اشعار و نوشته هاي عاشقانه

شهاب شهابی

کاربر فعال
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند!!!
 

شهاب شهابی

کاربر فعال
ایـنـکـــه
میـان دسـتـانَـت
لـحـظـه ای‌ چـشـــم هــــایــــم را بـبـنــــدم…
و دنـیــــا بـــه سکـوت صـــدای‌
نَـفَـس هــایَـت فــــرو رَوَد
نمیــــدانــــــی‌ …
چه هـیـجـــانــــی‌ ست …
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در دنیا کسی
سنگ صبورم نیست
جز ایینه ای کوچک
که هر لحظه برای
اینکه تنهاییم را حس نکنم
درون ایینه نگاهی میانداختم و
سخنانم را میگفتم
اشکهایم را پاک میکردم درد هایم را میخواندم
و همیشه تنهایی را با تمام
وجودم حس کردم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کافیست لبخند بزنی



تا آب شوند تمام یخ ها



دنیا مست کند - عاشق شود


هوا باز هم پر شود از بوی سیب وسلامی تازه


من کیف کنم


وجسارتم گل دهد


تا بگویمت: دوستت دارم


تا همیشه ی هنوز.......
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پر از خالی میشوم
انگاه که
تو میگویی دوستت دارم پر از احساس ناب
اما وقتی حتی نگاهی نمیکنی
خالی میشوم
از خودم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

آسمان طوفانی..........شیشه ها بارانی

خیس از خاطره های یک ریز

برگ با شیطنتی رقص آلود

بادها را با همه چالاکی

کرده درمانده در این صحنه تعقیب و گریز

وای عجب غوغایی ست

صحنه زیبایی ست

چتر را می بندم

شاید عاشق بشوم این پاییز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اینبار
هم روز تمام شد
اما از تو خبری ندارم
اینبار هم
پر از تو هستم
اما بی تو هستم
اینبار هم
نگران و بی قرار هستم
اما هیچ نمیدانم حالت را
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" همیشه باید یک کسی باشد که حتی اگر به جای کلمات فقط سه نقطه گذاشتی در یک صفحه سفید ،
بدانی که می داند یعنی چه ! . . .
همیشه باید کسی باشد ! تا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد !
باید کسی باشد که وقتی صدایت لرزید ! بفهمد !
که اگر سکوت کردی بفهمد ! باید کسی باشد !
که اگر بهانه گیر شدی ! بفهمد !
باید کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن ! نبودن ! بفهمد !
باید کسی باشد که اگر حرف های بی معنی زدی بفهمد !
باید کسی باشد بفهمد که درد داری ! که زندگی درد دارد ! بفهمد که دلگیری ! بفهمد که دلت برای چیزهای
کوچک تنگ شده !!!
همیشه باید کسی باشه که وقتی دلت گرفت سرتو بزاری رو شونش تا میتونی بباری
ولی نیست . . . .
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار

دیدم یه سایه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد

گفت:تنهایی

گفتم:آره

گفت:دوستات کوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن

گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن!

گفتم:اشتباه کردم

گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی

گفتم:نه

گفتی:اگه نه،پس چرا یاد من نبودی؟

گفتم:بودم

گفتی:اگه بودی،پس چرا اسمم رو نبردی ؟

گفتم:بردم، همین الان بردم

گفتی:آره،الان که تنهایی،وقت سختی

گفتم:…..(گر گرفتم از شرم-حرفی واسه جواب نداشتم)

-سرمو انداختم پایین-گفتم:آره

گفتم:تو رفاقتت کم آوردم،منو بخش

گفتی:ببخشم؟

گفتم:اینقدر ناراحتی که نمی بخشی منو؟ حق داری

گفتی:نه! ازت ناراحت نبودم! چیو باید می بخشیدم؟

تو عزیز ترینی واسم،تو تنهام گذاشتی اما تنهات نذاشته بودمو نمی ذارم

گفتم:فقط شرمندتم

گفتی:حالا چرا تنها نشستی؟

گفتم:آخه تنهام

گفتی:پس من چی رفیق؟

من که گفتم فقط کافیه صدا بزنی منو تا بیام پیشت

من که گفتم داری منو به خاطر کسایی تنها می ذاری که تنهات می ذارن

اما هر موقع تنها شدی غصه نخور،فقط کافیه صدا بزنی منو

من همیشه دوست دارم،حتی اگه منو تنها بزاری،

همیشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودی،منو فراموش کردی تو این خوشی

اما من مواظبت بودم،آخه رفیقتم،دوست دارم

دیگه طاقت نیاوردم،بغض کردمو خودمو انداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط کردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نکن که تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم…

گفتم: داد می زنم تو بهترین رفیقیییییییییییییییی

بغلت کردم گفتم:تو بن بست رفیقی

یک کلام،خدا تو بهترینی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم عشق خدایی چگونه هست
اخر خدا انقدر مهربان هست
که گاهی تنها شرمنده اش میشوم
در کوچه پس کوچه ها که
میروم
ارام با خودم خدا را زمزمه میکنم
اخر تنها خدا میداند
حقایق زندگی این
من تنها را
 

mahsa711

عضو جدید
و چــــــه بـــــی ذوق جهـــــانــــی
کـــــه
مـــ ــــرا بـــــا تـــ ــــو ندیــــــد …!

