود ای عمار بشارت باد بر تو که تو را گروه سرکش خواهد کشت
ابوهریره خودش در لشکر سرکش بود ((چون در ابتداء به دلیل بودن خوارج و منافقان دور علی امر بر او ، مثل بقیه ؛ مشتبه شده بود )) اما وقتی شنید عمار در جنگ صفین ، کنار علی و در طرفداری از علی کشته شده است پس این حدیث را روایت کرد و از بدنام شدن خود نترسید
حالا اینان ما را متهم میکنند که از کتب تاریخ، فضایل علی را حذف میکنیم.
آنروزی که حذف ممکن بود حضرت ابوهریره به قیمت رفتن آبروی خود ( بفرض ریختن آبرو ) اجازه حذف را نداد

حالا مگر اینکار ممکن است؟؟
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مفهوم امامت از دیدگاه قرآن

امامت در لغت به معنای رهبری و پیشوایی جامعه است که در زبانهای مختلف و فرهنگ های گوناگون و در هر زمان به نوعی نامگذاری شده است. مانند: ملک، پادشاه، رئیس، امپراتور،..... که در زبان عربی و مکتب اسلام امام یا امیر الموءمنین خطاب می شود. پس هر آن کسی که اداره امور جامعه را بر عهده گیرد امام آن جامعه است. امام یعنی آن کس که در جلو و پیشاپیش مردم قرار دارد مانند امام جماعت که در جلو نمازگزاران حضور عینی دارد و مردم که در پشت سر او قرار دارند مأموم خوانده می شوند. پس آنکه در جلو قرار دارد خواه از همه عالمتر باشد یا جاهل تر بهر حال امام است فرض کنید در یک اتوبوس 40 نفر مسافر می نشینند امام اتوبوس کیست؟
آن کس که در پشت فرمان قرار دارد امام آنها میباشد حال ممکن است در بین مسافران کسانی حضور داشته باشند که از لحاظ داشتن سابقه گواهینامه و رانندگی برتر از راننده حاضر در پشت فرمان باشند اما آنها امام اتوبوس نیستند آنها مأموم اتوبوس هستند و فرد راننده امام و در زبان فارسی به امام پیشوا گویند که مرکب است از پیش وا ایستاده که مختصر میگویند پیشوا.
حال با شناخت مفهوم امامت خواهیم توانست امام را بشناسیم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای شناسایی افراد حقیقت گو و اهل باطل فرمودند: " اِعرِف الحق تَعرف اَهله. اِعرِف الباطل تَعرف اَهله "
بشناس حق را تا اهل آن را بشناسی و بشناس باطل را تا اهل آن را بتوانی بشناسی. همه علوم و معارف و صفات نیز همین گونه اند. اگر علم پزشکی، ریاضی، کشاورزی و.... برای آدمی کاملأ تعریف و روشن گردد آنگاه می توانیم پزشک و ریاضی دان و کشاورز را بشناسیم.
مقصود اینست برای شناخت امام می بایست نخست امامت تعریف گردد.
پس هر گروه و ملت رهبری دارند و شریعت اسلام هم امام و پیشوایی دارد که سخن ما در این مورد خواهد بود.
علی علیه السلام در خطبه 45 میفرماید: " و ان لکل مأموم اماماً یقتدی به یستضیئ بنور علمه " بدانید که هر مأمومی امامی دارد که از او تبعیت کرده و به نور دانش او روشنی می جوید. که زنده و حاضر و پیش رو باشد.

دوم : انواع امامت
کلمه امام بر وزن مکان یا مقام به معنای جلو و پیش رو است و کلمه امام بر وزن کتاب و حساب به معنای رهبری است که در جلو مردم حضور دارد و مقتدای پیروان خویش است آن کس که امت، او را تبعیت کرده و خواهان او هستند امام است حال نتیجه می گیریم کسانی که پیرو کتاب باشند و کتاب در مقابل آنها قرار دارد امام آنان کتاب است.
پس هر کس به دنبال هر چیز و هر کسی باشد مثل علوم مادی فیزیک و شیمی یا حق و یا باطل آن چیز و آن کس امام اوست.
راغب درمفردات کلمه امام را اینگونه توضیح می دهد : «ریسمانی که بنایان برای تراز بودن ساختمان در مقابل خود قرار می دهند اِمام گویند. انسان چه حق بگوید چه باطل اگر در مقام پیشوایی قرار گرفت برای کسانی که از او تبعیت می کنند اِمام است».
اینک که قرآن حضور دارد امام است و آنگاه که از آن تبعیت و پیروی کردیم اِمام است. پیامبر در مورد امامت قرآن فرموده: «من جعله امامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار» ترجمه: هر کس قرآن را امام خود قرار دهد قرآن او را به بهشت میکشاند و هر کس قرآن را پشت خود قرار دهد قرآن او را به آتش جهنم میفرستد.
خداوند در آیه 17 سوره هود در مورد امامت قرآن فرموده است:
" وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً " و [حال آنكه‌] پيش از آن، كتاب موسى، راهبر و [مايه‌] رحمتى بود.
خداوند در سوره انبیاء آیه 73 میفرماید: " وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ "
ترجمه : و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى‌كردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.
در خطبه 163 نهج البلاغه اینچنین می خوانیم : " فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِی وَ هَدَى " ترجمه: بدان كه برترینِ بندگان خدا نزد او راهبر دادگری است كه به راه هدایت رود و مردم را به حق رهبری كند.
بسیاری از کتب ضاله که انسانها از آن ها پیروی می کنند برای پیروان آن کتابها نیز حکم امام دارند البته امام گمراهی هستند هم خودشان و هم کتبشان.
در قرآن کریم، سوره توبه آیه 12 می خوانیم : (فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ) ترجمه : «پس با پيشوايانِ كفر بجنگيد» خداوند در سوره قصص آیه 41 در مورد این ائمه میفرماید: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ )
ترجمه : ما آنها را امامانی قرار دادیم که مردم را به سوی آتش هدایت می کنند.
نتیجه آنکه امامت بر دو گونه است، امام حق و امام باطل.
در خطبه 163 نهج البلاغه آمده: " وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُل‏ " ترجمه: و بدترینِ مردم نزد خدا اِمام ستمگری است كه خود گمراه باشد و دیگران را به گمراهی كشاند.
معلمی که انسان در حضور اوست امام است. پس حکما، رؤسا، فرمانداران کشوری و لشکری، روءسای ادارات در محل کار خود امامند.

سوم : تعمیم امامت
در اجرای قوانین اسلام لازم است همیشه یکنفر مسئولیت را بعهده بگیرد.
اگر بر روی زمین دو نفر زندگی کنند باید یکی بر دیگری امامت کند. همانگونه که بنیان خانواده بر وجود یک زن و مرد استوار است یکی از این دو باید مسئولیت خانواده را به عهده بگیرد که اسلام این وظیفه را بر عهده مرد گذارده است.
پس وقتی در بین دو نفر مشخص گردد مسئول کیست آن شخص مسئول امام است.
برای مثال در نماز که فلسفه آن بر جماعت است آن کسی که در جلو قرار گرفته امام جماعت است فلسفه نماز جماعت کجاست؟
آنجا که بر اساس دستور الهی می گوییم :
(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) الفاتحه/6 ) "نا" در (اهْدِنَا) متکلم مع الغیر است یعنی خدایا ما را در صراط مستقیم هدایت فرما.
(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) الفاتحه/5 ، ما تو را می پرستیم وما از تو کمک می جوئیم،
اگر اقامه نماز جماعت نبود و انفرادی بود باید می گفتیم: " ایاک اعبد و ایاک استعین "
ولی برای پرستش در مورد خداوند ضمیر جمع بکار نمی رود میگوییم " ایاک " فقط تو را عبادت میکنیم.
حال این نماز جماعت از خانواده شروع شده و تا محله و شهر و کشور ادامه می یابد. پس امامت عمومیت دارد وهر که سرپرستی خانواده را دارد در خانه خود امام است و.....
این ائمه جدا جدا مسئول اداره خانواده و شهر و روستا و کشور خود هستند و انتخاب امام فقط به صورت شورایی است که از انتخاب شورای محل شهر، کشور انجام می پذیرد و در انتخاب نهائی امام کشور مشخص می گردد. پس این ائمه کوچک هستند که امام بزرگ را از طرف کل مردم انتخاب می کنند. اینگونه امامت در همه زمانها و مکانها تا قیامت در اسلام ساری و جاری است.

در سوره بقره آیه 143 اینگونه می خوانیم:
( وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیكُونَ الرَّسُولُ عَلَیكُمْ شَهِیدًا ) ترجمه : شما از این جهت است برترو بالاتر هستید که الگوی مردم باشید و پیامبر الگوی شماست.
کلمه « وَسَطًا » در اینجا به معنای افضل است و شاهد به معنای الگوی دیگران بودن و پیامبر هم الگوی شما میباشد.


قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 110 امت برتر را اینگونه تشریح می فرماید:
(كُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ)ترجمه: « شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‌ايد: به كار پسنديده فرمان مى‌دهيد، و از كار ناپسند بازمى‌داريد ». پس آنکس که امر به معروف و نهی از منکر می کند امام است و امر به معروف و نهی از منکر بهترین نشانه امامت همگانی است. از نظر قرآن امامت در قرآن همگانی است ودر انحصار عده ای خاص نمیباشد.
خداوند در سوره فرقان آیه 74 میفرماید:" وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا " و این از صفات عباد الرحمن است. ترجمه: که می گویند خداوندا از همسران ما فرزندانی به ما عطا کن که ما را سربلند کرده و نور چشم باشند و پروردگارا مارا امام متقین قرار بده.
اینگونه بندگان نمی خواهند امام ناس باشند و یا امام مومنین بلکه از خدا می خواهند آنان را امام متقین قرار دهد.
به استناد صریح قرآن امامت منحصر به یک زمان خاص، مکان خاص و عده ای افراد خاص نیست و تا قیامت بر همه مومنین وظیفه شده است.
حال اگر امامت مانند نبوت و رسالت انتصابی بود بر خدا لازم بود که تا صبح قیامت این افراد را با اسم و رسم یادآوری و معرفی نماید.
بر اساس اعتقادات مذهبی شیعه آیا در کجای قرآن به اسامی این افراد اشاره شده است؟

چهارم : انتخابی بودن امامت
آنچه خداوند توسط پیامبران به جهت هدایت مردم نازل فرموده دین است و فرقه های انشعابی از دین یعنی مذاهب در مسائل گوناگون با یکدیگر اختلاف دارند که از آن جمله امامت است. حتی در مذهب شیعه اثنی عشری نیز همگی بر یک قول نبوده و نظرات مختلف دارند.
عده ای می گویند امامت انتصابی و از طرف خداست دسته ای اعتقاد دارند که موروثی است و گروهی دیگر می گویند ذاتی است.
قرآن امامت را انتخابی می داند و بر اساس رأی مردم است و نبوت انتصابی و از طرف خداوند است. در مورد انتصابی بودن رسالت از طرف خدا در سوره انعام آیه 124 چنین آمده: " اللّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ " ترجمه : خدا می داند چه کسی را به رسالت برگزیند.
و این نیست که کسی با ریاضت کشیدن و.... بتواند پیامبر شود ولی امامت شورایی و انتخابی بوده و به همین دلیل اینهمه در اسلام بر شورا تأکید شده است.
در سوره شوری آیه 38 چنین می خوانیم :
(وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ) ترجمه: و آنانکه دعوت پروردگار خویش را اجابت کردند و بپای داشتند نماز را و امرشان را در میان خود به مشورت نهاده و از آنچه روزی شان کرده ایم انفاق میکنند. نتیجه اقامه نماز و انجام امور با مشورت و شورا و انفاق دستور اکید خداوند است و از صفات مومنین می باشد و مهمترین امر در شورا انتخاب امام و پیشوا است.
خداوند در سوره آل عمران آیه 159 میفرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ)
ترجمه: این رحمت خداوند است که تو نرمش نشان می دهی و اگر تند خو و سخت دل بودی اطرافت جمع نمی شدند پس آنها را عفو کن و بر آنان آمرزش بخواه و در امر با ایشان مشورت کن.
اگر تعیین امامت از طرف خداوند بود مشورت معنا نداشت چون خداوند با کسی مشورت نمی کند. و امامت یک امر مردمی است که خداوند آنرا به خود مردم و مشورت با همدیگر محول می کند.

خداوند در سوره نساء آیه 59 می فرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)
ترجمه : ای اهل ایمان اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول را و صاحبان امر از خودتان را و اگر در چیزی اختلاف کردید آنرا به خدا و رسول برگردانید.
اولاً: ما می گوئیم مخاطب مومنین هستند.
می گوید اطاعت کنید خدا و رسول را و برای (أُوْلِی الأَمْرِ) اطیعوا را حذف کرده و با واو عطف اطاعت از آنها را تعیین فرموده است.
ثانیاً: (أُوْلِی الأَمْرِ) مفرد نیست و جمع است یعنی والیان امر ثالثاً: اولی الامر منکم صاحبان امر از خودتان یعنی انتخاب از میان مومنین و در ادامه آیه:
" فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ "
مقصود آن است که در اطاعت که شامل سلسله مراتب 1- خداوند 2- رسول خدا 3- اولی الامر می باشد اگر با اولی الامر اختلافی پیش آمد اولی الامر را حذف نموده و از خدا و رسول اطاعت کنید بر اساس آیه قرآن اطاعت از رسول اطاعت از خداست. در سوره نساء آیه 80 خدواند چنین میفرماید:
" مَّنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ " ترجمه : آنکس که از رسول اطاعت کند بدرستیکه از خداوند اطاعت کرده است و این مفهوم توحید و شهادتین است و بین اطاعت از خدا و رسول اختلافی نیست.
در مسئله اولی الامر که محل اختلاف است و بعضی ائمه را (أُوْلِی الأَمْرِ) میدانند بهتر است به خود قرآن مراجعه کنیم.
در قرآن (أُوْلِی الأَمْرِ) دو مرتبه نقل گردیده است که در سوره نساء آیه 83 چنین میفرماید.
(وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)
ترجمه: هنگامیکه می آمد بر ایشان اسرار جنگی که عبارت بود از ایمنی یا ترس آنرا منتشر میکردند و اگر میبردند آن را پیش رسول و صاحبان امر از خودشان تا آنانکه اهل استنباط هستند آن را بدانند.

چند نکته در آیه فوق قابل توجه است:
1.آیه متعلق به زمانی است که ائمه شیعه نبوده اند.
2.ضمیر "هم" در منهم اول به مردم برمیگردد.
3.(أُوْلِی الأَمْرِ) جمع است و نه یکنفر ولی امام در هر زمانی یکنفر است.
4.(مِنْهُمْ) دوم ضمیرش به (أُوْلِی الأَمْرِ) راجع است و معلوم میشود که برخی از آنان اهل استنباط نیستند.
5.اینکه انتخاب (أُوْلِی الأَمْرِ) از طرف مردم است.
6.اولی الحکم نداریم باید تفاوت بین امر و حکم را بفهمیم. حکم از طرف خداست که توسط رسول بدون مشورت ابلاغ میشود و امر امانتی است که توسط مردم تعیین میگردد. و این تفسیر قرآن به خود قرآن است.

نتیجه می گیریم رسول از طرف خداست و اولی الامر منتخب مردم جامعه نه منتصب از طرف خداوند.
اینک انتخابی بودن امام را در نهج البلاغه مورد بررسی قرار میدهیم.
علی (ع) در نامه ششم از نهج البلاغه چنین می فرماید:
" إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایعُوهُمْ عَلَیهِ فَلَمْ یكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًی فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى‏ "
ترجمه : همانا کسانی با من بیعت کرده اند که با ابابکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردند پس آن که در بیعت حضور داشت نمی تواند اِمام دیگر انتخاب کند و آن کس که غایب بود نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند و یا بدعتی پدید آورد او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند. اگر سرباز زد با او پیکار می کنند زیرا که به راه مسلمانان در نیامده خدا هم او را در گمراهی اش رها می کند.

در این نامه چند مطلب قابل دقت است:
1-امامت شورایی و حق مردم است به دلیل «إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ»
2-انتخاب امام با بیعت قوم شکل می پذیرد « إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ »
3-مهر تأیید علی است بر امامت ابوبکر، عمر، عثمان، که طریقه بیعت مردم با آنان را ملاک امامت خود قرار می دهد. « عَلَى مَا بَایعُوهُمْ عَلَیهِ »
4-شورای مرکزی مهاجرین و انصار هستند که کاندیدای امامت را معرفی می کنند و منتخب را امام قرار می دهند به دلیل « فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ »
5-رضایت خداوند در تعیین امام از طرف مردم است به دلیل « كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًی »
6-کسانیکه در انتخابات شرکت کرده اند حق مخالفت با رأی مردم را ندارند به دلیل « فَلَمْ یكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یخْتَارَ »
7-کسانیکه منکر انتخاب امام در شورا هستند باید با آنها مبارزه کرد به دلیل « فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ »
8-تنها راه تعیین امام انتخاب از طریق مشورت است از میان همه مسلمین. (فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًی)

امامت موروثی نیست:


در شریعت مقدس اسلام امامت موروثی نیست و تعیین آن بر اساس فرهنگ جامعه است که بر چه مبنایی حاضر به انتخاب امام شوند. میبینیم که به تصریح قرآن امامت موروثی نیست چنانچه اولین امام شیعیان که علی رضی الله عنه است آیا امامت را از چه کسی به ارث برد؟


خداوند در سوره بقره آیه 124 چنین میفرماید: (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)ترجمه: و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم‌] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى‌رسد.»

با توجه به آیه فوق چند نکته مهم قابل توجه است که نظر شما را به آن جلب میکنیم:
1-امام می باید از ناحیه آیات قرآن و احکام الهی امتحان و آزمایش شود به دلیل (إِذِ ابْتَلَى)
2-امام باید آزمون توحید را کامل و تمام عیار انجام دهد به دلیل (فَأَتَمَّهُنَّ)
3-امامت موروثی نیست زیرا برای ذریه خود هم سئوال می کند که آیا وراثت نصیب آنها میشود که خداوند قاطعانه جواب منفی میدهد.
4-امامت تعهد خدایی است امام باید با خداوند پیمان ببندد که می فرماید: (لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)
علی در نهج البلاغه خطبه 172 چنین می فرماید:
5-" أَیهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ وَ لَعَمْرِی لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى تَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِیلٌ وَ لَكِنْ أَهْلُهَا یحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا ثُمَّ لَیسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ یرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یخْتَارَ "
ترجمه: ای مردم، سزاوارترین اشخاص به خلافت آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومند تر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد تا اگر آشوب گری به فتنه انگیزی برخیزد به حق باز گردانده شود و اگر سرباز زد با او مبارزه شود به جانم سوگند اگر شرط انتخاب رهبر حضور تمامی مردم باشد هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت بلکه آگاهان دارای صلاحیت ورای و اهل حل و عقد رهبر و امام را انتخاب می کنند و عمل آنها نسبت به دیگر مسلمانان نافذ است آنگاه نه حاضران بیعت کنند ه حق تجدید نظر دارند و نه آنان که در انتخابات حضور نداشتند حق انتخابی دیگر را خواهند داشت.

