آیا داشتن ولی امر با دموکراسی تناقض ندارد؟

m.abedi1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیزتمامی شعرا و ادیبانی که نام بردید مربوط به قبل از دوران صفویه در ایران هستند..لطفا تحقیق بفرماییدتا ببینید قبل ا ورود صفویه به ایران مذهب تمامی ایرانیان سنی بوده است..و تمامی شعرای فوق اشعاری در وصف خلفا از جمله ابوبکروعمروعثمان وعلی (رض) دارند که در چاپ ایران اشعار مربوط به خلفا حذف گردیده است..به عنوان مثال" عمر کرداسلام را آشکار بیاراست گیتی چون باغ بهار" (نطامی گنجوی) و اشعار دیگه ای که بعدا براتون میذارم..ازجمله "عمرخیام" رومی" و تمامی شعرا دانشمندان و ادیبان قبل از5 قرن پیش سنی مذهب بوده اند..لطفا شما خودتون به عقیده اینا احترام بذارید بعد دیگران رو به این کار توصیه کنید
براین زادم وهم براین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
فردوسی
یارب به علی بن ابیطالب وآل
آن شیرخداوندجهان جل جلال و... .
خواجه عبدالله انصاری
شبی خواهم که پیغمبرببینم
دمی باساقی کوثرنشینم
باباطاهرعریان
دربودمرمدینه علم رسول را
زیراجزاونبودسزای امانتش
ناصرخسرو
علی ابن موسی الرضاکزخدایش
رضاشدلقب چون رضابودآیین
جامی
قره العین سیدالشهداست
غنچه ی شاخه دوحه زهراست
جامی
اینو توجواب تو نوشتم .اینا همه قبل ازصفوی هستند.تازه ازمحتشم کاشانی فاکتورگرفتم.
برای بقیه میتونم ازشریعتی ،شهریار،اقبال لاهوری و... هم مثال بزنم.
 

m.abedi1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب به نظر شما چرا همین اکثریت غافل طبق اعتقادات شما توانستن کاری کنند که قرآن تحریف نشه، اما نتوانستند کاری کنند که تئوری ولایت در اسلام تحریف نشه؟؟!!!

ما در مورد بعضی ها یا عده ای صحبت نمیکنیم دوست عزیز، اکثریت مسلمانان به چیزی به نام ولایت مطلقه باور نداشتن و همین برای من عجیبه، پس پیامبر شما در فهماندن مهمترین وظیفه اش یعنی بخشش ولایت به مردم جهان، نتوانسته موفق باشه، چطوری میگین در جزئیات موفق بوده؟

من اگه نتونم به شما بفهمونم فوتبال چه ورزشی هست و فرقش با بدمینتون چیه، میتونم انتظار داشته باشم شما درک کنی آفساید چیه !!!!!!!!
شما چطورتوقع داری همه فهیم باشن وبفهمن .بعضی نفهمیدناازسرجهالته بعضیاهم نفهمیدن براشون سودداره.
اگه همه میفهمیدن که الآن دنیاگلستون بودعزیزدل برادر.
یه معلم وقتی یه درس سنگین روتدریس میکنه فقط اونایی که واقعا قصدشون فهمیدنه میفهمن بقیه تعطیلن .
خب حالاایرادازمعلمه یاکسی که درمقابل فهمیدن به شدت مقاومت میکنه؟
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
استارتر طوری گفته: " اسلام داعیه ی دموکراسی داره"، گویا واقعاً اینطوره و حکومت، چه غربی، چه شرقی، چه جمهوری اسلامی، باید برپایه ی اصل دموکراسی اداره بشه و ولایت(حق از نظر اسلام) باید بتونه در سایه ی دموکراسی خودش رو توجیه کنه!!

تو تعریف دموکراسی- که اصلیست کاملاً غربی- مردم متبوعن(بنا به نطریه ی رأی اکثریت و نبودِ ولی) و در نهایت حق هم باید تابع مردم باشه دیگه! وقتی مردم متبوع باشن و حق تابع، می رسیم به اومانیسم! حالا یه سوال پیش میاد؛ اگه اصل قرار بود بر اومانیسم بنا بشه و حق رو مردم بدونن و اداش کنن، پس هدف از تشکیل حکومت اسلامی و تاکیدش بر ولایت چی بوده؟؟؟؟!!!! اسلام و اومانیسم؟!

