منم مثل اين بودم ! هميشه تو راه مدرسه مشقامو مي نوشتم ...
باریکلا به شما...
به نکته ظریفی اشاره کردی... الان باریکلا به تو
قربونتم هستم... فدات دخملیچاکرت برم:دی
من همیشه مشقام رو مامانم مینوشت...
همه رو که نه.ولی بیشترشون رو بلی
بخصوص انشا
منم مثل اين بودم ! هميشه تو راه مدرسه مشقامو مي نوشتم ...
چه با افتخار تعریف هم میکننمن همیشه مشقام رو مامانم مینوشت...
همه رو که نه.ولی بیشترشون رو بلی
بخصوص انشا
ظالم... داداشت چطور میتونسته مشقای تورو بنویسه؟ چند سال رفوزه شدی پسره؟من اعتراف میکنم یه داداش کوچیک داشتم همیشه مجبورش می کردم مشقامو بنویسه :دی
والا... بچه هم بچه های قدیمچه با افتخار تعریف هم میکنن
به سختی...ظالم... داداشت چطور میتونسته مشقای تورو بنویسه؟ چند سال رفوزه شدی پسره؟
احتمالا واسه اینه که متاسفانه باهوشی...!به سختی...
اصلا هم رفوزه نشدم جالبه...
من اعتراف میکنم یه داداش کوچیک داشتم همیشه مجبورش می کردم مشقامو بنویسه :دی
..............................................بیگاری و دیکتاتوری اینجاس که مفهوم پیدا میکنه ها
از کجا معلوم مشق می نویسه!!!!
شایدم میخواد شماره ای،چیزی رد کنه!!!
منم میخواستم همینو بفهمین! نهایت استفاده از زمان! ایول...این آل برده ها همین کارا رو میکنن از همه جلوئن دیگه!!!
نهایت استفاده رو از وقتشون میکنن.....
من مشق نمینوشتم اصلا
همینجوری میرفتم سر کلاس و میومدم
میخواد رسید خونه بره با دوستاش بازی کنهیکی نیس به این بچه بگه چه عجله ای داری؟
بزا برسی خونه بعد بشین مشقاتو بنویس
خو چ کاری بوده
من مشق نمینوشتم اصلا
همینجوری میرفتم سر کلاس و میومدم
خو چ کاری بوده
راحت میشنستی تو خونه دیگه....
میخواد رسید خونه بره با دوستاش بازی کنه
خوش به سعادتتون!!! خسته نباشی دلاور
کلاً خجسته میزنین
از کجا معلوم مشق می نویسه!!!!
شایدم میخواد شماره ای،چیزی رد کنه!!!