اشعار و نوشته هاي عاشقانه

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در كنار تو .تو در كنار خاطرات دور دست
من به انتظار تقاطع خطوط موازي
لعنت به قواعد مضحك
حتي به جبر و احتمال زندگي
+
دلم برای کسی تنگ می شود که دلش برایم سنگ میشود

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیوانگی بد نیست

هوس کرده ام

چنان گیج شوم از "تو"...


چنان مست شوی از "من"..


که زمین سرگیجه بگیرد...


و اشتباهی سالی سیصد و شصت وشش دور بگردد...


یک روز اضافه تر به دور " تو"...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـــــــــــــــم گرفتــــــــــــــه....

تـــــــــــــــــــو نیستــــــــــــی و مــــــــــن بـــــــــــاز تنهـــــــــــــا...

غـــــــــــــم نبـــــــــودنـــــــت صـــــــدهـــــا هــــزار بـــرابــــر

از غــــــم غــــروب جمـعـــه هـــــای پـــــاییز دلــــگیـــــرتــــر اســــت

و امـــــا مـــن و انتظــــــار مـــدتهـــــاست

کـــــــه بـــــــا هـــــــم دوستــیـــــم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دشتها نام تو را می گویند

کوهها شعر مرا می خوانند

کوه باید شد و ماند

رود باید شد و رفت

دشت باید شد و خواند

در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟

در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟

در من این شعله ی عصیان نیاز

در تو دمسردی پاییز که چه ؟

حرف را باید زد

درد را باید گفت

سخن از مهر من و جور تو نیست

سخن از تو

متلاشی شدن دوستی است

و عبث بودن پندار سرورآور مهر

آشنایی با شور ؟

و جدایی با درد ؟ ...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ـ ـفَــ ـســت

چـــقــدر شبـیـه مردمکــــ چشمـــم

دودو مـی زنـــد ...!

تــرســیـده ای ؟

خـــسـته ای شــبیــه خـــودم ؟

و هــراســان شبــــیه ثــانیـــه هــا ؟

سـنگـیــن مـثـل دقـــیقـه هــا ؟

و ساعــت هــا … ؟

راستـــی قــ ــ ــول هـایـــت را بـه چــه قـیمـــت بـه عـــبـور زمـــــان فــروخــتـه ای ؟


مـن هــنـوز کـــنار رد پــای گذشـــته ایســتـاده ام

خـــودم را بـه خـــــــــواب نبـــودنـــــــت مــی زنــم

چــشـم هایم چــقـدر چُـــرت مـی زنند ،

میـــان لالائــیِ حقــیقــــت ...!


کـــــجــــای ایـــن نـــبـــودن هــا

بـه بــودنـــم مــی خـــنــــــــدی ؟!.


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تــــو به مـــن آمــوختــــی...

چـــه کســـی را میتـــوان دوســــــت داشــــت...


و مـــن عشــــق می ورزم تــــا بـــدانـــی

چگــونــه میتــــوان تــــو را دوســــت داشــــت...

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آنقدرها هم سخت نیست ،

مهار اشکها !!!

وقتی به یاد می آوری ،

دیوانگی هایت را ...

جنون روزگار عاشقی ،

از برای خندیدن است !

باور کن ....
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خداحافظ...

آخرین کلامی که از تو شنیدم

و باز قصه*ی تلخ جاده و آن راه بلند...
که تو را از خلوت من می ربود
آسمان می گریست
شیشه ها می گریستند
و من مبهوت رفتنت
در پس شیشه های مه آلود
بغض دردناکم را بلعیدم
دیوانه وار خندیدم
وتورابدرقه کردم..........




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه دارو تو دنیا هست که بیشتر آدمای مریض رو خوب میکنه

نام دارو : “دوست دارم “

فقط می شود از داروخانه های محبت تهیه کرد !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخــــــواهم عوض شوم!

چرا بایـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟

میخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــی!