درواقع پاسخ اینه که؛ فرض استارتر غلط می باشد! اینطور نیست که قرار باشه ما اصول حکومتداریِ اسلامی رو با دموکراسیِ غربی تطبیق بدیم و بگیم؛ "ای وای! پس ولایت و تایع ولی بودن با دموکراسی همخوانی نداره و از بیخ و بن غلطه، چون دموکراسی گفته!!!"

حرف اصلیم اینه که :

رأی اکثریت رو باید با معیار حق بسنجیم، نه اینکه معیار حق، رأی اکثریت باشه!

در حقیقت، از نظر اسلام؛ اشتباهه که برای رأی اکثریت در مقابل حق اصالت قائل بشیم.

:w27:
 

mor1360

عضو جدید
لشکر مختار کلا چند نفر بوده که نتیجه گرفتین، چون اکثرشون شیعه بودن پس کل ایرانی ها در اونزمان شیعه بودن؟ :surprised:

در ضمن شما گویا تغییر دین رو خیلی راحت تصور کردین، واقعا فکر میکنی تغییر دین با زبان و منطق برای انسان های عوام در وهله اول ممکنه؟
اونهم در زمانی که تقریبا رسانه ای وجود نداره !!!

اینکه میگی چرا ایرانی ها پس از حمله مغول بت پرست نشدن، برای اینکه ایرانی ها بت پرست بودن و هستن.
و بتی هم که میپرستیدن قدرتش بیشتر از بت مغول بوده.

بتی که از آتش میترسونه و وعده حوری و لذت بی حد و حصر میده، برای جایگزینیش یا باید بتی خیلی مقتدرتر معرفی کنی یا اون فرد رو اینقدر آگاه کنی که بتونه فرای تفکرات پرستشی در دنیا عمل کنه.
در کشورهای اطراف هم شیعه نشدن چون بعد از صفویه دوباره حکومت هاشون دست اهل تسنن افتاده. ;)

1- مسئله تناسب جمعیتیه! همچنین علاوه بر دلایل قبلی، قیام های متعدد شیعی که در طول حاکمیت امویان و عباسیان در گوشه و کنار ایران رخ داده اند، هم این نظر رو تایید می کنن. در ضمن مساله ای تحت عنوان "اهل تسنن محب اهل بیت" هم در تاریخ ایران موجوده که به دلیل فشار و ارعاب خلفا، شیعیان رو مجبور به تقیه و سنی معرفی کردن خودشون می کرده است. :)
2- شما لطفا اول مطلبو با دقت بخون بعد جواب بده! شما که حرفای منو برای خودم تکرار کردین!:twisted:
3- در مورد حمله مغول و... هم که این بخش از حرفای شما چیزی جز مغالطه نیست! همچنین، همسان دونستن اسلام و بت پرستی، نشون میده که شما شناختی سطحی و غلط از اسلام دارید.
4- در مورد کشور های اطراف هم، استدلال شما در رد دلیل بنده، قابل قبول نیست! مثالش هم کشورهایی مثل ترکمنستان، ارمنستان، ازبکستان، گرجستان، افغانستان و جمهوری داغستان هستند که بعد از جدایی از ایران، حکومت هایی غیر مذهبی داشته اند. ;)
 

Sina.Taheri

عضو جدید
1- مسئله تناسب جمعیتیه! همچنین علاوه بر دلایل قبلی، قیام های متعدد شیعی که در طول حاکمیت امویان و عباسیان در گوشه و کنار ایران رخ داده اند، هم این نظر رو تایید می کنن. در ضمن مساله ای تحت عنوان "اهل تسنن محب اهل بیت" هم در تاریخ ایران موجوده که به دلیل فشار و ارعاب خلفا، شیعیان رو مجبور به تقیه و سنی معرفی کردن خودشون می کرده است. :)
2- شما لطفا اول مطلبو با دقت بخون بعد جواب بده! شما که حرفای منو برای خودم تکرار کردین!:twisted:
3- در مورد حمله مغول و... هم که این بخش از حرفای شما چیزی جز مغالطه نیست! همچنین، همسان دونستن اسلام و بت پرستی، نشون میده که شما شناختی سطحی و غلط از اسلام دارید.
4- در مورد کشور های اطراف هم، استدلال شما در رد دلیل بنده، قابل قبول نیست! مثالش هم کشورهایی مثل ترکمنستان، ارمنستان، ازبکستان، گرجستان، افغانستان و جمهوری داغستان هستند که بعد از جدایی از ایران، حکومت هایی غیر مذهبی داشته اند. ;)