مطالب مستفاد از خطبه على رضى الله عنه:
1-همه مردم حق انتخاب شدن دارند و شایسته ترین آنها از حق بیشتری برخوردارند به دلیل (أَحَقَّ النَّاسِ).
2-امام و رهبر باید قویترین مردم باشد هم از نظر تدبیرو هم جسمی و اعلم به احکام الهی.
3-اعضای شورای منتخب مردم امام را تعیین می کنند.
4-کسانی که رأی نداده اند حق اعتراض ندارند.
5-انتخاب کنندگان نباید به رای خود پشت کنند.
نتیجه: کسانیکه مسئله شورای تعیین امام را رد کنند در واقع با منطق علی مخالفت میکنند.

شرایط امامت
اینک شرایط انتخاب امام را از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه مورد بررسی قرار دهیم.
خداوند در سوره بقره آیه 247 شرایط امامت را اینگونه بیان میدارد: " قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ" (گفت: «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‌] بدنى بر شما برترى بخشيده است، و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مى‌دهد، و خدا گشايشگر داناست.»).
قرآن کریم کسی را شایسته رهبری می داند که از نظر علمی و جسمی برتر از دیگران باشد.
در سوره نساء آیه 34 می فرماید: ( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء) و به امامت مردان بر زنان اشاره می کند. که این برتری در انجام مسئولیتهاست نه برتری ذاتی.
کسی که رهبری امت اسلام را به عهده دارد باید در همه شئون جلو دار باشد و این مهم به عهده مردان است.

هنگامی که حضرت سلیمان بارگاه قدرت ملکه سبأ را خواست و در سوره نمل آیه 38 فرمود: (قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ) [سپس‌] گفت: «اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را -پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند- براى من مى‌آورد؟» (٣٨) عفريتى از جن گفت: «من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى‌آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»
و دو شاخصه مهم را در مورد خود ذکر می کند : 1- امانتداری 2- قدرت جسمی و فکری
حضرت علی در خطبه 173 خصوصیات امام را اینگونه توضیح می دهد که این خطبه در بخش قبلی آورده شده.

در خطبه امیر المومنین نکات دقیق و مهمی مطرح گردیده که به آنها اشاره میکنیم:
1-امام انتخابی است.
2-امام انتخاب را حق همه مردم می داند " احق افعل التفضیل " است همه حق دارند
3-همه مردم حق کاندیداتوری دارند اما شایسته ترین آنها واجد شرایط ذکر شده امامت امت را دارد.
4-آن کس که در خانه می نشیند و در خفا و عزلت زندگی می کند نمی تواند امام باشد. امام کسی است که در پیشاپیش مردم حضور عینی داشته باشد.
و باز هم تاکید علی رضی الله عنه بر انتخابی بودن امام و رهبر از طرف مردم است. خشنودی خداوند در انتخاب مردم است.
تعیین رهبر و امام فقط با انتخاب و بیعت مردم است.
پس آن کس که در طفولیت بسر می برد و به سن تکلیف نرسیده نمی تواند بر مردم امامت کند حتی پیغمبران الهی که از طرف خداوند مبعوث می شدند باید به حد کمال جسمی و علمی رسیده باشند.

خدواند در سوره قصص آیه 14 میفرماید:
(وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَینَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ) ترجمه: چون به نهایت حد رشد رسید و برومند گردید به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را اینگونه پاداش می دهیم.
خداوند در سوره احقاف آیه 15 میفرماید: (حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً )
ترجمه: تا به نهایت حد رشد و کمال و به سن چهل سالگی رسید
خداوند همچنین در سوره یوسف آیه 22 چنین میفرماید:

با توجه به آیات یاد شده در می یابیم حتی نبوت که انتصابی و از طرف خداوند است پیامبر نیز باید شرایطی را دارا باشد که از جمله بلوغ جسمی و فکری است.

نهم : وظایف امامت
شخصی که امامت را می پذیرد باید نخست دارای شایستگی و صلاحیت باشد مانند کسی که پشت فرمان خودرویی قرار می گیرد باید اصول و آئین نامه رانندگی را بداند.
در قرآن کریم سوره نساء آیه 58 میخوانیم:
(إِنَّ اللّهَ یأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَینَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا)
ترجمه : بدرستی که خداوند امر می کند شما را که کار را به اهلش بسپارید و هر گاه حکمی بین مردم می کنید به عدالت حکم کنید.
چنانچه پیامبر اکرم فرمودند:" استعینوا فی کل صناعة باهلها " ترجمه: در هر کاری از اهلش کمک و یاری بخواهید.

پیامبر و امام باید از جنس خود مردم باشد یعنی همه مشخصات بشری را داشته و نیازهای مادی و معنوی ابناء بشر را دارا باشد. چنانچه بخواهد دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کند.
مثال: حب مال و شهوت در او باشد و خودداری کرده و مردم را نهی از منکر کند.
و به طور کلی همه شهوات انسانی در درونش باشد و خود را حفظ و حراست کند تا لایق رهبری باشد.
امام می باید شرایط زندگیش از نظر اقتصادی درحد ضعیف ترین طبقه مردم جامعه باشد.
علی رضی الله عنه می فرماید: امام نمی تواند شکم سیر بخوابد و فقیری در سرزمین تحت امر او سر گرسنه زمین بگذارد.
امام باید فرمانبردار و مطیع خالص خداوند بوده و سخنی ا زخود نگوید. خود را ارباب مردم نداند و خود را در درجه الوهیت قرار ندهد.
خداوند در سوره غاشیه آیه 88 به پیامبر خود می فرماید: ( لَّسْتَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ)ترجمه : ای پیامبر بر مردم سیطره و غلبه نداری و وکیل و وحی آنها هم نیستی. خداوند همچنین در سوره انعام آیه 107 میفرماید: (وَمَا أَنتَ عَلَیهِم بِوَكِیلٍ) ترجمه: و تو بر آنها وکیل نیستی

مدعیان مهدویت از کلام پیامبر چه برداشتی دارند در حالی که نه امام را می شناسند و نه زمان را؟
در تفکر شیعی باور این است که فرزند امام حسن عسکری بنام مهدی پس از پدر از طرف خداوند به امامت منصوب گردیده و پس از مدت کوتاهی از دیده امت مخفی گردیده که به دوران غیبت مشهور است و میگویند در آینده مجهول ظهور خواهد نمود و جهان را از کفر و ظلم پاک خواهد کرد.
1- مهمترین دلیلی که طرفداران این تفکر دارند و استناد به قرآن میکنند برخوردی ناقص و گزینه ای از آیه 86 سوره هود است که خدا فرموده:
(بَقِیةُ اللّهِ خَیرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ) ترجمه: آنچه خدا باقى مى‌گذارد برايتان بهتر است.

در حالیکه آیات قبل و آیه بعد را تفسیر به رأی می کنند. و حال آنکه کامل آیات این چنین است:
(إِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ ۚ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿٨٥﴾ بَقِيَّتُ اللَّـهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ)
ترجمه: «و فرستادیم به سوی قوم مدین برادر ایشان شعیب را. گفت ای قوم من عبادت کنید خدا را و نیست شما را هیچ معبودی به جز خدا و در کیل و میزان کم وزنی نکنید هر آینه خیر شما را در این می بینم و میترسم بر شما از عذاب روز فراگیر و ای قوم من تمام کنید پیمانه و ترازو را به انصاف و کم فروشی نکنید و بدانید همان سود باقیمانده خدا برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من حافظ شما نیستم».
خوانندگان محترم بهتر است به قران رجوع کنید و دنباله آیه را مشاهده فرمایید که آنها در مقابل (بَقِیةُ اللّهِ خَیرٌ لَّكُمْ) چه پاسخی به شعیب می دهند. آنها چنین می گویند:(قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ) هود/87
ترجمه: گفتند ای شعیب آیا نمازت تو را مأمور می کند که آنچه را پدرانمان عمل می کردند ما ترک کنیم و یا آنکه در اموالمان به طور دلخواه تصرف نکنیم تو که مردی بردبار و فهمیده هستی.

و باز هم مشاهده بفرمایید:

(قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّـهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ)
ترجمه: گفت ای قوم من، رأی شما چیست؟ اگر پروردگارم مرا حجتی پاکیزه عطا کرده باشد غرض من این نیست که در چیزی که شما را از آن نهی می کنم با شما مخالفت کنم بلکه تا آنجا که بتوانم تنها مقصودم اصلاح شماست توفیق من تنها با خدا است من بر او توکل کرده ام و به درگاه او باز میگردم.
در حالیکه موضوع آیات مربوط به گفتگوی شعیب با قوم خویش میباشد و آیا این خیانت و به بازی گرفتن آیات قرآن نیست؟
کلمه (بَقِیةُ اللّهِ) در قرآن، سود منصفانه از کسب و کار است و ربطی به شخص ندارد و همه آیات فوق سوال و جواب شعیب است با قومش و آیا چندهزار سال پیش، گفته شعیب این است که چند هزار سال دیگر فردی به دنیا می آید و در وجود او خیر برای شماست؟

در ادامه آیه (وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ) گفته شعیب است که اگر در معاملات اینگونه نباشید من نمی توانم شما را محافظت کنم. اگر بگویند آیه ((بَقِیةُ اللّهِ خَیرٌ لَّكُمْ) را خدا گفته همانگونه که (وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ) را حذف می کنند. پس به عقیده پیشوایان مذهب شیعه معلوم می شود که خدا نمی تواند قوم را حفاظت کند و به همین جهت آیه را تا آخر نمی خوانند. و می بینیم که بر روی تابلوها و همچنین مسجد جمکران و... حتی همین یک آیه را کامل نمی نویسند. در صورتی که شعیب به قوم می گوید من نمی توانم شما را حفاظت کنم. با مراجعه به قران خواهید فهمید خوانندگان محترم.

