شهادت حجرالاسود بر امامت حضرت سجاد علیه السلام

کیانا احمدی

کاربر فعال
در «منتخب‌ البصآئر» با سند متصل‌ خود روایت‌ میکند از امام باقر علیه السلام‌ که‌ چون‌ امام حسین علیه السلام|حضرت‌ سید الشهداء حسین‌ بن‌ علی علیهما السلام‌ شهید شدند، محمدبن‌ حنفیه‌ فرستاد به‌ دنبال‌ امام سجاد علیه السلام‌ علیهما السلام‌ و با او در خلوت‌ نشست‌؛ و سپس‌ گفت‌: ای‌ برادرزادۀ‌ من‌! میدانی‌ که‌ رسول‌ خدا منصب‌ امامت‌ و وصایت‌ را بعد از خود به‌ علی بن‌ أبی‌طالب‌ علیه‌ السلام‌ واگذار کرد و پس‌ از آن‌ به‌ حسن‌ بن‌ علی و پس‌ از آن‌ به‌ حسین‌ علیه‌ السلام‌؛ و پدر تو کشته‌ شد و در امر امامت‌ و وصایت‌ وصیتی‌ ننموده‌ است‌!
و من‌ عموی‌ تو و هم‌ شاخه‌ پدر تو هستم‌، و در سن من‌ و تقدم‌ من‌، اینکه‌ ولادت‌ من‌ از علی بوده‌ است‌ و من‌ در امر خلافت‌ و امامت‌ در حالی‌ که‌ تو جوان‌ هستی‌ سزاوارترم‌؛ و بنابراین‌ در امر امامت‌ و وصیت‌ با من‌ از در مخاصمه‌ و منازعه‌ وارد نشو! و از من‌ دوری‌ مکن‌ و در جانبی‌ جداگانه‌ مأیست‌!

حضرت‌ سجاد فرمودند: ای‌ عمو از خدا بپرهیز! و چنین‌ ادعائی‌ را که‌ برای‌ تو حق نیست‌ مکن‌؛ به‌ درستی‌ که‌ من‌ تو را اندرز میدهم‌ که‌ از جاهلان‌ نبوده‌ باشی‌! پدر من‌ در امر امامت‌ وصیت‌ به‌ من‌ کرده‌ است‌ قبل‌ از اینکه‌ عازم‌ رهسپاری‌ عراق‌ گردد، و در این‌ امر یک‌ ساعت‌ قبل‌ از شهادتش‌ نیز با من‌ عهد بسته‌ است‌؛ و اینک‌ سلاح‌ رسول‌ الله‌ در نزد من‌ است‌! بنابراین‌ تو متعرض‌ این‌ امر مشو که‌ من‌ بر کوتاهی‌ عمر تو و تشتت‌ احوال‌ تو در صورت‌ تعرض‌ نگرانم‌!
و چون‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ علیه‌ السلام‌ با معاویه‌ صلح‌ نمود! خداوند تبارک‌ و تعالی‌ خودداری‌ کرد که‌ امامت‌ و وصایت‌ را در غیر از اولاد حسین‌ علیه‌ السلام‌ قرار دهد. و اگر تو میخواهی‌ بر این‌ امر واقف‌ گردی‌ بیا با هم‌ به‌ نزد حجر الاسود برویم‌ و شکایت‌ و تحاکم‌ بسوی‌ او بریم‌ و از او پرسش‌ کنیم‌!

حضرت‌ باقر میفرمودند: این‌ گفتگو بین‌ آن‌ دو در مکه‌ واقع‌ شد. و هر دو با هم‌ آمدند تا در مقابل‌ حجر الاسود قرار گرفتند و در این‌ حال‌ حضرت‌ سجاد فرمودند: ای‌ عمو! بسوی‌ خدا تضرع‌ و ابتهال‌ کن‌ و از او بخواه‌ که‌ این‌ سنگ‌ را برای‌ تو به‌ سخن‌ در آورد و پس‌ از آن‌ دربارۀ‌ ادعائی‌ که‌ میکنی‌ از او بپرس‌!
محمد بن‌ علی (ابن‌ حنفیه‌) شروع‌ کرد به‌ ابتهال‌ و تضرع‌ به‌ خداوند متعال‌ در دعای‌ خود، و از خدا خواست‌ که‌ حجر الاسود را به‌ گفتار آورد. و پس‌ از آن‌ سنگ‌ را مخاطب‌ قرار داده‌ و پرسش‌ خود را از او کرد و سنگ‌ جوابی‌ نداد.
حضرت‌ سجاد فرمودند: ای‌ عمو! اگر وصی و امام‌ بودی‌ این‌ سنگ‌ جواب‌ تو را میداد!
محمد بن‌ حنفیه‌ گفت‌: ای‌ برادرزادۀ‌ من‌! تو پرسش‌ کن‌.

در این‌ حال‌ حضرت‌ علی بن‌ الحسین‌ به‌ آنچه‌ میخواستند دعا نمودند و خدا را خواندند، و سپس‌ گفتند: به‌ حق آن‌ خداوندی‌ که‌ در تو میثاق‌ انبیاء و اوصیاء و میثاقِ تمام‌ مردم‌ را قرار داده‌ است‌، اینکه‌ امام‌ و وصی بعد از حسین‌ را برای‌ ما بازگو کنی‌!
در اینحال‌ حجر الاسود چنان‌ به‌ جُنبش‌ در آمد که‌ نزدیک‌ بود از جای‌ خود کنده‌ شود، و سپس‌ خداوند آن‌ را به‌ زبان‌ عربی‌ فصیح‌ آشکار و روشن‌ به‌ سخن‌ در آورد و او گفت‌: بار پروردگارا! وصیت‌ و امامت‌ بعد از حسین‌ بن‌ علی علیهما السلام‌ برای‌ علی بن‌ الحُسین‌ بن‌ فاطمة‌ بِنت‌ رسول‌ الله‌ است‌.
محمد بن‌ حنفیه‌ از این‌ مشاهده‌ مراجعت‌ کرد و می‌گفت‌: علی بن‌ الحسین‌ علیهما السلام‌. (بحارالانوار کمپانی ج9 ص617)
 
بالا