1- تناسب جمعیت یعنی چطوری؟
خواهشا روی هوا یک چیزی نپرونید، بفرمایید در لشکر مختار چند شیعه ایرانی وجود داشته و جمعیت ایران اونروز چند نفر بوده که بعدا شما نتیجه گرفتی اکثریت ایرانی ها با توجه به تناسب جمعیتی که میگین شیعه بودن. :)

2- حرفای شما که متاسفانه از سفسطه هم اونطرف تر بود، چون همش حرف و شعار بود، اندیشمند و بزرگان بسیار کمی از ایران که قبل از صفویه شیعه بودن رو معرفی کردین و فقط گفتین جرات ابراز نداشتن، انگار تو خونه هاشون رفت و آمد داشتین. ;)

3- من تاریخ معاصر رو مثال نزدم حاجی.
حکومت های فعلی سکولار هستند، به مرور میتونن نظر مردم رو تغییر بدن، بحث سر چند صد سال پیش هست که اساس تغییر باورها بر قدرت بت و قدرت شمشیر بوده.

4- شما که اینقدر خوب همه چیو تجزیه و تحلیل میکنی، میشه بگی چی شد زبان انگلیسی زبان بین المللی شد ولی زبان عربی زبان بین المللی نشد؟
اونوقت ببین چی شد که مثلا اسلام در ایران زیاد شد ولی زرتشتی کاهش یافت؟ :)
 

mor1360

عضو جدید
1- تناسب جمعیت یعنی چطوری؟
خواهشا روی هوا یک چیزی نپرونید، بفرمایید در لشکر مختار چند شیعه ایرانی وجود داشته و جمعیت ایران اونروز چند نفر بوده که بعدا شما نتیجه گرفتی اکثریت ایرانی ها با توجه به تناسب جمعیتی که میگین شیعه بودن. :)

2- حرفای شما که متاسفانه از سفسطه هم اونطرف تر بود، چون همش حرف و شعار بود، اندیشمند و بزرگان بسیار کمی از ایران که قبل از صفویه شیعه بودن رو معرفی کردین و فقط گفتین جرات ابراز نداشتن، انگار تو خونه هاشون رفت و آمد داشتین. ;)

3- من تاریخ معاصر رو مثال نزدم حاجی.
حکومت های فعلی سکولار هستند، به مرور میتونن نظر مردم رو تغییر بدن، بحث سر چند صد سال پیش هست که اساس تغییر باورها بر قدرت بت و قدرت شمشیر بوده.

4- شما که اینقدر خوب همه چیو تجزیه و تحلیل میکنی، میشه بگی چی شد زبان انگلیسی زبان بین المللی شد ولی زبان عربی زبان بین المللی نشد؟
اونوقت ببین چی شد که مثلا اسلام در ایران زیاد شد ولی زرتشتی کاهش یافت؟ :)

1)بنده برخلاف شما، روی هوا حرف نمی زنم! همین قدر بگم که وقتی نماینده حکومت بنی امیه برای مذاکره با ابراهیم ابن مالک اشتر(سردار مختار) به لشکرگاه او وارد شد، تا رسیدن به چادر فرماندهی حتی یک کلمه صحبت عربی نشنید! حالا لابد میخای کل تاریخو برات تعریف کنم و لشکر مختارو هم سرشماری کنم! اما اگه خودت به منابع تاریخی مراجعه کنی، حقیقت را خواهی یافت! که البته بعید می دونم این کارو انجام بدی! چون هدف شما و امثال شما، قانع شدن نیست و فقط می خواهید بگید "من مخالفم، پس هستم!" آقا خو باشید! اصلا برید خوش باشید! :w42:ما که بخیل نیستیم!

2) اصلا فهمیدی چی گفتی؟! اونطرفتر از سفسطه چی هست که حرفای من اونه؟! آره خب! هرچی که بر خلاف نظر شما باشه، برچسب "سفسطه" و "شعار" و... می گیره! واقعا که عجب منو محکوم کردی! در ضمن من فقط از بزرگان صحبت نکردم! منظور عموم مردم بودند. برو تاریخو مطالعه کن! جوینده یابنده است!