میخـــواهم آن سیــــبِ قرمزِ بالـــای درخــــــت باشـــــَم

در دورتـــــرین نُـــقطه

... دقت کن!!!

رسیدن بـــــه مَــــن آسان نیـــــست

اگر هِـــمـَتـَش را نـَـــداری

آسیــــبی به درخت نــــزن

بـــــه همان سیــــب های کِرم خورده ی روی زمــــــین قانـــــــــــــع بــاش

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه عاشقم حتی زمانی که میگی میری
همیشه تشنه چشمات چرا میگی ازم سیری؟
چرا پیشم نمیمونی چرا میگی دلت خونه؟
درسته خالیه دستام ولی کادوم بهت جونه
دلت خونه ازین شاعر ازین عاشق که می خونه
ترانه سازه چشمات فقط پیش تو می مونه
من بی عقل احساسی نبودم لایق چشمات
ببخشید ای گل نازم شدم من عاشق چشمات
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبی که آوای نی تو شنیدم

چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لب چشمه رسیدم

نشانه ای از نی و نغمه ندیدم


تو ای پری کجایی!! که رخ نمینمایی

از آن بهشت پنهان... دری نمیگشایی

من همه جا پی تو گشته ام

از مه و می نشان گرفته ام

بوی تو را زگل شنیده ام

دامن گل از آن گرفته ام

تو ای پری کجایی که رخ نمینمایی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی


دل من سر گشته تو.... نفسم آغشته تو......



به باغ رویاها چو گلت بویم

برآب و آیینه چو مهت جویم

تو ای پری کجایی....

در این شب یلدا ز پی ات پویم

زخواب و بیداری سخنت گویم

تو ای پری کجایی....

مه و ستاره درد من می دانند

که همچو من پی تو سرگردانند



شبی کنار چشمه پیدا شو ...

میان اشک من چو گل ها شو

تو ای پری کجایی که رخ نمینمایی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قصه پنجره را گوش کن



و صدای باد را که سراسیمه

میزند بر شیشه

پنجره میلرزد

شیشه هم میترسد

باز کن پنجره را

تا که باد آید باز

بوسه باران کندت بار دگر

جای من خالی بود

بوسه میزد آرام باد پنجره را

و من آن نزدیکی گریه میکردم سخت

تن ماهی در آب میلرزیید

بچه ماهی گاهی از آب میترسید

و من آن نزدیکی اشک میریختم

و تو از دور به من خندیدی

جای باد خالی بود

کاش بود هدیه میداد مرا

بوی لبخند تو عطر گیسوی تو را

آرزو دارم گاه باد بودم من

میدویدم در دشت میچریدم در کوه

با خودم میبردم عطر تو بر هر جا

کاش باد بودم من
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کسی را به جرم عشق
در آتش افکندند،آتش آرام گرفت،

او می سوخت و تار می زد و ترانه می خواند
از خاک تا ملکوت.
وقتی که عشق هست
تماشای تو خواهد رویید
سبز خواهد شد
درخت دلدادگی همین است

