اشعار و نوشته هاي عاشقانه

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
از پايان گرفتن غم هايت نا اميد شده اي ، به خاطر بياور زيباترين صبحي که تا به حال تجربه کرده اي مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هست که هيچ دليلي براي تمام شدن نمي ديد
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد... وسعت تنهائيم را حس نکرد... در ميان خنده هاي تلخ من.. گريه پنهانيم را حس نکرد... در هجوم لحظه هاي بي کسي... درد بي کس ماندنم را حس نکرد... آن که با آغاز من مانوس بود... لحظه پايانيم را حس نکرد
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
سكوتم را به باران هديه كردم/ تمام زندگي را گريه كردم/ نبودي در فراق شانه‌هايت / به هر خاكي رسيدم تكيه كردم
 

farhadi1980s

عضو جدید
مرا معنی کن
مرا که درتو نام می بازم
مرا که با تو سئوال می شوم!
و مرا که بی تو به تکرار می روم
غربال کن مرا
و از پرویزن عشقت بگذران
هر ذره ام که با تو نیست
از من مباد
و بر پرویزن عشقت ننشیند
حرام کن مرا
مرا به خواب
به آب
به گل
مرا
به نفس های من حرام کن
اگر جز با تو در عشق بنگرم
پرواز کن مرا
و در شبانه روز بچرخانم
آنگاه
نام مرا
پگاه را
در سپیده دمان تماشا کن
 

farhadi1980s

عضو جدید
می دانستم
می‌ دانستم خراب خواهد شد
حباب دلبستگی نمی پذیرد
باید به آب اندیشید
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند میدهدlove is wide ocean that joins two shores

زندگی بدون عشق بی معنی است و خوبی بدون عشق غیر ممکن
life whithout love is none sense and goodness without love is impossible

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر خواهد بود
love is something silent , but it can be louder than onything when it talks

عشق آن است که همه خواسته ها را برای او آرزو کنی
love is when you find yourself spending every wish on him

عشق گلی است که دو باغبان آن را می پرورانند
love is flower that is made to bloom by two gardeners

عشق گلی است که در زمین اعتماد می روید
love is like a flower which blossoms whit trust

عشق یعنی ترس از دست دادن تو
love is afraid of losing you

پاسخ عشق است سوال هر چه که باشد
no matter what the question is love is the answer

وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافیست
when you have nothing left but love than for the first time you become aware that love is enough
زمانی که همه چیز افتاده است عشق آن چیزی است که بر پا می ماند
love is the one thing that still stands when all else has fallen

عشق مثل هوایی است که استشمام می کنیم آن را نمی بینیم اما همیشه احساس و مصرفش می کنیم و بدون ان خواهیم مرد
love is like the air we breathe it may not always be seen, but it is always felt and used and we will die without it
 

farhadi1980s

عضو جدید
ز دل کی می رود آنکس که در یاد
خیال نقش خود را زندگی داد
ز طوفان بیم دیوار و درخت است
زمین رفته را کی می برد باد
تو که ما را بدست گریه دادی
همیشه خانه گرم دلت شاد
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه از غلط شروع شد
از يه اشتباه ساده
از يه خنده‌ای كه گم شد
تو يه بغض بی‌اراده

دست تو يا دست تقدير
گاهي آدم، بد مياره
قصه از غلط شروع شد
من به تو ربطی نداره

سادگی مو تو شکستی
آينه‌ها دروغ نمی ‌گن
تو ولی خودت نبودی
خود من بودی، خود من

شاکی‌ام اما نه از تو
از خودم لجم گرفته
از خودم كه بيشتر از تو
منو دست كم گرفته

منو دست كم گرفتی
تو كه اسم من باهاته
ولی من دروغ نمی گم
پشت اين آيينه، ماته

مات و ماتم ‌زده از تو
تا ته قصه شكستم
تو به انتها رسيدی
من چمدونمو بستم

باورم می کنی يا نه
نمی دونم ، نمی دونم
قصه از غلط شروع شد
اينو از چشات می خونم
 

melika

عضو جدید
ديشب غزلي سرود، عاشق شده بود
با دست و دلي كبود ، عاشق شده بود

افتاد ، شكست ، زير پاها له شد
آدم كه نكشته بود عاشق شده بود.
 

farhadi1980s

عضو جدید
تو مرا می پایی
که مبادا دل خود را به تو تحمیل کنم
و من اما
گاهی همچنان خیره به تو می نگرم
تا شاید
حرف احساس دلم را از نگاهم خوانی
و به من فرصت پرواز دهی...
 

melika

عضو جدید
غربت ديرينه ام را با تو قسمت مي كنم
تا ابد با درد و رنج خويش خلوت مي كنم

رفتي و با رفتنت كاخ دلم ويرانه شد
من دراين ويرانه ها احساس غربت مي كنم.
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
روي تـو كس نديد و هزارت رقيب هست
در پـرده‌اي هنـوز و صـدت عندليـب هسـت

مُـرديـم از فـراق تـو اي عيـسـيِ زمـان
آيا زخـوانِ وصـل تو ما را نصيب هست؟

هرجا روم از توكه ـ دور از تو كس مباد ـ
ليكــن اميـدِ وصل توأم عنقريب هسـت

دوري زخدمت تو زنقصانِ شوق ماست
دردا كه درد نيست وگرنه طبيب‌هست

اظهارشوق‌اين‌همه‌از«فيض» هرزه‌نيست
هم قصة غريب و حديث عجيب هست

ملامحسن فيض كاشاني
 

melika

عضو جدید
هر چه مي خواهي ببر فكر ترم را پس به
بر زمين افتاده ام بال و پرم را پس بده