3) من حاجی نیستم! یک بار چیزیو که نوشتی بخون تا ببینی که سخن شما صرفا در مورد تاریخ معاصر ایران معنی دار است. چون بعد از صفویه، تا حکومت قاجارها، تقریبا تمام کشورهایی که نام بردم، درون مرزهای سیاسی ایران بوده اند و بعد از آن هم حکومت هایی عملا غیر دینی بر آنها حاکم شده اند. پس استدلال شما اشتباه بود. :cool:

4) منظور؟! شما مثلا میخای گسترش "زبان" رو با گسترش "دین" یکسان بدونی! لابد با منطق شما چون بت اینگلیسیا از بت اعراب قوی تر بود!
عزیز من! مشکل امثال شما اینه که دین رو هم پدیده ای مادی و صرفا این دنیایی می دونید. "زبان" با زور و سلطه دراز مدت می تونه گسترش پیدا کنه(مثال هاش هم در طول تاریخ زیاده: گسترش لاتین در اروپای باستان، گسترش عربی در کشورهایی که امروزه عرب نامیده میشن، گسترش ترکی و ... گشترش انگلیسی در تاریخ معاصر)، ولی دین با منطق و روح انسانها کار داره و به این سادگی ها نمی تونه با اجبار گسترش پیدا کنه! اگه منطق شما درست بود که الان به عنوان مثال، هندی ها باید همگی مسیحی بودن! در حالیکه در خود کشورهای آنگلوساکسون و کلا غرب، از دینشون استعفا دادن! از بس که دینشون تحریف شده و پوک شده بود! و برای چندمین بار عرض می کنم که کلا شما و امثال شما، شناخت صحیحی از دین (به ویژه دین حق) ندارین! ;)
 

Sina.Taheri

عضو جدید
منظور؟! شما مثلا میخای گسترش "زبان" رو با گسترش "دین" یکسان بدونی! لابد با منطق شما چون بت اینگلیسیا از بت اعراب قوی تر بود!

عزیز من! مشکل امثال شما اینه که دین رو هم پدیده ای مادی و صرفا این دنیایی می دونید. "زبان" با زور و سلطه دراز مدت می تونه گسترش پیدا کنه(مثال هاش هم در طول تاریخ زیاده: گسترش لاتین در اروپای باستان، گسترش عربی در کشورهایی که امروزه عرب نامیده میشن، گسترش ترکی و ... گشترش انگلیسی در تاریخ معاصر)، ولی دین با منطق و روح انسانها کار داره و به این سادگی ها نمی تونه با اجبار گسترش پیدا کنه! اگه منطق شما درست بود که الان به عنوان مثال، هندی ها باید همگی مسیحی بودن! در حالیکه در خود کشورهای آنگلوساکسون و کلا غرب، از دینشون استعفا دادن! از بس که دینشون تحریف شده و پوک شده بود! و برای چندمین بار عرض می کنم که کلا شما و امثال شما، شناخت صحیحی از دین (به ویژه دین حق) ندارین! ;)

دین عوام و اکثریت دقیقا در راستای بت پرستی حرکت میکنه و اساسش هم سوار شدن بر جهل و ترس عوام هست.

چند هزار سال پیش، فقیر و غنی همشون بت پرست بودن و جلوی بت ها خم میشدن و براش قربانی میکردن، چرا؟

اکثریت مطلقه مردم دنیا بت پرست بودن این یعنی بت پرستی اونزمان بر حق بوده؟
;)

فیلم ارباب حلقه هارو دیده باشی، پیروان عوام ادیان مثل گالوم هستند که از همه چیزشون میگذرن تا نوکر اون ارباب حلقه باشن، چون بدبخت و ضعیفن.

شما هم هیچ شناختی از اومانیسم نداری و اونرو از دروغ های تزریقی کتاب های خودتون شناختی؛ هرکس زورش بیشتر بوده تونسته در گذشته که شمشیر از عقل بیشتر بوده قدرت رو بگیره و علت ریزش گسترده بت پرست ها و تلاششون برای سرکوب در عصر حاضر هم همینه که ریزش رو با تمام وجود دارن حس میکنن ولی همچنان دست و پا میزنن و تظاهر میکنن که همه چیز ارومه. :cry:


آینده دنیا از آن اخلاق گراها و خدا باورانی خواهد بود که خدا دوستشان باشد نه ارباب و سرورشان و اونها بنده بدبختش.
 

mor1360

عضو جدید
دین عوام و اکثریت دقیقا در راستای بت پرستی حرکت میکنه و اساسش هم سوار شدن بر جهل و ترس عوام هست.

