اشعار و نوشته هاي عاشقانه

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شعر زیبا از سعدی شیرازی فرمانروای ملک سخن

به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
زمن بریدی وبا هیچکس نپیوستم
کجا روم که بمیرم بر آستان امید ؟
اگر به دامن وصلت نمی رسد دستم
شگفت مانده ام از بامداد روز وداع
که بر نخاست قیامت چو بی تو نشستم
بلای عشق تو نگذاشت پارسا درپارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم
نماز کردم واز بی خودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم
نماز مست شریعت روا نمی دارد
نماز من که پذیرد که شب وروز مستم ؟
چنین که دست خیالت گرفت دامن من
چه بودی ار برسید ی به دامنت دستم
من از کجاوتمنای وصل تو زکجا
اگر چه آب حیاتی هلاک خود جستم
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی باستان شناسان زیر سنگین ترین آوار ِ " دوست ات دارم ها" !!

استخوان های دلم را کشف میکنند ...

و تکیه کلام تو ...
...
علت انقراض من اعلام خواهد شد.



مهران پیرستانی / آذر نود
 
  • Like
واکنش ها: noom

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت رامیپذیرم اگربدانم روزی باتو

سخن خواهم گفت تیره بختی رامیپذیرم

اگربدانم روزی چشمان توراخواهم سرود

مرگ رامیپذیرم اگربدانم

روزی توخواهی فهمیدکه دوستت دارم

(دوست دارم فقط به خاطرخودت )
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
به فرشته ای دل باخته بودم
که از جنس یخ بود
حالا تو هر چه دلت میخواهد
با عصای سفید ِ برفی ات
مرا بسوزان از سرما
امـــــــــــــــــا :::
مژگان که وا کنی
جنگلی در چشمهایت می روید
سبز می شوم همچنان در این زمستان
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي شب از روياي تو رنگين شده-سينه از عطر توام سنگين شده
ي به روي چشم من گسترده خويش
شاديم بخشيده از اندوه بيش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شبی مهتابی به قصر خیال من بیا تا از شوق دیدنت

دانه دانه اشک نیازم را زینت مژگانم کنم...

و آن را همچون ریسمانی بر گردنت بیاویزم!

شبی به قصر خیال من بیا! تا لباسی از مهتاب بر تنت

کنم و ماه را گویم به آستانت به سجده افتد

آن شب شهرزاد را گویم تا هزاران قصه در وصف تو گوید!

کاش به یاد آوری آن روز را که می گفتم من همه دلم...

همه احساسم!

و تو گفتی این دل و احساس را آتشکده ای کن

و بر من عاشق تر کن...

کاش به یاد آوری آن روز را که یکی بود یکی نبود!

او که بود تو بودی و او که نبود من بودم!

حالا که من آمدم تو می خواهی بروی ...

کاش صبر می کردی تا حجله ات را از پرنیان مهتاب می گستراندم...

به حرمت چشمان مهربانت به تعداد تمامی ستارگان شمع می افروختم!
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
عاشق عاشق تر
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
از دل
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
سرانگشتانم که می سوزد ...​



یعنی وقت ِنوشتن از تـــوست​


بــیــــا در خـــیـــالــم​


آرام بنشین ...​



مــــی خــواهـــم صــدای ِ نفس هــــایت را


بنویــــســـم..........‬​
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی


وقت است که یک چندی در خانه ی ما آیی


در خانه ی ما آمد ،‌ آن پادشه خوبان


آن پادشه خوبان ‌; داد از غم تنهایی . . .
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مادر گفته بود رقص حرام است؛ نیاموختم
اما حالا هرشب
با وُدکا و خیالِ تو می‌رقصم.
ببین چه حرام در حرامی ساخته‌ای از من!

رضاکاظمی
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشک بهترین پدیده ی دنیاست ولی تا زیباترین چیزهارو از آدم نگیره خودشو نشون نمیده
 
  • Like
واکنش ها: noom

گلابتون

مدیر بازنشسته
برای خودت زندگی کن
کسی‌ که ترا دوست داشته باشـــــــــــــد
با تو میمانــــــــــــــد
برای داشتنت می‌جنگــــــــــــــــد
اما اگر دوست نداشته باشــــــــــــــــــــد
به هر بهانه‌‌ای میـــــــــــــــــــرود
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیست که نشونی تو رو نگیرم
به تو روزی می رسم من،که بمیرم
هنوز هم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه هم نمی جوشم
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
[SUP]من به درماندگی صخره و سنگ
[/SUP]
[SUP]من به آوارگی ابر و نسیم
[/SUP]
[SUP]من به سرگشتگی آهوی دشت
[/SUP]
[SUP]من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید[/SUP]
[SUP]شعر چشمان تو را می خوانم
[/SUP]
[SUP]چشم تو چشمه شوق
[/SUP]
[SUP]چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین

از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر[/SUP]
[SUP]اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر
[/SUP]
[SUP]- افسوس

من و تو دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این صحرا

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

و غم تو این غم شیرین را

با خود به ابد خواهم برد
[/SUP]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته


خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،

داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بگذار ببووسمت


نگران نباش


کسی ما را نمی‌بیند


این شعرها همه سانسور می‌شوند!
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا عاشقَ‌ت شده استْ یقین
وگرنه هیچ‌وقت
این‌همه دیر نمی‌کردی!

رضا کاظمی

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟


تقصیر همون حسوداست که حالا


هستی ما شده یکی بود یکی نبود...


 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ته كوچه ی دلتنگی خود كوچه باغی دارم
كه پر از سیب و انار است هنوز
در پس باغ دلم رازها پنهان است
راز صد دانه انار
راز یك روز بزرگ
من ته كوچه ی دلتنگی خود
یه قراری دارم
كه پر از دلهره هاست
طعم آن دلهره ی شیرین رافقط آن
سیب قشنگ می داند
 

Similar threads

بالا