 

mahsa711

عضو جدید
مرد باشی
تنها باشی
دلتنگ باشی
آواره ی کوچه و خیابان باشی
وقتی به اولین زنی که شبیهِ اوست میرسی
نزدیک میشوی
سیگارت را روشن میکنی
بعد پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی
دا ا ا ا ا ا غ
....
این داستان هیچ دنبالهای ندارد

نیکی فیروزکوهی

 

mahsa711

عضو جدید

می گفت حرامزاده ها عفت کلام داشته باشید !
روحش شاد
به حرفش میخندیدیم
...
حالا
حرامزاده هایی شده ایم
که نه عفت داریم , نه کلام
ولی با گونههای سرخ، شعر می گوئیم


نیکی فیروزکوهی
 

mahsa711

عضو جدید
وقتی یکی باهاتون درد دل میکنه و از شکست عشقیاش میگه ، بدترین و اشتباهترین حرفهای ممکن اینه که مثلا ... بی خیال بابا مگه آدم قحطه ... اصلا حیف تو نبود ؟ ... یا بگی اینا همش یه تجربه است ... یا بگی دختر های امروزی ... پسرهای امروزه ... عشق هم عشقهای قدیم ...
بابا اینا رو خودش هم میدونه ... این حرفها رو خودش هم به خودش زده ... پدر و مادر و نزدیکانش هم هزار بار توی سرش زدن
به جای این حرف...ا ، بغلش کن ... بگو : شاید نفهمم چقدر ولی میبینم داری درد میکشی. حق داری ناراحت باشی ، از دست دادن یک نفر که دوستش داری ، چه خوب ، چه بد ، سخته. شکست در یک رابطه چه درست ، چه اشتباه دردناکه. من نمیتونم چیزی رو تغییر بدم ولی کنارت هستم. بیا حرف هات رو به من بزن.بیا گریه هات رو روی شانه های من بکن. بیا به من تکیه کن. کنارت میمونم تا باز حالت خوب بشه .من رفیقت هستم.... رفیقت ... دستاشو بگیر ... سرش رو بگذار توی سینه ات ... بگذار خوب گریه کنه ... دوستت فقط احتیاج به یک دوست داره ... همین
 

mahsa711

عضو جدید
وابسته ام کن
گاهی حتی نبودنت هم غنیمت میشود
همیشه گفته ام
دلتنگی
سگش شرف دارد
... به دلگیری غروبهای جمعه

نیکی فیروزکوهی
 

mahsa711

عضو جدید
زیاده خواه نیستم
جاده ی شمال
یک کلبه ی جنگلی
یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی
کمی هیزم
کمی آتش
مهِ جنگلی
کمی تاریکیِ محض
کمی مستی
کمی مهتاب
برای حال بیشتر ... چند نخِ سیگار
و بوی یار
و بوی یار
و بوی یار
 

mahsa711

عضو جدید
گامِ اول را تو بردار
به روزگاری که "سلام" و "خداحافظ" فرقی با هم ندارند
نه ماندنِ کسی حادثهٔ است
نه رفتنِ کسی فاجعه
نزدیک تر بیا
دوست ندارم از این فاصله ، از "فاصله ها" صحبتی کنم

نیکی فیروزکوهی

 

mahsa711

عضو جدید
به خیابان برو
دستِ یکی از این آدمهای سیاه و سفید را بگیر
و میهمانش کن به یک تانگو ی خیابانی
گورِ پدرِ عشقهای باکره
گورِ پدرِ روزهای رنگی
گورِ پدرِ انتظار
گورِ پدرِ تنهایی

صداقت تا چه حد ؟؟؟؟؟؟؟
 

mahsa711

عضو جدید
حبابها را دوست دارم
با تو صادق هستند
میتوانی آن طرفشان را ببینی
دلشان هم برای تو میترکد وقتی غصه داری
...
حباب نباش
ولی دل داشته باش
 

mahsa711

عضو جدید
آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنار من باشی
و شیطانی که گولمان بزند
شب که شد از بام جهنم خودمان بهشت دیگران را میبینیم
 

mahsa711

عضو جدید
در طلسم لحظه اي مبهم
قلبي و ديداري و عشقي
رازي سربسته تا ابد
تالاب واژه ام همه جا
از نگاه سبز تو پر
و اين تنها از عقار كهنه من مانده
زمانه راست مي گفت كه عشق
بي رحم تر از آن است كه به فرجام خود رسد
وگرنه تو را پيش از اين
از آن خود داشتم