چند هزار سال پیش، فقیر و غنی همشون بت پرست بودن و جلوی بت ها خم میشدن و براش قربانی میکردن، چرا؟

اکثریت مطلقه مردم دنیا بت پرست بودن این یعنی بت پرستی اونزمان بر حق بوده؟
;)

فیلم ارباب حلقه هارو دیده باشی، پیروان عوام ادیان مثل گالوم هستند که از همه چیزشون میگذرن تا نوکر اون ارباب حلقه باشن، چون بدبخت و ضعیفن.

شما هم هیچ شناختی از اومانیسم نداری و اونرو از دروغ های تزریقی کتاب های خودتون شناختی؛ هرکس زورش بیشتر بوده تونسته در گذشته که شمشیر از عقل بیشتر بوده قدرت رو بگیره و علت ریزش گسترده بت پرست ها و تلاششون برای سرکوب در عصر حاضر هم همینه که ریزش رو با تمام وجود دارن حس میکنن ولی همچنان دست و پا میزنن و تظاهر میکنن که همه چیز ارومه. :cry:


آینده دنیا از آن اخلاق گراها و خدا باورانی خواهد بود که خدا دوستشان باشد نه ارباب و سرورشان و اونها بنده بدبختش.

باز هم تکرار مکررات! وقتی هم میگیم شما شناخت صحیحی از دین(حق) نداری، ناراحت می شین! آقا برو کمی در اصول و مبانی اسلام ناب مطالعه و تفکر کن، بعد بیا تفکرات غربی رو برای ما بلغور کن!
تفکری که شما و امثال شما اونو نمایندگی می کنید، بر گرفته از تفکرات مردمی است که در اثر دین تحریف شده خود و ظلمی که قرنها از کلیسا تحمل کردن، از دین گریزان شده بودند. اینان به جای اینکه ایرادات دین خود را تحلیل و نقد کنند، کلا تمام ادیان را زیر سوال بردند! ا(لبته نقش کانون های مخفی صهیونی در تحریف و شقه کردن مسیحیت و بعد ها اسلام و سپس بنیان گذاری تفکرات دین گریزانه قابل انکار نیست) بدون اینکه به درستی به عمق مطالب و آموزه های آنها واقف باشند. با گسترش این تفکر دین گریزانه در جوامع دیگر، ادیان دیگر هم توسط پیروان این تفکر مورد هجمه و انتقاد قرار گرفتند و وادار به عقب نشینی و تسلیم شدند. اما در این میان، دینی که با این تفکر مواجه شد و به دلیل تحریف نشدن و اصالت خود، توانست حقانیت خود را اثبات و در مقابل تفکر غیر دینی ایستادگی کند، تنها اسلام ناب(شیعه دوازده امامی) بود. حالا اگه شما ما رو به توهم و داستان پردازی متهم کنید هم امروزه نتیجه این روند تاریخی را در عرصه جهانی به وضوح شاهدیم (جایی که حکومت هایی که ظاهرا نماینده ادیان و مذاهب مختلفند، به همراه حکومت های سکولار در برابر حکومتی که نماینده اسلام ناب است(نمی گوییم عملا به تمام آموزه ای آن عملا ملتزم است)، صف بندی کرده اند). اینها مطالبی نیستند که به راحتی بتوانید انکار کنید(اگر منصف و منطقی باشید).:w10:

از کجا به این سوال رسیدی که اکثریت داشتن، یعنی برحق بودن؟! کی چنین چیز نادرستی گفته؟! :question:

د همینه میگم مطالبو خوب نمی گیری دیگه! در مورد مثال "گالوم"، چیزی که اونو نابود کرد، اعتقاد و ایمان نبود! بلکه طمع و شیفتگی قدرت و ثروت بود که موجب سقوط و نابودی او شد! چیزی که در جهان امروز، بیش از همه، همفکرای شما نماینده اون هستند! :cool:

سخن شما در مورد بت پرست ها درسته! ولی چیزی که بارها تکرار کرده ام باز هم تکرار می کنم که شما، به دلیل درک نادرستی که از اسلام ناب دارید، اون رو هم مانند سایر ادیان و مذاهب تحریف شده قضاوت می کنید! امیدوارم اگر واقعا دقدقه حق و باطل و سعادت جامعه بشری رو دارید، با مطالعه بیشتر در اصول و مبانی اندیشه ها و آموزه های اسلام ناب، اون رو به دور از جوسازی ها و تبلیغات جهت داری که بر ضدش میشه بشناسید تا براتون مشخص بشه که این دین در صورت اجرای صحیح و کامل، توان اداره و به سعادت رسوندن جامعه بشری رو داره! سعادت؛چیزی که با نتایج حاصل از تفکرات انحرافی ادیان و تفکرات دین ستیزانه، جامع بشری هر روز داره ازش دورتر میشه! :cry:

