از نامه های بابا لنگ دراز................

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز

از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت......
>>
>>
>>
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی
را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است
دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد
برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر
توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود
درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم
برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که
ازدست رفته و به دست
نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از
دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات
خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را
بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات
خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.
>>
دوستدارتو : بابالنگ درا
ز



 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
يه شعر زيبا تقديم به همه ي شما دوستان گلم




[FONT=&quot]از این شب های بی پایان،[/FONT][FONT=&quot]
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی... [/FONT]
 

parastoo kh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی زیبا بود مرسییییییییییییی
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم واسش خاطره خوش میسازیم:love:

سلام
يه شعر زيبا تقديم به همه ي شما دوستان گلم




از این شب های بی پایان،
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...

ممون قشنگ بود ولی حیف حیف که یه موقع هایی خاطرات خوب هم باعث آزار آدم میشه
موافقم دوست عزيز
خیلی زیبا بود مرسییییییییییییی

ياد جوونيام افتادم...هي روزكار...
دلت پير نشه جوووووووون
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت......
>>
>>
>>
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی
را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است
دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد
برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر
توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود
درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم
برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که
ازدست رفته و به دست
نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از
دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات
خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را
بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات
خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.
>>
دوستدارتو : بابالنگ درا
ز





واقعاً زیبا بود!

همیشه عاشق این کارتون بودم.
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از تاپيك قشنگت .
يه جمله هم از معلم آزاد ي وآزادگي دكتر شريعتي بگم كه بي ربط به موضوع نيست.
زندگي همين روزهاي هست كه ما زود گذشتن آنها را آرزو ميكنيم
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعاً زیبا بود!

همیشه عاشق این کارتون بودم.

منم یه بابا لنگ دراز دارم
خیلی دوسش دارم

ممنون از تاپيك قشنگت .
يه جمله هم از معلم آزاد ي وآزادگي دكتر شريعتي بگم كه بي ربط به موضوع نيست.
زندگي همين روزهاي هست كه ما زود گذشتن آنها را آرزو ميكنيم

زیبا وجالب بود مرسی
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از
دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات
خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را
بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات
خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.
>>
دوستدارتو : بابالنگ درا
ز




احسنتتتتتتتتتتتتتت خیلی خووووووووووووووب...
کاش منم بابا لنگ دراز داشتم........بعضی اوقات باخدا حرف میزنم اما..................................
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
بالا