الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدايا نذار بزرگ شم

[Lord HellisH]

بر نخورد. فقط منتظر اين نبودم...
چرا آخه؟ خاطره بد داري ازشون؟ البته بگم ها من يه زماني از سيگار بدم ميومد و هميشه هم اين رو اذعان مينمودم. ولي آخرش معتاد شدم. تو هم منتظر يه نگاه آلوده به عشق باش تا دنيات رو بسوزونه. گرچه دنبال خاصي و براي خودت هم بعيده ولي منتظر باش.

نمیبینی همین گوسفندای احمق دارند بقیه گوسفند ها رو تنها زیر سوال میبرند بلکه نابودشون هم میکنند؟
اتفاقا من همیشه عاشق سیگار بودم و هستم، اما بعد از سه چهار سال روزی یکی دو پاکت کشیدن، یه روز صبح پاشدم دیدم چیزی که من میخوام نیست، چیزی که دردی ازم درمان نکنه به کارم نمیاد، گذاشتمش کنار (7 مهر 1386) و الانم همچنان سر حرفم هستم.

عشق دنیای من رو به اندازه کافی سوزونده، مطمئن باش زندگی من رو بفهمی از انقلاب درونی من نعره ها خواهی کشیدن کرد!!

 

[bmd]

نمیبینی همین گوسفندای احمق دارند بقیه گوسفند ها رو تنها زیر سوال میبرند بلکه نابودشون هم میکنند؟
اتفاقا من همیشه عاشق سیگار بودم و هستم، اما بعد از سه چهار سال روزی یکی دو پاکت کشیدن، یه روز صبح پاشدم دیدم چیزی که من میخوام نیست، چیزی که دردی ازم درمان نکنه به کارم نمیاد، گذاشتمش کنار (7 مهر 1386) و الانم همچنان سر حرفم هستم.

عشق دنیای من رو به اندازه کافی سوزونده، مطمئن باش زندگی من رو بفهمی از انقلاب درونی من نعره ها خواهی کشیدن کرد!!

حاجي! نميخوام هر چي تو دلته بريزي بيرون. تو سكرت ترين عضو اين سايتي و اين يكي از دلايل محبوبيتته ... گوسفندي كه تو سايه و جلو آخور لم داده باشه كه ناله نميكنه. و براي حفظ موقعيتش اون كارم ميكنه

 

[Lord HellisH]

حاجي! نميخوام هر چي تو دلته بريزي بيرون. تو سكرت ترين عضو اين سايتي و اين يكي از دلايل محبوبيتته ... گوسفندي كه تو سايه و جلو آخور لم داده باشه كه ناله نميكنه. و براي حفظ موقعيتش اون كارم ميكنه

باشه حاجی، چه خوبه هیچکی اینجا نمیاد، قشنگ خودمونیم فقط، این یاهو مسنجر رو بستن این تاپیکهای برادر اسپا گل کرده جاش!!

اما همیشه دلم به حال گوسفند ها سوخته، چون واقعا نمیتونن از خودشون دفاع کنند، هیچیه هیچی، فقط به دنیا میان که از تار و پود بدنشون استفاده بشه / گوسفند، حاجی(!)، شرف داره به این بوفالوها

 

[bmd]

باشه حاجی، چه خوبه هیچکی اینجا نمیاد، قشنگ خودمونیم فقط، این یاهو مسنجر رو بستن این تاپیکهای برادر اسپا گل کرده جاش!!

اما همیشه دلم به حال گوسفند ها سوخته، چون واقعا نمیتونن از خودشون دفاع کنند، هیچیه هیچی، فقط به دنیا میان که از تار و پود بدنشون استفاده بشه / گوسفند، حاجی(!)، شرف داره به این بوفالوها

مسنجر سايت ياهو بازه هميشه... گوسفندايي هم هستند كه به درد لاي جرز هم نميخورن.

 

[Lord HellisH]

مسنجر سايت ياهو بازه هميشه... گوسفندايي هم هستند كه به درد لاي جرز هم نميخورن.

اگه چوپان با تجربه باشه اصلا نمیذاره گوسفند به این سن برسه (تفکر ناب نازیسم رو حال کردی؟)

وب مسنجر حال نمیکنم، من از یاهو مسنجر 3 داشتم، و حالا بیام برم زیر بیرق کفر!؟

 

[MEMOL...]

روحم سالهاست که خفته است ...

کوله بارم پر از اندوه است ...

