خدايا خط و نشان دوزخت را برايم نکش ،
جهنم تر از نبودنش ،
جايي را سراغ ندارم ...
جهنم تر از نبودنش ،
جايي را سراغ ندارم ...
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود.
و سومین روز چطور؟گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.
وچند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه
برویم...فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
جشن نامه (اشعار و نوشته هاي سرور و شادماني جهت عروسي ) | اشعار و صنايع شعری | 3 | ||
اشعار سعید پلیمر | اشعار و صنايع شعری | 4 | ||
دفتر تالار اشعار و صنایع شعری | اشعار و صنايع شعری | 49 | ||
مناظره(گفتگو با اشعار) | اشعار و صنايع شعری | 639 | ||
اشعار دفاع مقدس | اشعار و صنايع شعری | 27 |