 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتمأ مطالعه كنين....... البته با تفكر تعصب رو بذارين كنار....ببينيد صحبت هاي بنده بيشتر با عقل جور در مياد يا شما؟؟؟ اما دلايلتونم ديدم خيلي منطقي نبود .....اگه دو تا مثل اينا نباشن تنور رو گرم نگه دارن واستون كه ديگه هيچ....
 
آخرین ویرایش:

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا شیعه شدم؟؟؟ http://www.aparat.com/v/QtAMl سه دقیقه از قرآن سر فرصت مطالبی که گذاشتین رو مطالعه میکنم
ببینید دوست من این آقای قرائتی از اهل بیت سخن میگه .. سؤال اینجاست ، اهل بیت چه کسانی هستند؟؟؟ آیا همسران پیامبر (ص) اهل بیت پیامبر (ص) نیستن که به باد توهین میگیرنشون؟؟؟ و اینکه اصلأ تاریخچه شیعه به اون زمان مربوط نمیشه .... شما کجا دیدین یا خوندین که علی (رض) یا هر کدوم از امامان علیهم السلام ادعای شیعه بودن کرده باشن ؟؟؟؟ مدرک مستند بیارین قبول کنیم .... مگر غیر از اینه که شاه اسماعیل صفوی این مذهب رو بنیان کرده؟؟ تا قبلش که اثری از تشیع نبود که .... نگین که تو خفقان بودن که باورش تأمل برانگیزه ......
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببینید دوست من این آقای قرائتی از اهل بیت سخن میگه .. سؤال اینجاست ، اهل بیت چه کسانی هستند؟؟؟ آیا همسران پیامبر (ص) اهل بیت پیامبر (ص) نیستن که به باد توهین میگیرنشون؟؟؟ و اینکه اصلأ تاریخچه شیعه به اون زمان مربوط نمیشه .... شما کجا دیدین یا خوندین که علی (رض) یا هر کدوم از امامان علیهم السلام ادعای شیعه بودن کرده باشن ؟؟؟؟ مدرک مستند بیارین قبول کنیم .... مگر غیر از اینه که شاه اسماعیل صفوی این مذهب رو بنیان کرده؟؟ تا قبلش که اثری از تشیع نبود که .... نگین که تو خفقان بودن که باورش تأمل برانگیزه ......

دوست عزیز
بهتره یه خورده بجای اینکه مثل بعضی از هم کیشانت بحث شاه اسماعیل صفوی و رافضی و ... رو مطرح کنی یه خورده در مورد ریشه شیعه تحقیق میکردی...ظاهرا شما اصلا اطلاعی از تاریخ نداری!!!
اینجا رو بخون
اینجا
ملاحظه میکنید که از کتب معتبر خودتون هم منبع هست
یه نکته رو هم اینجا عرض کنم و البته رفع ابهام...قبلا یکی از برادران سنی مطرح کرده بود که ما چرا از اونا منبع میریم؟ جوابش اینه که عزیز ما خودمون تمام اینها رو قبول داریم و در کتبمان هست و جزء اعتقاداتمان میباشد.اگه از کتب علمای خودمون براتون دلیل بیاریم که میگین نه این شیعه است قبول نیست.لذا برای اثبات حقانیتمون از منباع خودتون نمومنه میاریم که دیگه ای شبهه ای نباشه
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
جوابهای من بلد شده
اولا مثه اينكه شما در مورد دين خودتون اطلاعات كافي نداريد!!

اطلاعات کافی برای انتخاب خودم دارم

بسياري از علماي بزرگ شما از جمله كليني..شيخ صدوق و تا آين اواخر امام راحل! منكر امامت را كافر وايمان به امامت علي(ع) و فرزندانشون رو يكي از اصول دين ميدانند نه اصول مذهب!! اصلا مذهب اصول داره؟! اين سفستهو بدعت نيست پس چيه؟!
چون دین شما رو مسلمان میدونم و احترام میزارم
و چون هر کسی این اصل رو قبول داره مذهب تشیع رو انتخاب میکنه
و این تشیع واقعی! همون رعایت سنت واقعی هستش
چون سنت واقعی از افراد پاک و معصوم بدست ما میرسه(آیه تطهیر)
نکته دیگه اینه خود مساله امامت اصل هستش
حال چه کسی شایسته امامت هست؟؟
بقول شما بیام خوبی ها رو بگیم و می گیم حضرت علی شایسته تر بود -لایق تر بود
نمی خوایم بدی بگیم اما اگر کسی حق خلافت رو که باید به شایسته تر می دادن و می دونستن کیه ندادن -ظلم نبود

بعدشم كي گفته كه خلافت خلفا از جانب الله متعال بوده تا لازم باشه از قرآن ثابتش كنيم!!؟! كي ادعا داشته كه خلافت جز اصول دين يا حتي اصول مذهبه!! خلافت خلفا نه اصل دينيه نه مذهبي ..بلكه يك امر دنيوي و يك اصل سياسي است و خداوند نيز در مورد امور دنيوي ميفرمايد"و كارهايتان را به وسيله شورا حل كنيد" بله هر جامعه اي نياز مند رهبر است..سوال اين است آيا رهبر را خدا انتخواب ميكند يا مردم؟! اصلا سوال من از شما..رهبر شما در حال حاظر كيه؟! آيا خدا انتخوابش كرده يا شورا؟! از جواب امام زمان پرهيز كنيد چون شخصي كه غائب باشه و رساله اي هم نداشته باشه در واقع توانايي و كارايي رهبري رو نداره!عقلا وشرعا! در مورد حرف آخرتون..

این قسمت رو به احترام خلفای شما که از نظر شما اطاعت بی چون چرا از پیامبر دادشتن حذف کردم! من تو حرفم بی احترامی نبود ولی شما توهین کردی!
وقتی شما میری پیش یک متخصص و ازش می خوای نسبت به تخصصش راه و چاه رو بهت نشون بده یعنی عین عقلانیت-چون شما خودت فرصت نداشت اون تخصص خاص رو به طور کامل کسب کنی وگرنه خودت میشدی متخصص.


در جوابش بايد بگم اگر پيامبر جانشين بعد از خود را انتخواب ميكرد در واقع اين يك سنت الاهي ميشد بنا بر اين شخص بعد از ايشان نيز بايد جانشين بعد از خود را انتخواب ميكرد و اين كار تا به امروز ادامه ميافت و بزرگترين ديكتاتوري ديني زد مردم سالاري شكل ميگرفت..

بله بایدم دیکتاتوری الهی باشه و مردم سالاری تا جایی هستش که مخالف دین نباشد
مثلا اصل جنگ احراب و مقابله با کفر بایست صورت می گرفت اما چکونگیش را پیامبر از اصحاب مشورت گرفتن
سنت الهی این است که زمین خالی از حجت خدا نمی ماند

و نكته دوم اينكه انتخواب جا نشين توسط پيامبر ملتزم اين امر است كه شخص جانشين نيز بايد لزوما معصوم باشد چون ايرادات وارد به خليفه به خدا و پيامبر برميگشت..و با ختم نبوت عصمت نيز معنايي ندارد چون عصمت تنها از طريق وحي و رابطه با خدا ممكن است نه به صورت ژنتيكي از پدر به پسر!!
اگه هرکسی فقط با وحی معصوم میشه آیا مادر حضرت موسی و حضرت عیسی معصوم بودند؟؟ پیامبر هم که نبودند؟ پس چرا وحی برای آنها آمد؟
اتفاقا امامان معصوم ارتباط با خدا هم از طریق وحی داشتند و گوش شنوایی هم نسبت به آن داشتند-مامور به ابلاغ نبودند


براي پاسخ سوال شما همين پرسش كافيه!
امام زمان شما چرا 1400سال بدون انتخواب جا نشين معصوم
امت خود را چون گوسفند رها كرده؟!

شما باز به جای یک جواب ساده دارین سوال می کنید
بگین سوال نگین پاسخ
بزارین مساله امامت حضرت علی حیدر کرار حل بشه بعد در مورد امام زمان بپرسین
امام زمانم که خودم و پدر و مادر فدای ایشان شوند
بلطف خدا در زمانی که 11 امام معصوم از اهل بیت به دست کسانی که خودتون بهتر می دونید به شهادت رسیدن از نظرها پنهان شدند
ایشان که فدایشان شوم مدتی غیبت صغری داشتند و خودشان نماینده خود را انتخاب می کردند (نماینده کی پیامبر ص در زمان خود تعیین می کردند هم مردم می بایست از آنها اطاعت می کردن)
اینکه در زمان پنهان بودن ایشان از نظرها باید چه کسی زمام حکومت را بدست بگیرد نیازمند پذیرش ولایت حضرت علی ع می باشد
ان شاالله هر موقع مشرف به تشیع شدین البته با تفکر و سبک سنگین کردن در مورد اینکه چه کسی زمام امور را باید به دست بگیرد بهتر کتاب حکومت اسلامی و ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره را مطالعه کنید (البته الانم میتونید بخونید اگه نگاه متعصبانه نداشته باشین)
کتاب بسیار جامع و عقلانی ای هستش
قال امير المؤمنين (ع) قال رَسول اللَّه (ص): اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى (ثلاثَ مرّاتٍ) قيل: يا رسول اللَّهِ، و مَن خلفاؤك؟ قالَ: الّذينَ يَأتُونَ مِنْ بَعْدى، يَروُونَ حَدِيثى وَ سُنّتي فَيُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدي‏[SUP](81)[/SUP].
امير المؤمنين (ع) مى‏فرمايد كه رسول اللَّه (ص) فرمود: خدايا، جانشينان مرا رحمت كن. و اين سخن را سه بار تكرار فرمود. پرسيده شد كه اى پيغمبر خدا، جانشينانت چه كسانى هستند. فرمود: كسانى كه بعد از من مى‏آيند، حديث و سنت مرا نقل مى‏كنند، و آن را پس از من به مردم مى‏آموزند.
شيخ صدوق‏[SUP](82)[/SUP]، عليه الرحمة، اين روايت را در كتابهاى معانى الاخبار، عيون اخبار الرضا[SUP](83)[/SUP]، و مجالس‏[SUP](84)[/SUP]، از پنج طريق- كه تقريباً چهار طريق مى‏شود، چون دو طريق از بعضى جهات مشترك است- نقل كرده است.
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تو به این جمله برادر مسلمانمون
در مورد احاديث مربوط به تعرض عمر(رض) به خانه علي(رض) بايد بگم كه تمامي احايث در حد صحه هم نبوده بلكه ضعيف ميباشد و اهل سنت به هيچ عنوان به اين قضيه قائل نيست.
ایشون دنبال حدیث حسن می گردن
بفرمایید اینم یه سند حسن در مورد جانشینی حضرت علی ع
http://www.aparat.com/v/VXd0a
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.aparat.com/v/VXd0a
پاسخ به برادر مسلمان آقای کالا
جواب متن با فنت Tahomaو بلد شده