با خود می گوییم

دیگران چگونه از ته دل می خندند

آیا غم ندارند؟ اگر دارند پس چگونه می خندند ؟!

دلم هوای کودکی ام را کرده ...

کودک که بودم

زندگی زیبا بود

همه جا صورتی و سرخابی

می خندیدم از ته دل

تمام دنیایم اندازه ده انگشتم بود و چه زیبا بود ...

از دوروبرم هیچ نمی فهمیدم

از قتل ها خودکشی ها سیاهی ها ...

همه چی سرشار از نور و سپیدی بود ...

ولی حالا دیگر

حتی سو سوی نور را هم از یاد برده ام ..

دنیایم بینهایت بزرگ شده

و به هرجا که می نگرم جز سیاهی نمی بینم !

کاش هیچ گاه بزرگ نمی شدم ...

کاش کودکی با تمام زیبایی اش همچنان زنده بود

ولی حالا مرده و من ماندم و دنیای بزرگم و اندوه سیاهش ...!
​

 

[bmd]

اگه چوپان با تجربه باشه اصلا نمیذاره گوسفند به این سن برسه (تفکر ناب نازیسم رو حال کردی؟)

وب مسنجر حال نمیکنم، من از یاهو مسنجر 3 داشتم، و حالا بیام برم زیر بیرق کفر!؟

قبلا ها اين تفكر نئو نازيستي كاملا رايج بود و گوسفنداي زيادي روبه مسلخ كشتارگاه برد.گوسفندايي كه حاليشون نبود كشته شدنشون اجركم عندا... هست. و از آقاي بامبل يه كاسه سوپ بيشتر ميخواستند.
نكنه تو گرداننده روم هاي سايتي؟! منظور اينه كه رهبري يه اتاق دست تويه و داري اونجا با گوسفنداي ديگه نطق ميكني.؟

 

[ELAKA]

چقدر حرفاش قشنگ بود................................

چقدر حرفاش قشنگ بود................................

کاش ما ادما عین این بچه بودیم من همیشه برعکس این بچه بودم فکر می کردم بزرگ شم به خدا نزدیک ترم اما حالا مگم کاش بچه بودم.........................

 

[Lord HellisH]

قبلا ها اين تفكر نئو نازيستي كاملا رايج بود و گوسفنداي زيادي روبه مسلخ كشتارگاه برد.گوسفندايي كه حاليشون نبود كشته شدنشون اجركم عندا... هست. و از آقاي بامبل يه كاسه سوپ بيشتر ميخواستند.
نكنه تو گرداننده روم هاي سايتي؟! منظور اينه كه رهبري يه اتاق دست تويه و داري اونجا با گوسفنداي ديگه نطق ميكني.؟

آره خوب، الانم این تفکر تو خیلی جاها مثل اتریش زیاد دیده میشه

اما نه حاجی، من یه خس و خاشاک خستم، که چشش درومده انقدر ایبوک خونده

 

[**mobarak**]

سلام به lord و bmd و spow و ترانه و پسر ایرانی
یه توصیه میکنم به شماها
یه تایپیک بزنید به اسم 5 تاییتون و هیشکی جز شماها حق نداشته باشه بیاد تو اون تایپیک
(البته برا نوشتن)
شماها بنویسید ماها میخونیم
خوبه؟
کل کل های شماها خیلی با حاله
بذارید ما هم یه فیضی ببریم

 

[Lord HellisH]

سلام به lord و bmd و spow و ترانه و پسر ایرانی
یه توصیه میکنم به شماها
یه تایپیک بزنید به اسم 5 تاییتون و هیشکی جز شماها حق نداشته باشه بیاد تو اون تایپیک
(البته برا نوشتن)
شماها بنویسید ماها میخونیم
خوبه؟
کل کل های شماها خیلی با حاله
بذارید ما هم یه فیضی ببریم

کل کل چیه مرد؟ اینجا همه با هم دوستیم، البته این پسر ایرانی یه جوریه(!)، اما کلا همه با هم دوستیم

 

[bmd]

سلام به lord و bmd و spow و ترانه و پسر ایرانی
یه توصیه میکنم به شماها
یه تایپیک بزنید به اسم 5 تاییتون و هیشکی جز شماها حق نداشته باشه بیاد تو اون تایپیک
(البته برا نوشتن)
شماها بنویسید ماها میخونیم
خوبه؟
کل کل های شماها خیلی با حاله
بذارید ما هم یه فیضی ببریم