ترانه جوانبخت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی یکی باهاتون درد دل میکنه و از شکست عشقیاش میگه ، بدترین و اشتباهترین حرفهای ممکن اینه که مثلا ... بی خیال بابا مگه آدم قحطه ... اصلا حیف تو نبود ؟ ... یا بگی اینا همش یه تجربه است ... یا بگی دختر های امروزی ... پسرهای امروزه ... عشق هم عشقهای قدیم ...
بابا اینا رو خودش هم میدونه ... این حرفها رو خودش هم به خودش زده ... پدر و مادر و نزدیکانش هم هزار بار توی سرش زدن
به جای این حرف...ا ، بغلش کن ... بگو : شاید نفهمم چقدر ولی میبینم داری درد میکشی. حق داری ناراحت باشی ، از دست دادن یک نفر که دوستش داری ، چه خوب ، چه بد ، سخته. شکست در یک رابطه چه درست ، چه اشتباه دردناکه. من نمیتونم چیزی رو تغییر بدم ولی کنارت هستم. بیا حرف هات رو به من بزن.بیا گریه هات رو روی شانه های من بکن. بیا به من تکیه کن. کنارت میمونم تا باز حالت خوب بشه .من رفیقت هستم.... رفیقت ... دستاشو بگیر ... سرش رو بگذار توی سینه ات ... بگذار خوب گریه کنه ... دوستت فقط احتیاج به یک دوست داره ... همین


هر گاه شکست
را تجربه میکنی ارام
در گوشه ای میخزیم
تا کسی با حرفهایش عصاب داغانمان
را داغانتر نکند
اما میدانی
واقعا
دل تنگ اغوشی هستم
که صادقانه بخواهد
برایش اشک بریزم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شاعرانه ها را میشود
برای هر کس نوشت
و من برای خودم مینویسم
بگذار دلم
بجای شادی
غمت را بخور که کسی
حتی نگاهت هم نمیکند
 

mahsa711

عضو جدید
باید باکره باشى، باید پاک باشى!

براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند !

چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است ، دین است

قانون و سنت را میدانى مردان ساخته اند

اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساخته اند!!

من زنم ...

با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست

که زرق و برقش شخصیتم باشد

من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو

میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند

دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم

دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است

به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی

و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی

تمام حرف هایت عوض میشود

دردم می آید نمی فهمی

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است

حیف که ناموس برای تو .... است نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است

من محتاج درک شدن نیستم / دردم می آید خر فرض شوم

دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری

و هر بار که آزادیم را محدود میکنی

میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است

نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود

میدانی ؟

دلم از مادر هایمان میگیرد

بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند

نه ...خیانت هم شهامت میخواست ... نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت

جایش النگو داد ...

مادرم از خدا میترسد ... از لقمه ی حرام میترسد ... از همه چیز میترسد

تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است

دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است

ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد

باز هم همین را میگویی

ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...

و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....

مادرت اگر روزی جرات پیدا کرد ازش بپرس

از س.ک.س با پدر راضی بود ؟؟؟

بیچاره سرخ می شود ... و جوابش را ...

باور کن به خودش هم نمی دهد ...........

دردم می آید

از این همه بی کسی دردم می آید
سیمین دانشور
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سرود میخوانم
به دنیا بگویید
شاید تنها هستم
اما دیگر از تنهایی
نمیهراسم
شاید کسی حامی این من نیست
اما بزرگترین حامی را دارم
به دنیا بگویید
بس کند دروغهای عاشقانه اش را
انان که ادعا عاشقی دارند
تنها لاف عاشق بودن را دارند
اما در عمل هیچ ارزشی
برای عشق و کسی که به او میگویند
عشقم
قائل نیستند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هزار بار میگوییم عاشقیم
اما هر بار
تنها به ادمهای مختلف میگویم
ولی دریغ از
گفتن دوستت دارم
به انکه حقیقتا دوستش دارید
دریغ از نگاهی مهربان به انکه دوستش دارید
ولی به غریبه ها
اینگونه نیستیم
اهای ادمها
به انکه دوستش دارید
بیش از غریبه ها نشان دهید
احساستان را
که هر کلام و هر نگاه
سرد یا نامهربانانه
او را میشکندو دیگر نمیتواند
بسادگی سرپا بشود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عشق را معنا کنید
انگاه که حتی
نمیدانیم
عشق چه والاست
انگاه که تنها حقیرش میکنیم
به امیال نفسانی خویش
بس میکنم
از عشق نمیگویم
عشق مقدس هست
که هر کس قادر به داشتنش نیست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
........

........

سکوت کن پرنده
من در این قفس اسیرم
کسی مرا از این قفس نمیرهاند
چه میگویی
کجاست انکه دوستم دارد
اه از دست تو پرنده
میدانی چقدر خسته ام
اگر از اینکه
مزاحمت شدم غمگینی
بگو میروم
اری حتی قفسیک پرنده نیز جای این
من تنها نیست
با جفت خود شاد باش
 

Similar threads

بالا