..

مثلا آيه شريفه بقره 124...كه شما به آن استدلال كرده ايد...اولا مفهوم امامت در اينجا مورد اختلاف است..هركس ذره اي انصاف داشته باشد ميفهمد كه مفهوم كلمه امام در اين آيه همان نبوت است...خداوند ابراهيم(ع) پيشوا و رهبر جامعه قرار داد و ايشان و فرزندان ايشان را نبوت داد...نه حكومت!!
خدا خیرت بده اگه اختلاف نبود که الان همه اهل تشیع واقعی و اهل سنت واقعی بودن--من گفتم حکومت؟ امام بسان کعبه است مردم باید حمایتش کنن تا حکومت تشکیل بده--و دیدیم که چطور تک تک اهل بیت ع رو شهید کردن!
دوما اگر حتي تفسير شما باشد ...در اينجا امامت ابراهيم و فرندانش اثبات شد و خبري از ابلاغ امامت علي (ع) نيست!! من اگر به استدلال همين آيه بگم چون ابراهيم امام شد از جانب الله پدر بزرگ من پس امام از جانب الله است شما چه پاسخي داريد بدبد!! شماسليقه اي يك امات تخيلي مجذا از نبوت از آيه تعريف كرديد..سپس امامت را از نبوت بالا تر برديد..كجا گفته چون تو سختي كشيدي بهت امامت داديم پس امامت از نبوت بالاتره؟!
بازم خدا خیرت بده نخواستم اثبات حضرت ابراهیم رو بگم گفتم امامت برتر چون خود حضرت ابراهیم نبی بودن و این درخواست رو کردن خود امامت رو دارم مطرح می کنم پس با این دید که قبول می کنی امامت رو چه کسی شایسته امامت هست.. من همین کارو تو این تایپک کردم اول اثبات امامت بعد چه کسی شایستگی شو داشت.من دارم از حرف پیامبر و قرآن امامت حضرت علی رو اثبات می کنم.
بعدشم پريدي به حديث بخاري!تا تكه ديگه پازلت رو بذاري! اولا شما كه حديث بخاري ومسلم رو قبول نداري به چه حقي اصل دينت رو از كتابي كه اون رو قبول نداري اثباط ميكني؟!
اگر از کتاب تشیع می گفتم قبول می کردین؟! تا موقعی که شما ذهنیت پازل و غیره داری من چطور با شما گفت وگو کنم؟!
اینم فقط برای خواننده ها می نویسم-چون بحث با شما دیگه فایده ای نداره


دوما...خيلي روشنه كه پيامبر به صورت موقت علي (ع) رو براي مراقبت از زنان و كودكان و اصلا كل جامعه گذاشت تا برگشت و هيچ كس منكر اين قضيه نيست!
خدا رو شکر این ضعیف نبود!!
در مورد (ث) پس امامت امري الاهي است!! بايد بگم خير پس نبوت امري الاهي است چونكه مفهوم آيه از امامت نبوت ابراهيم وفرزندانش هست نه امامت من درآورديه شما...
شما خودت می گی اختلاف هست من گفتم درسته اختلاف هست با چی بگم ولی من نگفتم من درآوردی ! جز اینکه خودتو بخوای خودتو...
شما تمام اين سفسته رو به كمك تعريف خودتون از كلمه امام بالاتر از نبوت مكنيد! يكي نيست بگه اگه امامت بالاتر از نبوته چطور شد خداوند به روشني منكر نبوت رو كافر خطاب ميكنه اما در مورد امامت تخيليه شما يه اختار كوچك نداده كه اون رو انكار نكنيد!
می خوای منم طرز صحبت کردن شما رو انتخاب کنم. ولی نمی کنم برادر چون نشون میده بیش از حد تعصب توشه
کسی که به قرآن دروغ ببنده هم کافره روشن هست دیگه اونجا گفته امامت منم می گم امامت. اگه جمله شما رو در موردش ما بکار ببرم می شین کافر چون تفسیر به رای کردین گفتین منظورش همون نبوته.یه خورده احترام بعد نیست
حالا من اگه تمام فاسير شمارو قبول كنم و پازلاي شمارو كنار هم بچينم بازم اينكه امامت ابراهيم شد پس امامت علي(ع) و فرزندانش كجاست؟!!
تکرار: خواستیم مساله امامت و ویژگی هشو بگیم

در مورد آيه شريفه الاحقاف12..با شما موافقم بلكه امامت و رهبري وپيشوايي قرآن ثابت ميشود و اين آيه حجت بودن قرآن را در زمين اثبات ميكند
نه چرا قبول کرد تو نباید قبول کنی---ا ببخشید آیه قرآن بود وگرنه ........
و امام زمان موهومي غيب شده را كه حتما بايد رهبري باشد پس امام زمان بايد باشد!!! را رد ميكند بلكه قر|آن امام و راهنما و حي وظاهر است پس وجود امام زمان غيبي كه نه ميتواند ظاهر شود نه كسي را راهنمايي ميكند و د رزندگيه شخصي من تا به حال نقشي داشته است را ب روشني رد ميكند و ثابت ميكند حجت خداوند بر روي زمين و امام زمان و راهناي ظاهر قرآن است..
بازم توهین
بحث در مورد "امامت" و "ولایت حضرت علی ع" است
جوابشو قبلا دادم

.بازم شما بپر به حديث!اونمهم از كتابي كه نه راوي اون رو قبول داري و نه احاديسش رو ولو اينكه به فعت باشه!!
تکرار
از تاريخ بغداد روايت مياري اونهم از نوع ضعيفش..شما اگه سواد داشتي توجه ميكردي كه تاريخ بغداد كتاب تاريخه نه كتاب حديثو فقه..و صحت حديث در اون در نظر گرفته نشده! و به هيچ عنوان سنديت و اعتبار علمي ندارد
ما شاالله به سواد شما
چقدر مسندید
در مورد حديث ثقلين..باز اختلاف هست كه "در كتب اهل سنت چنين است...پيامبر فرمودند..قرآن و سنتم..و اگر فرموده باشند قرآن وائمه! بازهم مگر ائمه(عليهم اسلام) غير از سنت پيامبر عمل ديگري ميكردند؟!!! پس در هر دو صورت قرآن وسنت اصل است و اجماع مسلمانان بر حديث "قرآن و سنت هستند" زيرا ائمه نيز غير از سنت پيامبر كه انجام نميداند! شما دچار فرد گرايي شده ايد! ر حالي كه اصل قانون است...
برادر من اگه میبینید علمای شما در جاهایی اختلاف نظر دارن یه خورده شک کنید و همش دنبال اونی نباشید که با تشبع حرفش بیشتر اختلاف داره.وگرنه اختلافای علمای تشیع و تسسن بدیهی هستش
منم میگم باید سنت از اهلش گرفته بشه وگرنه اختلاف توش زیاد میشه برای همین حضرت علی ع در شوای انتخاب خلیفه گفتن من به سنت شیخین عمل نمی کنم.
حال چرا سنت شیخین با سنت پیامبر فرق می کرد نیاز بگفتن نداره


دوباره میگم اصل امامت یک مساله عقلی هستش
حالا نمیدونم بزرگان شما چطور به نتیجه رسیدن جامعه اسلامی نیاز به خلیفه داره و اون خلیفه ام اصلا مهم نیست که حاکمیتش از طرف خدا باشه با نباشه دیگه به خود شما واگذار می کنم--با با استدلال شما چه چیزی در آقای ابوبکر بود که در حضرت علی ع نبود بازم نمیدونم!!!!!