كل كل كه نميكنيم داريم در مورد اين پسر كوچولو كه تلفني حرف ميزنه, صحبت ميكنيم. حالا ممكنه كه بعضي وقتام بحث به بيراهه بره
حرف ,حرف مياره--- داريم تخليه روحي ميشيم

 

[spow]

کل کل چیه مرد؟ اینجا همه با هم دوستیم، البته این پسر ایرانی یه جوریه(!)، اما کلا همه با هم دوستیم

اره بیچاررو دپرسش کردین حالا بیا ودرستش کن

كل كل كه نميكنيم داريم در مورد اين پسر كوچولو كه تلفني حرف ميزنه, صحبت ميكنيم. حالا ممكنه كه بعضي وقتام بحث به بيراهه بره
حرف ,حرف مياره--- داريم تخليه روحي ميشيم

مگه تو فونداسیونت ایرادداره خوبه عمران خوندی

 

[bmd]

اره بیچاررو دپرسش کردین حالا بیا ودرستش کن



مگه تو فونداسیونت ایرادداره خوبه عمران خوندی

فونداسيون من رو آبه الان .. هي يادش بخير دايوش....
روبروت سرابه دل من... فونداسيونت بر آبه دل من...
برجي روكه ساختي دل من... الان خرابه دل من...
عمران رو از بهر مدرك خوندم وگرنه ما جد اندر جد آرماتوربنديم... اسپاو جون

 

[spow]

فونداسيون من رو آبه الان .. هي يادش بخير دايوش....
روبروت سرابه دل من... فونداسيونت بر آبه دل من...
برجي روكه ساختي دل من... الان خرابه دل من...
عمران رو از بهر مدرك خوندم وگرنه ما جد اندر جد آرماتوربنديم... اسپاو جون

عمو bmd ما خودمون رو ابیم چه برسه به فونداسیونمون
میشه کاریش کرد؟؟؟؟

 

[Hps]

ممنون دوست عزیز متن زیبایی بود

 

[bmd]

عمو bmd ما خودمون رو ابیم چه برسه به فونداسیونمون
میشه کاریش کرد؟؟؟؟

چرا نشه عزيز! الان تو مثل يه قايقي. اولاش دلپيچه و چيز داري ولي بايد عادت كني...
نقشه اين جور سازه ها هم در توان رشته عمران نيست...

 

[spow]

داداش ما کلکی هم نستیم چه برسه به قایق

 

[!...]

قدیما همیشه آرزو داشتم که قبل از اینکه بزرگ شم بمیرم...

ولی......

ولی خدا خواست که بزرگ شم...
که ظلم و ستم رو ببینم...
که خاکستر سیگارم رو لابلایه دکمه هایه کیبوردم ببینم.................

 

[Die for Life]

آنگاه که خداوند غم را آفرید فرشتگان خرده گرفته گفتنند اینکار تو با لطفت به انسان در تناقض است خداوند لبخندی زد و گفت:غم را بخاطر خود آفریدم چون انسان تا وقتیکه غم نداشته باشد یاد من نمی افتد

 

[pink83]

من وقتی کوچیک بودم دوست داشتم زودتر بزرگ شم تا بیشتر بفهمم مثل آدم بزرگا ..​

ولی وقتی بزرگ شدم دیدم اون موقع بیشتر می فهمیدم ...........همه چی حقیقی بود ...رو بود ...........دنیای قشنگی بود .که الان که فکر می کنم می بینم ازش راضیم چون بچگی کردم حسابی .............​

کنجکاوی بودو بس ....دوست داشتنا قشنگ بود ..........واسه دوست داشتن چیزی دلیل نمی خواست بیاری ........با کوچکترین هدیه و محبتی عاشق می شدیم ...واسه خندیدن دلیل نداشتیم .......ولی الان خودمونو خفه می کنیم با این منطق کذایی که داریم ............گستاخ شدیم ...........همه کارامونو به نحوی توجیه می کنیم ...دلیلمونم اینه که خوب بزرگ شدیم دیگه ........باور کردن چیزای ساده سخت شده واسمون ....کوچه علی چپ شلوغ شده ....ولی خندیدن هنوز واسم سخت نشده .​

یه زمانیم بود که نمی خواستم بزرگ شم .ولی دیگه دیر شده بود کار از کار گذشته بود ...........من دیگه بزرگ شده بودم .نا خواسته .....​

الان که گاهی با بچه ها هم کلام می شم می بینم چقد می فهمن .ما هم اینطوری بودیم .............کم کم کنجکاویمون که سر کوب شد شدیم این ..................​