......راه گریزی نبود

عشق آمد . جان مرا

در خود گرفت و خلاص
من در تو
همچون جزیره ای خواهم زیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این اتاق تهی پیکر
انسان مه آلود
نگاهت به حلقه کدام در آویخته ؟
درها بسته
و کلیدشان در تاریکی دور شد
نسیم از دیوارها می ترواد
گلهای قالی می لرزد
ابرها در افق رنگارنگ پرده پر می زنند
باران ستاره اتاقت را پر کرد
و تو درتاریکی گم شده ای
انسان مه آلود
پاهای صندلی کهنه ات در پاشویه فرو رفته
درخت بید از خک بسترت روییده
و خود را در حوض کاشی می جوید
تصویری به شاخه بید آویخته
کودکی که چشمانش خاموشی ترا دارد
گویی ترا می نگرد
و تو از میان هزاران نقش تهی
گویی مرا می نگری
انسان مه آلود
ترا در همه شبهای تنهایی
توی همه شیشه ها دیده ام
مادر مرا می ترساند
لولو پشت شیشه هاست
و من توی شیشه ها ترا می دیدم
لولوی سرگردان
پیش آ
بیا در سایه هامان بخزیم
درها بسته
و کلیدشان در تاریکی دور شد
بگذار پنجره را به رویت بگشایم
انسان مه آلود از روی حوض کاشی گذشت
و گریان سویم پرید
شیشه پنجره شکست و فرو ریخت
لولوی شیشه ها
شیشه عمرش شکسته بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چگونه بی تو سر كنم
چگونه شب سحر كنم
بدون تو چه آسمان حرام گشته بر دلم
بدون تو چه آسمان خراب گشته بر سرم
بدون تو یه ماهی بدون تنگ
بدون تو سكوت مرده ای خموش
بدون تو ستاره ای بی فروغ
بدون تو پرنده ای شكسته بال
بدون تو شبم - شبی كه ندارد او سحر
بدون تو غروب غم گرفته ام
بدون تو یه ابر تكه پاره ام
بدون تو...
نمی كنم بدون تو زندگی
بدون هیچ معطلی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ی هیچ صدائی می آیند

زمانی که نمی دانی

در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و...

بی هیج نشانی از دلت می گریزند

تا تمام چیزی که به یاد می آوری

حسرتی باشد به درازای زندگی

چه قدر بی رحمند رویاهـاا ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگی برای من تمامی ندارد !

فرقی هم ندارد

جز در مقیاس اندازه و نوع

وقتی هستی یک جور

و وقتی نیستی هم ؛ کمی بیشتر !

من همیشه دلتنگ توام...

 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن برو رویست یا نور است یا قرص قمر//آن لب لعل است یا جانست یا تنگ شکر
طاق ابرویست یا مهراب دل یا ماه نو//نرگس شهلاست یا چشم است یا بادام تر
آن قد و بالاست یا سرو سهی یا شاخ گل//و آن سر زلفست کرده عٰالمی زیر و زبر
چون کنم وصف سراپای تو را ای بی نظیر//چون سراپای تو میسازد مرا بی‌پا و سر
بی‌تأمل میکشی چه بی‌زبان چه بیگناه//بی تکلف میبری، چه دل، چه دین، چه جان، چه سر
خوش نداری طور هر طرزی که آیم پیش تو//اینچنین بودست طرز عشق یا طور دگر
دل کند جان تا تماشایش کند، لیکن چه سود//میرود چون از تماشایش دل از جان بیشتر
 

marzi2011

عضو جدید
[h=3] [/h]
دلم میخواهد یک روز،

تقدیر به جای گره انداختن در کار آدم‌ها،

اشتباهی بکند،

و میان دستان مـــن و تــــو ،

گره‌ی کور بیاندازد،

که با دندان هم باز نشود...
 

marzi2011

عضو جدید
شبـــــی با خیال تـــــــو هم خونه شــد دل

نبــــــودی ندیــــــدی چه ویــــــرونه شد دل

نبـــــــــودی ندیـــــــدی پریشونیامـــــــــــــو

فقط باد و بــــــارون شنیدن صدامــــــــــــــو

غمت ســـــرد و وحشی به ویرونه میـــــــزد

دلمـــــــــ با تـــــــو خوش بود و پیمونه میزد

نه مَـــــــــــــــــرد غلندر نه آتش پرستمــــــــ

فقط با خیالتــــــــــــــ شبا مسته مستمــــــ

الهی سحــــــــــــر پشت کــــــوه و ببینـــــه

خـــــدا این شبـــــــــارو از عاشــــق نگیره

شبــــــــ ـ ـ ـای جـــــــوونی چه بی اعتباره

همش بیقـــ ــ ـ ـ ـراری همش انتظـ ــ ــ ـاره
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نگاه تو تلخ

اشک های من شور

يادت شيرين

زندگی "با مزه" ای دارم
.
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

Similar threads

بالا