ابوبكر(رض) را من انتخواب نكردم! بلكه شوراي متشكل از مهاجرين وانصار انتخواب كردند همينطور به همين ترتيب امام علي(ض) به خلافت رسيد..همونطور كه ايشان در نامه56 نهج البلاغه اين موضوع را تايد ميكند... و لازم نيست بازم تكرار كنم از ديدگاه اهل سنت بعد از پيامبران هيچ كس معصوم نيست! نه خلفا ونه ائمه علهم سلام...و هيچكس ادعا نكرده كه خلافت جزئ اصول دين هست! تا لازم باشه اون رو از قرآن اثبات بكنيم! بلكه اين شما هستيد كه امامت حضرت علي(ع) و اهل بيت رو جزئ اصول دين ميدانيد پس لطفا يك آيه صريح بياوريد و نه اينكه آيات خدارو تكه تكه بكنيد و به وسيله تلميح و اشاره و استفاده از چسپ روايات ضعيف!!آيه مورد نظر خوتون رو بسازيد!! پر واضحه در سراسر قرآن نه نامي از امام علي(ع) برده شده ونه از امامت ايشان و هرچه گفتيد برداشت دور از معني واقعي آيات بود...
تکرار
در مورد آيه شريفه "
« إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ " كي گفته همه علماي اهل سنت و شيعه بر اين باورند كه در مورد امام علي (ع)؟!!
اگه شما راست ميگيد چرا علماي اهل سنت خودشان اين موضوع را نپذيرفته اند؟!!
پر واضحه چون باعث بطلان تسنن میشه
در واقع اگر شما اول و آخر آيه را خوانده باشيد و آن را تكه تكه عرضه نكنيد خواهيد ديد آيه در مورد دوستي با يهود ونصارا و منع آن از مسلمانان سخن ميگويدو ميفرمايد" همانا دوست شما خدا و رسولش و(مسلمانان) كساني كه نماز را به پا ميدارند و در
حالت( تواضع و فروتني) زكات ميدهند" ...همچنين صيغه جمع" الذين " براي شخص غائب آمده مگر امام علي (ع) چند نفر بودن؟! اولا در معنيه ولي در اينجا اختلاف هست..دوما در مرود شان نزول آن سوما ظاهر آيه نيز هيچ اشاره اي به امام علي (ع) ندارد...چطور شد خدا در مورد خدا ورسولش واضح و صريح بود اما به امام علي(ع) رسيد شد آما و اشاره كه مردم گمراه بشن!!!
چون واژه ی ولیّ در مورد خدا نیز به کار رفته ، مطلق بوده ، تمام معانی را می گیرد.
اختلاف کردن که اگه شان نزولشون در مورد حضرت علی بدونن بازم نشه امامت و ولایتو بهش نسبت بدن
قبلا گفتم
شمام بیا بگو چرا آقای ابوبکر شایسته ترین فرد بود!!!
در مورد احاديث مربوط به تعرض عمر(رض) به خانه علي(رض) بايد بگم كه تمامي احايث در حد صحه هم نبوده بلكه ضعيف ميباشد و اهل سنت به هيچ عنوان به اين قضيه قائل نيست..چنانچه در كتب اهل سنت آمده باشد در انتهاي حديث قضيه رد بر آن است..و اگر شما احاديث را دم بريده نميگذاشتيد و خيانت علمي نميكرديد خواهيد ديد كه در حتي در انتهاي اين احاديث ضعيف نيز اتفاقي نيوفتاده...و در /اخر مردم از خانه فاطمه(س) متفرق شدند و به آنجا برنگشتند تا اينكه بيعت كردند..و مشابه اين كارهارو امروزه هم در حكومت تشيع به عنوان جلوگيري از تفرقه و فتنه!!ميبينيم! چيزه جديدي نيست!

بزور بیعت گرفتن از حضرت فاطمه س فرزند نبی اکرم ص که ناراحت کردنش =ناراحت کردن پیامبر رو می گین؟؟

در مورد قضيه قلم و كاغذ! اولا شماكه اعتقاد داريد پيامبر در روز غدير امامت حضرت علي(ع) رو ابلاغ كرد و از مردم بيعت گرفت چطور شد اواخر عمر باز هم تصميم به اعلام اين قضيه كردند؟! دوما از كجا معلوم كه پيامبر ميخواست امامت حضرت علي رو مكتوب بكنه امامت ابوبكر رو مكتوب نكنه؟!سوما از ديدگاه شما ابلاغ امامت از جانب الله بود وبه هيچ عنوان جايز نيست كه پيامبر حكم خداوندرو به خاطر اين جمله "عمر گفت بيماري بر پيامبر غلبه كرده"روي زمين بگذارد.. پس پاشيد بريد بيرون من نميگم حكم خدا چيه! اگر موفق نشد مكتوب بكنه حد اقل شفاهي كه ميتونست ابلاغ بكنه اي مردم ميخواستم امامت علي رو بگم ولي اينا نميذارن!! در واقع شما ميگيد پيامبر قهر كرد و حكم خدارو نگفت!

باز بگویید سفسته من کجا گفتم خواست خلافت حضرت علی رو مکتوب کنه؟؟--باز از کتب اهل سنت آوردیم
مگه آیه قرآن نداریم کسانی که از خدا و رسول پیروی نکنند کافرند. آیا گفته وقتی حضرت پیر شدند حرفش رو گوش نکنید؟
آنجا پیامبر گفت کاغذ و قلم بیاورید ولی نیاورندن وهیچ چیزی جز این نخواستم بگم که امر رسول اجرا نشد وکسی که موجب ناراحتی حضرت شدند لایق خلافت نبودند.و این سنتی بود که خلفا در پیش گرفتند و همواره موجبات ناراحتی اهل بیت رو فراهم کردند.


از شما می خواهم که دوباره بایید و تایپک را بطور کامل مطالعه کنید
بدون اینکه به کلمات تشیع و تسنن توجه کنید


« أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ـــ آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى‏كند براى پيروى شايسته‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى‏شود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏شود، چگونه داورى مى‏كنيد؟! » (يونس: 35).

آیا غیر از انسان معصوم ، که خود منزّه از خطا و هدایت کننده به خداست ، کسی هست که نیاز به امام و هدایت کننده نداشته باشد؟ آیا خلفای مورد نظر اهل سنّت نیاز به هدایت داشتند یا نداشتند؟ اگر بگویند نیاز به هدایت نداشتند گزافه گفته اند ؛ کسانی که زمانی غرق در شرک بودند چگونه به یکباره معصوم گشتند؟ و دلیل عصمتشان چیست؟ و اگر نیاز به هدایت داشتند طبق آیه ی مورد بحث ، باید از امامی اطاعت نمایند تا آنها را به حقّ رهنمون شود. پس خود خلفای سه گانه باید امامی می داشتند. حال می پرسیم که آن امام که بوده است؟

ممکن است بگویند: نبیّ اکرم (ص) یا قرآن کریم ؛ گوییم در آن صورت امامت خود آنان لغو است ؛ چون نبیّ اکرم (ص) و قرآن کریم ، همانگونه که می توانند امام آن سه نفر باشند امام دیگران نیز می توانند باشند. پس این سه تن چه رجحانی داشتند که محتاج به امام انسانی زنده نبودند؟



اينكه هر جامعه اي بايد رهبر داشته باشه يك ضرورت هست..كسي منكرش نشده!! در اون زمان هم كه صندوق راي نبوده!!امكان انتخوابات به شكل امروزي نبوده! بهترين راهش اين بود سران قبايل و بزرگان جمع بشن و بر رهبري يك شخص گواهي بدن..كه همين اتفاق افتاد جامعه به حال خودش كه رها نشد...
مشكل شما اين كه ميخوايد به زور امامت و رهبري دنيوي رو به خدا نصبت بديد تا به اين وسيله بتونيد حاكميت خودتون رو در جهان تثبيت بكنيد و غير قابل نقد و هميشه بر حق باشيد!!و مخالف شما مهارب بشه! فرض محال همه دلايل شما بر امامت درست!! تسليم!! امام معصوم من امروز كجاست كه من رو از گمراهي نجات بده؟! چرا در حالي كه غائب هستن براي خودشون جانشين انتخواب نكردن؟! جا نشين بر حق ايشون كيه؟! آيا واقعا با غيبت كارايي امام ممكن ميشود!؟در حالي كه نه كسي ايشان را ببيند نه بشنود و نه بخواند!!حتي امامت خدا از اين روش امكان دارد؟!!پس چرا قرآن نازل شد!!00

چرا زور مگه مرض داریم
این خلفای شما بودن که خواستن بزور از علی و فاطمه سلام الله علیهما بیعت بگیرن
در صورتی که می دونستن شایسته ترین فرد علی حیدر کرار هستش
باز هم سوال تکراری از امام زمان
برادر ولایت علی ع رو پذیرفتی براتون میگم
 
آخرین ویرایش:

kalla

عضو جدید
دوست عزیز
بهتره یه خورده بجای اینکه مثل بعضی از هم کیشانت بحث شاه اسماعیل صفوی و رافضی و ... رو مطرح کنی یه خورده در مورد ریشه شیعه تحقیق میکردی...ظاهرا شما اصلا اطلاعی از تاریخ نداری!!!
اینجا رو بخون
اینجا
ملاحظه میکنید که از کتب معتبر خودتون هم منبع هست
یه نکته رو هم اینجا عرض کنم و البته رفع ابهام...قبلا یکی از برادران سنی مطرح کرده بود که ما چرا از اونا منبع میریم؟ جوابش اینه که عزیز ما خودمون تمام اینها رو قبول داریم و در کتبمان هست و جزء اعتقاداتمان میباشد.اگه از کتب علمای خودمون براتون دلیل بیاریم که میگین نه این شیعه است قبول نیست.لذا برای اثبات حقانیتمون از منباع خودتون نمومنه میاریم که دیگه ای شبهه ای نباشه
با سلام..اولا شما اين كار رو ميكنيد چون كتب اهل سنت از نظر سنديت و صحيح و ضعيف بودن معتبر تر و غني تر ميباشد و بسيااار نزديكتر و مستند تر به دوران اتفاقات است..دوما خرده من به اين بود شما چرا عقيده اهل سنت را از كتب خودشان وارونه نمايش ميدهيد!!! وقتي نگارنده كتاب يك امر رو رد ميكنه شما با اكتفا به اينكه اون رو نقل كرده عقيده رو به نگارنده ميچسپونيد..خودتون بهتر ميدونيد منظورم چيه! و فقط اي كاش ....حد اقل احاديث كتب اهل سنت رو كامل و بدون قيچي كرده و بدون تفسير من در آوردي بيان ميكرديد..آنهم احاديث صحيحين...نه احاديث ضعيف..
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با سلام..اولا شما اين كار رو ميكنيد چون كتب اهل سنت از نظر سنديت و صحيح و ضعيف بودن معتبر تر و غني تر ميباشد و بسيااار نزديكتر و مستند تر به دوران اتفاقات است..دوما خرده من به اين بود شما چرا عقيده اهل سنت را از كتب خودشان وارونه نمايش ميدهيد!!! وقتي نگارنده كتاب يك امر رو رد ميكنه شما با اكتفا به اينكه اون رو نقل كرده عقيده رو به نگارنده ميچسپونيد..خودتون بهتر ميدونيد منظورم چيه! و فقط اي كاش ....حد اقل احاديث كتب اهل سنت رو كامل و بدون قيچي كرده و بدون تفسير من در آوردي بيان ميكرديد..آنهم احاديث صحيحين...نه احاديث ضعيف..