من به خدا ایمان دارم فقط و فقط خدا همین و بس ..................​

خدایا تورو به خداییت قسم می دم که منو ببین و در نظر بگیر اگه من غافل شدم ازت ..........​

تو اینکه اون دوسم داره شکی نیست ......ولی تو اینم که من ادعای دوست داشتنم می شه ودر عمل ناشکرم هم شکی نیست ​

در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است ................​

 

[spow]

من وقتی کوچیک بودم دوست داشتم زودتر بزرگ شم تا بیشتر بفهمم مثل آدم بزرگا ..
ولی وقتی بزرگ شدم دیدم اون موقع بیشتر می فهمیدم ...........همه چی حقیقی بود ...رو بود ...........دنیای قشنگی بود .که الان که فکر می کنم می بینم ازش راضیم چون بچگی کردم حسابی .............
کنجکاوی بودو بس ....دوست داشتنا قشنگ بود ..........واسه دوست داشتن چیزی دلیل نمی خواست بیاری ........با کوچکترین هدیه و محبتی عاشق می شدیم ...واسه خندیدن دلیل نداشتیم .......ولی الان خودمونو خفه می کنیم با این منطق کذایی که داریم ............گستاخ شدیم ...........همه کارامونو به نحوی توجیه می کنیم ...دلیلمونم اینه که خوب بزرگ شدیم دیگه ........باور کردن چیزای ساده سخت شده واسمون ....کوچه علی چپ شلوغ شده ....ولی خندیدن هنوز واسم سخت نشده .
یه زمانیم بود که نمی خواستم بزرگ شم .ولی دیگه دیر شده بود کار از کار گذشته بود ...........من دیگه بزرگ شده بودم .نا خواسته .....
الان که گاهی با بچه ها هم کلام می شم می بینم چقد می فهمن .ما هم اینطوری بودیم .............کم کم کنجکاویمون که سر کوب شد شدیم این ..................
من به خدا ایمان دارم فقط و فقط خدا همین و بس ..................
خدایا تورو به خداییت قسم می دم که منو ببین و در نظر بگیر اگه من غافل شدم ازت ..........
تو اینکه اون دوسم داره شکی نیست ......ولی تو اینم که من ادعای دوست داشتنم می شه ودر عمل ناشکرم هم شکی نیست
در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است ................​

مطمئنا با خدا بودن نتیجه بهتری داره
ممنون دوست عزیز متن خیلی زیبایی بود
سپاسگزارم

 

[spow]

قدیما همیشه آرزو داشتم که قبل از اینکه بزرگ شم بمیرم...

ولی......

ولی خدا خواست که بزرگ شم...
که ظلم و ستم رو ببینم...
که خاکستر سیگارم رو لابلایه دکمه هایه کیبوردم ببینم.................

رفیق کیبورد منم زیرسیگاریم شده
ولی ....
باید با زندگی جنگید
مابرای باختن نیومدیم

 

[spow]

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .

 

[spow]

شاد باشید

 

[mary.a.m.n]

spow جان اگه شاعر شعرات رو معرفی کنی ممنون میشم

 

["hasta"]

خدایا
می دونم اگر ازت بخوام که نذاری بزرگ شم تقاضای معقولی نکردم پس ازت می خوام روح بزرگی بهم بدی تا بتونم میون بزرگا کودکی معصوم بمونم تا بتونم معصومیت کودکانم رو بدست بیارم و حفظش کنم خدایا من عاشق کودکیم هستم اما چاره ای نیست بزرگی مثل سایه داره دنبالم می کنه و می خواد از من روکودکیم دور کنه من باید به سمت اون برم چون توانایی ایستادن در مقابل اون رو ندارم خدایا روحم رو معصوم نگهدار............

 

[bmd]

 

["hasta"]

ای بابا دوباره اومدی؟چی می خوای؟اگه گذاشتی یه کلام با خدام حرف بزنم واسه چی وایسادی اینجا؟

 

[bmd]

ای بابا دوباره اومدی؟چی می خوای؟اگه گذاشتی یه کلام با خدام حرف بزنم واسه چی وایسادی اینجا؟

در خونه خدا به روي هر بنده گنهكاري بازه...
من نميخواستم خلوت تنهاييتون رو با خدا بهم بزنم. واسه همين اون گوشه داشتم به گذشته فكر ميكردم... ما رو هم از اون اداره انداختند بيرون