جمله آخرتون، یکی از اون حرفایی بود که با توجه به تفکرات دین گریزانه شما از شما جالب بود! خداوند متعال هم رسالت پیامبر(ص) رو تکمیل و تبیین "کرامت های اخلاقی" میدونه! و بر خلاف شما و امثال شما، رابطه خالق و مخلوق رو به صورت ارباب و برده نمی دونه! بلکه این رابطه به صورت استاد و شاگرد و در نهایت عاشق و معشوق است اگر بدانی و بفهمی! ;)
 

Sina.Taheri

عضو جدید
باز هم تکرار مکررات! وقتی هم میگیم شما شناخت صحیحی از دین(حق) نداری، ناراحت می شین! آقا برو کمی در اصول و مبانی اسلام ناب مطالعه و تفکر کن، بعد بیا تفکرات غربی رو برای ما بلغور کن!
تفکری که شما و امثال شما اونو نمایندگی می کنید، بر گرفته از تفکرات مردمی است که در اثر دین تحریف شده خود و ظلمی که قرنها از کلیسا تحمل کردن، از دین گریزان شده بودند. اینان به جای اینکه ایرادات دین خود را تحلیل و نقد کنند، کلا تمام ادیان را زیر سوال بردند! ا(لبته نقش کانون های مخفی صهیونی در تحریف و شقه کردن مسیحیت و بعد ها اسلام و سپس بنیان گذاری تفکرات دین گریزانه قابل انکار نیست) بدون اینکه به درستی به عمق مطالب و آموزه های آنها واقف باشند. با گسترش این تفکر دین گریزانه در جوامع دیگر، ادیان دیگر هم توسط پیروان این تفکر مورد هجمه و انتقاد قرار گرفتند و وادار به عقب نشینی و تسلیم شدند. اما در این میان، دینی که با این تفکر مواجه شد و به دلیل تحریف نشدن و اصالت خود، توانست حقانیت خود را اثبات و در مقابل تفکر غیر دینی ایستادگی کند، تنها اسلام ناب(شیعه دوازده امامی) بود. حالا اگه شما ما رو به توهم و داستان پردازی متهم کنید هم امروزه نتیجه این روند تاریخی را در عرصه جهانی به وضوح شاهدیم (جایی که حکومت هایی که ظاهرا نماینده ادیان و مذاهب مختلفند، به همراه حکومت های سکولار در برابر حکومتی که نماینده اسلام ناب است(نمی گوییم عملا به تمام آموزه ای آن عملا ملتزم است)، صف بندی کرده اند). اینها مطالبی نیستند که به راحتی بتوانید انکار کنید(اگر منصف و منطقی باشید).:w10:

از کجا به این سوال رسیدی که اکثریت داشتن، یعنی برحق بودن؟! کی چنین چیز نادرستی گفته؟! :question:

د همینه میگم مطالبو خوب نمی گیری دیگه! در مورد مثال "گالوم"، چیزی که اونو نابود کرد، اعتقاد و ایمان نبود! بلکه طمع و شیفتگی قدرت و ثروت بود که موجب سقوط و نابودی او شد! چیزی که در جهان امروز، بیش از همه، همفکرای شما نماینده اون هستند! :cool:

سخن شما در مورد بت پرست ها درسته! ولی چیزی که بارها تکرار کرده ام باز هم تکرار می کنم که شما، به دلیل درک نادرستی که از اسلام ناب دارید، اون رو هم مانند سایر ادیان و مذاهب تحریف شده قضاوت می کنید! امیدوارم اگر واقعا دقدقه حق و باطل و سعادت جامعه بشری رو دارید، با مطالعه بیشتر در اصول و مبانی اندیشه ها و آموزه های اسلام ناب، اون رو به دور از جوسازی ها و تبلیغات جهت داری که بر ضدش میشه بشناسید تا براتون مشخص بشه که این دین در صورت اجرای صحیح و کامل، توان اداره و به سعادت رسوندن جامعه بشری رو داره! سعادت؛چیزی که با نتایج حاصل از تفکرات انحرافی ادیان و تفکرات دین ستیزانه، جامع بشری هر روز داره ازش دورتر میشه! :cry:

جمله آخرتون، یکی از اون حرفایی بود که با توجه به تفکرات دین گریزانه شما از شما جالب بود! خداوند متعال هم رسالت پیامبر(ص) رو تکمیل و تبیین "کرامت های اخلاقی" میدونه! و بر خلاف شما و امثال شما، رابطه خالق و مخلوق رو به صورت ارباب و برده نمی دونه! بلکه این رابطه به صورت استاد و شاگرد و در نهایت عاشق و معشوق است اگر بدانی و بفهمی! ;)

دوست عزیز شما هم پیوسته تکرار مکررات میکنین، چرا فکر میکنین حرفای نو میزنین؟
من و خیلی از بچه های اینجا که امروز جلوی تفکرات امثال شما میاستن چون حقشون در جامعه گرفته شده و تحقیر میشن مگر اینکه به تمامی باوران رهبران شما تن بدن، کل کودکی و نوجوانی و جوانیمون رو با اعتقادات شماها بزرگ شدیم پس میدونیم چه خبره.

اینقدر اسلام ناب اسلام ناب نکن.
این شما هستی که بدون تجربه یک روز زندگی در غرب اونجا رو توصیف میکنی، توصیف ما از داخل مبتنی بر دیدنه و توصیف شما از غرب مبتنی بر شنیده ها و القاها.

وقتی پیوسته میگی دین گریز یعنی دقیقا گریزان از چی؟

گریزان از صداقت و تمایل به دروغگویی؟
گریزان از امانت داری و تمایل به دزدی؟

یا گریزان از چیزهایی مثل تعصب و آدم کشی در راه خدایان و نوکری نماینده هاش؟

از اونجایی که ادیان کاملا به وسیله یکسری انسان بدون هیچ دخالت ماورایی به وجود اومدن بخش اعظمیش زیر سایه اومانیسم هست مانند اخلاقیاتش.

اون بخش توهمی فانتزی جتاییش هست که توسط اومانیسم رد میشه.


پس بهتره پیوسته از واژه دین گریز استفاده نکنین تا طرفتون رو آدمایی فاسد و بی بند و بار جلوه بدین.
اونقدر که شما مسلمانان و رهبرانتون به نام تقیه و امثالهم دروغ گفتین و میگین، هیچ ابوالبشری دروغ نکفته و اکثر سیستم های غربی از اداری تا آموزشی بر صداقت کامله.

اما راهی برای اثباتش به کسیکه به اونجاها سفر نکرده و زندگی نکرده و همه چیو از دریچه تفکرات بسته خودش در محیط مطلوبش دیده، نیست.:(
 

mor1360

عضو جدید
دوست عزیز شما هم پیوسته تکرار مکررات میکنین، چرا فکر میکنین حرفای نو میزنین؟
من و خیلی از بچه های اینجا که امروز جلوی تفکرات امثال شما میاستن چون حقشون در جامعه گرفته شده و تحقیر میشن مگر اینکه به تمامی باوران رهبران شما تن بدن، کل کودکی و نوجوانی و جوانیمون رو با اعتقادات شماها بزرگ شدیم پس میدونیم چه خبره.

اینقدر اسلام ناب اسلام ناب نکن.
این شما هستی که بدون تجربه یک روز زندگی در غرب اونجا رو توصیف میکنی، توصیف ما از داخل مبتنی بر دیدنه و توصیف شما از غرب مبتنی بر شنیده ها و القاها.

وقتی پیوسته میگی دین گریز یعنی دقیقا گریزان از چی؟

گریزان از صداقت و تمایل به دروغگویی؟
گریزان از امانت داری و تمایل به دزدی؟

یا گریزان از چیزهایی مثل تعصب و آدم کشی در راه خدایان و نوکری نماینده هاش؟

از اونجایی که ادیان کاملا به وسیله یکسری انسان بدون هیچ دخالت ماورایی به وجود اومدن بخش اعظمیش زیر سایه اومانیسم هست مانند اخلاقیاتش.

اون بخش توهمی فانتزی جتاییش هست که توسط اومانیسم رد میشه.


پس بهتره پیوسته از واژه دین گریز استفاده نکنین تا طرفتون رو آدمایی فاسد و بی بند و بار جلوه بدین.
اونقدر که شما مسلمانان و رهبرانتون به نام تقیه و امثالهم دروغ گفتین و میگین، هیچ ابوالبشری دروغ نکفته و اکثر سیستم های غربی از اداری تا آموزشی بر صداقت کامله.