هر چه مي خواهي بگو از عشق اما دم نزن
مرد و مردانه بيا انگشترم را پس بده.
 

shirin_yalda

عضو جدید
نمي دانم چرا رفتي،نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
وتو بي آنكه در فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا؟ براي چه؟ ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
وبعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت، تمام بال هايش غرق در اندوه و غربت
و بعد از رفتنت دريا چه بغضي كرد. كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد.
و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبور خود نخواهي برد
هنوز آشفته ي چشماني زيباي توام. برگرد
و بعداز اين همه طوفان وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت:
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو در راه عشق و انتخاب خطا كردم.
ومن در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد، كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
نمي دانم چرا، شايد به رسم عادت پروانگي مان باز،براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
شبي از پشت يك تنهايي غمناك وباراني تررا با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
تورا از بين گل هايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي:
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم، تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت
ومن بعد از عبور تلخ و غمگين ات حريم چشم هايم را به روي اشكي از جنس غرئب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.
 
آخرین ویرایش:

shirin_yalda

عضو جدید
از دل برود هرآنكه...

از دل برود هرآنكه...

تا تو رفتي همه گفتند كه:
از دل برود همان كه از ديده برفت
ودر آن لحظه به نا باوري و غصه من خنديدند
و كنون آه تو اي رفته سفر كه دگر باز نخواهي برگشت
كاش مي آمدي و ميديدي
كه در اين كلبه هنوز يادگار تو بجاست
كاش يك لحظه سرود شب اندوه مرا مي خواندي
كه چها بر من آزرده گذشت
چه غم آلوده جدايي هاست
وبراي تو٬ كه از دل نرود
هر آنكه از ديده برفت
 

VRWH

عضو جدید
کاربر ممتاز
زدست ديده و دل هر دو فرياد
که هرچه ديده بيند دل کند ياد
بسازم خنجري نيشش زفولاد
زنم بر ديده و دل گردد آزاد
 

melika

عضو جدید
من و تو اون دو نا كاجيم عزيزم
دو تا رفته به تاراجيم عزيزم

بگو پرونده ما رو ببندند
منو تو هر دو اخراجيم عزيزم.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من و تو آه و فریادیم ملیحم
هر دو تا در اوج آبادیم ملیحم
ذکر شب را نه بیا اوجی بگیریم
بسان شیرین و فرهادیم ملیحم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"این عشق نیست که دنیا را می چرخاند، عشق چیزی است که چرخش آنرا ارزشمند می کند."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند—باید آنها را با قلبتان احساس کنید."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم، آسمان شب دیگر مثل کف دست بود."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"عشق یعنی وقتی دور هستید دلتنگ شوید اما از درون احساس گرما کنید چون در قلبتان به هم نزدیکید."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"در عشق حقیقی، کوتاهترین فاصله بسیار طولانی است و از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی، به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت."
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
"ما نه برای یافتن فردی کامل، بلکه برای دیدن کامل یک فرد ناکامل عاشق میشویم."
 

yanic

عضو جدید
همه مي پرسند:چيست در زمزمه مبهم آب
چيست در همهمه دلكش برگ
چيست در بازي آن ابر سفيد
روي اين آبي آرام بلند
كه تو را ميبرد اينگونه به ژرفاي خيال؟
چيست در خلوت خاموش كبوترها
چيست در كوشش بي حاصل موج
چيست در خنده جام كه تو چندين ساعت
مات و مبهوت به آن مينگري؟
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به اين آبي آرام بلند
نه به اين آتش سوزنده كه لغزيده به جام
نه به اين خلوت خاموش كبوترها
من به اين جمله نمي انديشم
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل يخ را با باد
نفس پاك شقايق را در سينه كوه
صحبت چلچله ها را با صبح
نبض پاينده هستي را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را ميشنوم ميبينم
من به اين جمله نمي انديشم
به تو مي انديشم
اي سراپا همه خوبي تك و تنها به تو مي انديشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال كه باشم به تو مي انديشم
تو بدان اين را
تنها تو بدان
تو بيا
تو بمان با من
تنها تو بمان
جاي مهتاب به تاريكي شب ها تو بتاب
من فداي تو به جاي همه گلها تو بخند
ريسماني كن از آن موي دراز
تو بگير
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستي تو بجوش
من همين يك نفس از جرعه جانم باقي است
آخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش
 

yanic

عضو جدید
من به غير از تــــو نخواهم ، چه بدانی ، چه ندانی

از درت روی نتــــــــابم ، چه بخوانی ، چه برانی

دل من ميل تـــــــو دارد ، چه بجوئی چه نجوئی

ديده ام جـای تــــو باشد ، چه بـمانی ، چه نـمانی

مـن کـه بيمار تـــــو هستم ، چه بپرسی چه نپرسی

جان به راه تـــــــو سپارم ، چه بدانی ، چه ندانی

ميتوانی به همه عـمر ، دلم را بفريبی

ور بکوشی ز دل من بگريزی ، نتوانی

دل من سوی تــــــو آيد ، بزنی يا بپذيری

جانی از بهر تـو دارم ، چه بخواهی چه نخواهی

شعرم آهنگ تــو دارد ، چه بخوانی چه نخوانی
 

Similar threads

بالا