سلام خدمت شما
کاش شما به جای این خیال بافیها دو تا مثال و منبع ذکر میکردین که ما بفهمیم حرف حسابتون چیه
متاسفانه در این مدتی که بحثهای شما رو دیدم بیشتر شبیه قصه های مادر بزرگا بوده....حرفهای بدون سند و روی هوا
 

kalla

عضو جدید
فكر ميكنم جواب آقاي مسعود به شبه اثبات امامت حضرت(ع) از قرآن كامل و قانع كننده باشه..ممنون ميشم اگر جواب ايشون رو هم بگذاريد!
 

kalla

عضو جدید
سلام خدمت شما
کاش شما به جای این خیال بافیها دو تا مثال و منبع ذکر میکردین که ما بفهمیم حرف حسابتون چیه
متاسفانه در این مدتی که بحثهای شما رو دیدم بیشتر شبیه قصه های مادر بزرگا بوده....حرفهای بدون سند و روی هوا
بهتون گفتم كه من حوسله كپي پست كردن ندارم مسلما همه منابع رو هم حفظ نيستم!! من از اونچه ميشنوم و ميخونم حرفي رو كه احساس كنم درسته برميدارم وتو بحث بهش استدلال ميكنم..حرف با منبع رو آقاي مسعود براتون گذاشتن...لطف كنيد اونهارو ج بدين!تا با هم بحث كنيم
 

kalla

عضو جدید
سلام خدمت شما
کاش شما به جای این خیال بافیها دو تا مثال و منبع ذکر میکردین که ما بفهمیم حرف حسابتون چیه
متاسفانه در این مدتی که بحثهای شما رو دیدم بیشتر شبیه قصه های مادر بزرگا بوده....حرفهای بدون سند و روی هوا
قبل از شناخت راويان حديث(علم رجال) علم ديگري به نام علم درايه وجود دارد كه به محتويات حديث ميپردازد..چنانچه محتويات حديث مخالف آيات قرآن يا عقل باشد حديث در حد ضعيف قرار ميگيرد و به علم رجال نميكشد و بررسي سندي آن ارزش ندارد...اولين و بزرگترين فقيه تاريخ امام ابو حنيفه(رض) متولد80 هجري قبل از بسياري از امامان معصوم شما زيسته و وفات نموده اند...ايشان علم حديث ومعيارهايي براي صحيح و ضعيف بودن احاديث ارائه داده و بعدها به واسطه دانشمندان بزرگ ايراني چون امام بخاري(رض) و مسلم..كتابان صحيحين نگاشته شده وحديث ضعيف از صحيح جداشده و قطعا عقيده ايرانيان آن زمان(قبل از ورود صفويه به ايران) با تشيع امروز در تضاد كامل بوده است...و اما...ميشه بگيد شما كجا اين كارو كردين؟! كدوم كتاب شما صحيصه؟ آثار امامان معصوم كجان؟ميشه كتاب صحيح خودتون رو معرفي بكنيد تا به اونهم استناد بكنيم؟
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتمأ مطالعه كنين....... البته با تفكر تعصب رو بذارين كنار....ببينيد صحبت هاي بنده بيشتر با عقل جور در مياد يا شما؟؟؟ اما دلايلتونم ديدم خيلي منطقي نبود .....اگه دو تا مثل اينا نباشن تنور رو گرم نگه دارن واستون كه ديگه هيچ....

دوست عزیز
جواب اینکه دو تا مثل اینا براتون تنورو گرم نگه میدارن:
دنیای شیعه که در باشگاه مهندسان خلاصه نمیشه عزیز!!! شما اگه طالب حقیقیتی برو دنیال اصل....
حالا همین دو تا رو گفتی...والا ما که قبلا با هم عقایدتون اینجا بحث میکردیم میومدن برامون قصه تعریف میکردن بدون مدرک...ما هر چی مدرک رو میکردیم و حتی از کتب خودتون نمیخواستن زیر بار برن و برامون داستان تعریف میکردن و البته ما هم میخوندیم و استفاده های فراوان میبردیم!!!!!
 

kalla

عضو جدید
دوست عزیز
جواب اینکه دو تا مثل اینا براتون تنورو گرم نگه میدارن:
دنیای شیعه که در باشگاه مهندسان خلاصه نمیشه عزیز!!! شما اگه طالب حقیقیتی برو دنیال اصل....
حالا همین دو تا رو گفتی...والا ما که قبلا با هم عقایدتون اینجا بحث میکردیم میومدن برامون قصه تعریف میکردن بدون مدرک...ما هر چی مدرک رو میکردیم و حتی از کتب خودتون نمیخواستن زیر بار برن و برامون داستان تعریف میکردن و البته ما هم میخوندیم و استفاده های فراوان میبردیم!!!!!
در واقع شما از سايت مراجعتون كپي بر ميداشتين و من بايد هم با اطلاعات شخصيم نظر شخصيه خودم رو ميگفتم و با دلايل عقلي و نقلي جواب مراجعتون رو ميدادم نه شمارو!! بحث من هم مراجعتون بود نه شما چون كار شما تقليده نه تفكر و مباحثه! ولي الان فكر كنم زياد خندتون نياد!!چون من متن آقاي مسعود رو كامل خوندم و اگر شما هم دنبال حقيقت هستيد بدون تعصب بخونش..
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام..اولا شما اين كار رو ميكنيد چون كتب اهل سنت از نظر سنديت و صحيح و ضعيف بودن معتبر تر و غني تر ميباشد و بسيااار نزديكتر و مستند تر به دوران اتفاقات است..

به این حس هفتمتون تبریک میکم چقدر خوب ذهن بقیه رو میخونید
از کتب تشیع رو که بیارن براتون اصلا قبول ندارین

دوما خرده من به اين بود شما چرا عقيده اهل سنت را از كتب خودشان وارونه نمايش ميدهيد!!! وقتي نگارنده كتاب يك امر رو رد ميكنه شما با اكتفا به اينكه اون رو نقل كرده عقيده رو به نگارنده ميچسپونيد..خودتون بهتر ميدونيد منظورم چيه! و فقط اي كاش ....حد اقل احاديث كتب اهل سنت رو كامل و بدون قيچي كرده و بدون تفسير من در آوردي بيان ميكرديد..آنهم احاديث صحيحين...نه احاديث ضعيف..

http://www.aparat.com/v/VXd0a
خوشحال میشم که این جملتون اینجا صادقه
از همون کتاب بگین
باز جالب اینکه میگین بین علمای شما اختلاف زیاده
اما ما میگیم اختلافای خیلی جزی بین علمای ما هستش

بعضی جا ها تو متن از این به کار برده شده که اهل تسنن و تشیع اتفاق نظر دارن
بذار یه مثال واضح تر براتون بزن
مثل میگیم اتفاق نظر در اینکه نماز یمومه 17 رکعته
اما اگه بعضی از اهل تسنن بیشتر از این میخونن دگه همه رو رد نمی کنه که نگیم اتفاق نظر نیست
اتفاق نظر به نظر اکثریت بر میگرده
حالا برای اینکه بعضی فضایل حضرت علی ع انکار بشه اصل میزارن رو نظرایی که مخالف هستش

ما دنبال تشابه ها می گردیم شما دنبال اختلاف و این کار صحیحی نیست که بیایم بخاطر اختلاف از فضایل حضرت علی ع تنها کسی که چند بار از طرف پیامبر مستقیم و غیر مستقیم بعنوان جانشین مطرح شد اینگونه صحبت کنیم.
 

kalla

عضو جدید
من از روز اول كه وارد اين بحث ها شدم از شما خواستم فقط و فقط يك آيه صريح از قرآن در باره امامت حضرت علي و يا امام زمان بياوريد...و به خدا قسم كه حتي يك آيه صريح نديدم و ارائه نداديد...از واژه "ولي" در قرآن چند گلچين ميكنيد بعد به كمك تفسير خودتون و احاديث ضعيف ميرسونيد به امام علي(ع) كه آقاي مسعود دلايل رد اون رو كامل گذاشتن...اين شد آيه صريح؟! اونوقت كي بايد به كي بخنده!!
 

kalla

عضو جدید
با سلام..اولا شما اين كار رو ميكنيد چون كتب اهل سنت از نظر سنديت و صحيح و ضعيف بودن معتبر تر و غني تر ميباشد و بسيااار نزديكتر و مستند تر به دوران اتفاقات است..

