اعتراف میکنم که ...

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم که حاج آقا رو خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوست دارم خیلی ماهه عزیزم:)
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم برای رسیدن ب چیزهایی ک حقمه، تلاشم اون اندازه ک باید باشه نیست:cry:
 

m.khos

عضو جدید
اعتراف می کنم این روزها خسته ام از قضاوت ادمااااااااا:cry:
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سلام به همه ی بازدیدکنندگان

امروز به یه مطلب جالب برخوردم که گفتم واسه شما هم بذارمش

من که از خوندنش خیلی لذت بردم و کلی خندیدم

شما هم اعتراف خودتون رو در ادامه مطلب بنویسید

فکر کنم اکثرا اعتراف خنده دار داشته باشند

شما هم اعتـــــــرافـــــــــــ کـــــــنـــــــیــــــد
 
آخرین ویرایش:

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
.
.
.
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!
.
.
.
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم
.
.
.
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !
.
.
.
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام:gol:ممنون از تاپیک..ولی فکر کنم تکراری باشه...اخه تاپیکی با این عنوان وجود داره... ولی فکر کنم تنها تفاوت این دو در اینست که اینجا فقط باید اعتراف خنده دار کنیم :Dنباید وارد جزئیات شویم...اخه تاپیک قبلی این خورده کاریا را حمایت میکنه;)
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف می کنم دو هفته قبل داشتم می رفتم جلسه، خیلی عجله داشتم، بهترین کت و شلوارم رو پوشیده بودم. باورتون نمی شه، وقتی از جلسه برگشتم خونه و درست دم در بود که فهمیدم همه این مدت با دمپایی بودم!:D
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند شب قبل خواب دیدم از کنار فلکه شهرداری با موتور یه تیکه خلاف رفتم تا به اون طرف رسیدم از شانس بد ما دیدم پلیس ها وایسادن میگن ایست ایست! ما هم همون وسط خیابون وایسادیم. حالا مونده بودیم یه دنده بزنیم فرار کنیم یا موتور رو بدیم تحویل شون! خواستم فرار کنم دیدم به سربازه گفت شلیک کن!!! خلاصه آخرش موتور رو گرفتن. حالا حتما میگین این چه ربطی به اعتراف کردن داره؟ آخه بعد از این خواب بدون اینکه حواسم باشه همه این ها یه خواب بوده، نیم ساعتی رو تخت داشتم فکر می کردم که حالا جریمه و دردسر آزاد کردن موتور به کنار، فردا با چی برم دانشگاه؟!:D
 

Similar threads

بالا