به این حس هفتمتون تبریک میکم چقدر خوب ذهن بقیه رو میخونید
از کتب تشیع رو که بیارن براتون اصلا قبول ندارین

دوما خرده من به اين بود شما چرا عقيده اهل سنت را از كتب خودشان وارونه نمايش ميدهيد!!! وقتي نگارنده كتاب يك امر رو رد ميكنه شما با اكتفا به اينكه اون رو نقل كرده عقيده رو به نگارنده ميچسپونيد..خودتون بهتر ميدونيد منظورم چيه! و فقط اي كاش ....حد اقل احاديث كتب اهل سنت رو كامل و بدون قيچي كرده و بدون تفسير من در آوردي بيان ميكرديد..آنهم احاديث صحيحين...نه احاديث ضعيف..

http://www.aparat.com/v/VXd0a
خوشحال میشم که این جملتون اینجا صادقه
از همون کتاب بگین
باز جالب اینکه میگین بین علمای شما اختلاف زیاده
اما ما میگیم اختلافای خیلی جزی بین علمای ما هستش

بعضی جا ها تو متن از این به کار برده شده که اهل تسنن و تشیع اتفاق نظر دارن
بذار یه مثال واضح تر براتون بزن
مثل میگیم اتفاق نظر در اینکه نماز یمومه 17 رکعته
اما اگه بعضی از اهل تسنن بیشتر از این میخونن دگه همه رو رد نمی کنه که نگیم اتفاق نظر نیست
اتفاق نظر به نظر اکثریت بر میگرده
حالا برای اینکه بعضی فضایل حضرت علی ع انکار بشه اصل میزارن رو نظرایی که مخالف هستش

ما دنبال تشابه ها می گردیم شما دنبال اختلاف و این کار صحیحی نیست که بیایم بخاطر اختلاف از فضایل حضرت علی ع تنها کسی که چند بار از طرف پیامبر مستقیم و غیر مستقیم بعنوان جانشین مطرح شد اینگونه صحبت کنیم.
به خدا قسم نه هدف من و نه هدف هيچ اهل سنتي در دنيا صلب صفات حضرت علي (ع) نيست و نخواهد بود..جايگاه امام علي (ع) نزد اهل سنت بسيار بالاتر آزآنچه شما تصور ميكنيد و شنيده ايد است..امام علي(ع) در واقع اگر بزرگترين صحابي نباشد يكي از بزرگترين صحابي و خليفه و جانشين و داماد پيامبر است واگر شما بين اهل سنت زندگي كرده باشيد خواهيد ديد كه از ديدگاه اهل سنت هيچ امامي بر ديگري برتري ندارد و ما اصلا در جايگاهي نيستيم كه در مورد شان آنها قضاوت كنيم! مسابقه المپيك كه نيست رده بندي بكنيم اولي بزگتره دومي كوچكتر!!!بلكه جايگاه انسانها را خدا ميداند و بس..همين بس كه امام علي جزئ برترين صحابي بوده كه در قرآن همچنان كه به ساير صحابي واقعي و مهاجرين و انصار وعده بهشت داده شده وعده بهشت داده شده است...هدف من واقع بيني و دوري از افراط در مورد شخصيت ايشان است...و اينكه شما مقدسات ما از جمله بزرگاني چون خلفاي راشده اجماع مسلمانان و صحابي ومادر مسلمانان عايشه توهين ميكنيد...و ما هم در موضع دفاع هستيم!
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از روز اول كه وارد اين بحث ها شدم از شما خواستم فقط و فقط يك آيه صريح از قرآن در باره امامت حضرت علي و يا امام زمان بياوريد...و به خدا قسم كه حتي يك آيه صريح نديدم و ارائه نداديد...از واژه "ولي" در قرآن چند گلچين ميكنيد بعد به كمك تفسير خودتون و احاديث ضعيف ميرسونيد به امام علي(ع) كه آقاي مسعود دلايل رد اون رو كامل گذاشتن...اين شد آيه صريح؟! اونوقت كي بايد به كي بخنده!!

خوب معلومه.ما به شما
ایا پیامبر رو بعنوان مفسر ایات قبول ندارین؟؟؟ ایا پیامبر علی رو جانشین خودش معرفی نکرد؟ ایااین علامه امینی ما نبود که تعداد زیادی سنی رو شیعه کرد با کتاب الغدیرش و همین شما دستور قتلش رو صادر کردین؟؟؟
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در واقع شما از سايت مراجعتون كپي بر ميداشتين و من بايد هم با اطلاعات شخصيم نظر شخصيه خودم رو ميگفتم و با دلايل عقلي و نقلي جواب مراجعتون رو ميدادم نه شمارو!! بحث من هم مراجعتون بود نه شما چون كار شما تقليده نه تفكر و مباحثه! ولي الان فكر كنم زياد خندتون نياد!!چون من متن آقاي مسعود رو كامل خوندم و اگر شما هم دنبال حقيقت هستيد بدون تعصب بخونش..

بحث امامت و ولایت چیزی نیست که شما بخوای نظر شخصیتو بگی...مگه شما چکاره ای؟؟؟ ایت الله مکارم شیرازی هم هیچکارست.امام خمینی هم هیچکارست...منتها اگه دقت کرده باشین و شاید هم اصلا باز نکردین ادرسهایی رو که دادم،در اونجا احادیث و منابع تاریخی ذکر شده.نه اینکه ایشون نشسته باشه پاش رو پاش و بگه من میخوام طبق تفکر خودم امامت رو اثبات کنم!!! چون من یه ازاد اندیشم!!!
 

kalla

عضو جدید
خوب معلومه.ما به شما
ایا پیامبر رو بعنوان مفسر ایات قبول ندارین؟؟؟ ایا پیامبر علی رو جانشین خودش معرفی نکرد؟ ایااین علامه امینی ما نبود که تعداد زیادی سنی رو شیعه کرد با کتاب الغدیرش و همین شما دستور قتلش رو صادر کردین؟؟؟
فكر كنم ظهر خوابيدي خواب ديدي! من سنيم و تو ايران زندگي ميكنم..واقعيتي كه با چشم خودم ديدم به خدا قسم خيليهارو ديدم كه به اين واقيت كه آخوندها مارو سركار گذاشتن و اسلام واقعي خيلي با اونچه اينها ميگن فرق داره رو از زبان بسياري از مردم شيعه شنيدم..حتي از زبان اساتيد..ميشه بگي پس چرا ايت الله برقعي كه مدرس حوضه علميه قم بود 77كتاب بر رد تشيع نوشته؟!
 

kalla

عضو جدید
بحث امامت و ولایت چیزی نیست که شما بخوای نظر شخصیتو بگی...مگه شما چکاره ای؟؟؟ ایت الله مکارم شیرازی هم هیچکارست.امام خمینی هم هیچکارست...منتها اگه دقت کرده باشین و شاید هم اصلا باز نکردین ادرسهایی رو که دادم،در اونجا احادیث و منابع تاریخی ذکر شده.نه اینکه ایشون نشسته باشه پاش رو پاش و بگه من میخوام طبق تفکر خودم امامت رو اثبات کنم!!! چون من یه ازاد اندیشم!!!
محكمترين آيات شما براي اثبات ولايت حضرت علي(ع) آيه55نسائ آيه 59مائده هست...كه اگر تمام مراجعتون جمع بشن همون حرفهاي تكراري رو ميگن كه گوش مارو كر كرده! رد اونها در همين تاپيك هست...خداوكيلي بدون تعصب بخونش و اگه ميتوني ايراداتت رو بذار اشكال نداره نظر شخصيت هم باشه ما به قصه كسي نميخنديم! مرجع تقليد هم نداريم و معتقديم قر|آن براي عموم مردم نازل شده و كتاب تخصصي نيست!!
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فكر كنم ظهر خوابيدي خواب ديدي! من سنيم و تو ايران زندگي ميكنم..واقعيتي كه با چشم خودم ديدم به خدا قسم خيليهارو ديدم كه به اين واقيت كه آخوندها مارو سركار گذاشتن و اسلام واقعي خيلي با اونچه اينها ميگن فرق داره رو از زبان بسياري از مردم شيعه شنيدم..حتي از زبان اساتيد..ميشه بگي پس چرا ايت الله برقعي كه مدرس حوضه علميه قم بود 77كتاب بر رد تشيع نوشته؟!

نه دوست عزیز...خواب رو که شما میبینید با قصه هایی که قبل خواب براتون تعریف میکنن
اولندش که کلا شما تو تمام عمرت با 10000 نفر صحبت کردی که اینجوری در مورد شیعه حرف میزنی؟؟؟
بعدشم شما چطور چسبیدی فقط به این ایت الله برقعی؟؟؟ اینهمه عالم داره شیعه...چون حرفاشون به کامت خوشمزه اومده شدی طرفدارش؟؟ اگه مردی برو نظرات ایت الله وحید خراسانی رو بخون.اگه مردی نظرات ایت الله مکارم رو بخون...و هزاران هزار شیعه دیگه...یه نفرو پیدا کردی چسبیدی بهش..چون یه نفر بر ضد ما حرف ضده پس دلیل میشه که ما ناحقیم و شما بر حق....انصافتو برم
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محكمترين آيات شما براي اثبات ولايت حضرت علي(ع) آيه55نسائ آيه 59مائده هست...كه اگر تمام مراجعتون جمع بشن همون حرفهاي تكراري رو ميگن كه گوش مارو كر كرده! رد اونها در همين تاپيك هست...خداوكيلي بدون تعصب بخونش و اگه ميتوني ايراداتت رو بذار اشكال نداره نظر شخصيت هم باشه ما به قصه كسي نميخنديم! مرجع تقليد هم نداريم و معتقديم قر|آن براي عموم مردم نازل شده و كتاب تخصصي نيست!!

قطعا بعدا میام ادامه بحثو انجام میدم و مطمئن باش یهو غیبم نمیزنه مثل بعضیا!!! برم یه ماه بعد بیام
 
بالا