اما راهی برای اثباتش به کسیکه به اونجاها سفر نکرده و زندگی نکرده و همه چیو از دریچه تفکرات بسته خودش در محیط مطلوبش دیده، نیست.:(

نه جانم! اگه می خوای دروغ هم بگی، طوری بگو که اینقد تابلو نباشه! دلیل طرز تفکر شما و برخی بچه های اینجا به این دلایلی که گفتی نمی تونه باشه! چون من و امثال من هم تو همین جامعه داریم زندگی می کنیم. شما فکر کردی نظرات من و امثال من ناشی از شکم سیری و رفاهه! والا من هم یک فرد عادی تو این جامعه ام با تمام مشکلاتی که یک فرد عادی میتونه داشته باشه. حق ما رو بیشتر از شما نخورده باشن، کمتر از شما نبوده! اگه کل کودکی و نوجوانی و جوانیتونو با به قول شما "تفکرات ما" بزرگ شدین و میدونین که چه خبره و هر دو دسته مون هم (امثال من و امثال شما) مورد ظلم و تحقیر قرار گرفتیم، پس چه عاملی تفکرات ما رو از هم جدا کرده؟! اگه به منطق شما بود که باید مثل هم فکر می کردیم! بنده، شخصا به دیدگاهی رسیده ام که به طور خلاصه بیان می کنم:

همونطور که خودتون هم اشاره کردید، امثال شما هم در همین جامعه و با تفکرات همین جامعه رشد کرده اید ولی، از اونجایی که شناخت شما از اعتقادات و ارزشهای حاکم بر جامعه ما به هر دلیلی ناکامل، سطحی و صرفا تقلیدی بوده و به طور اصولی و مبنایی براتون جا نیفتاده اند، با دیدن برخی بی عدالتی ها و حق کشی ها در جامعه، اونها رو به پای اعتقادات حاکم بر جامعه گذاشتید و اعتقادات و ارزشها رو با عملکرد افراد سودجو و منافق اشتباه گرفتید. سپس به تدریج با آشنا شدن با تفکر یک جامعه بیگانه(توسط چند تا کتاب و مقاله و اخیرا رسانه های نوین)، نتونستید در برابر آن از تفکرات خود دفاع کنید و در نتیجه تسلیم آن تفکر شده اید و اکنون هم با این تصور که تفکرات جامعه مادری شما همان چیزهایی است که در کودکی و نوجوانی در یافته اید و عامل بدبختی و عقب ماندگی اند، برای خود این وظیفه را قائل شده اید که تفکر بیگانه را توجیه کرده و تبلیغ نمایید و در مقابل تفکرات جامعه خود بایستید. حالا دسته ای از امثال شما به خیال خود، از روی خیر خواهی و دلسوزی می خواهند بقیه جامعه را از اشتباه در آورند و دسته ای دیگر که سر سپرده تر شده اند، تبدیل به مزدور و مواجب بگیر آن جامعه و تفکر بیگانه گردیده اند تا ارزشهای بیگانه را جایگزین ارزشهای جامعه خودی کنند که البته من مطمئنم شما جزء این دسته اخیر نیستید! با دسته دوم که حرفی نداریم اما با دسته اول، می توانیم به بحث و تبادل نظر بنشینیم تا یک طرف قانع شود.
در عصر حاضر، یکی از مهمترین عرصه های تقابل جوامع و تمدن های بشری، عرصه و زمینه تفکر و اندیشه است. چیزی که تحت عنوان جنگ نرم از آن یاد می شود، در همین فضا رخ می دهد. جنگ نرم، امتیازات بسیاری بر جنگ سخت دارد از قبیل هزینه کمتر و نتیجه عمیق تر و ماندگارتر و... یکی از مهمترین برتری های جنگ نرم نسبت به جنگ سخت، این است مثلا اگر 10 نفر با 10 نفر دیگر در حال جنگ سخت باشند، اگر از یک طرف، 2 نفر کشته شوند، موازنه قوا 8 به 10 می شود ولی این کشته ها می توانند آثار مثبتی هم برای جبهه خودی داشته باشند( از قبیل مصمم تر شدن افراد باقیمانده و ...). اما اگر همین شرایط در جنگ نرم اتفاق بیفتد، موازنه قوا 8 به 12 می شود یعنی تلفات جنگ نرم از صحنه خارج نمی شوند بلکه به جبهه دشمن پیوسته و با شناختی که از جبهه خودی دارند، ضربات شدیدتری به جبهه خودی وارد خواهند کرد! حالا اگر بهشان بگویی که اشتباه می کنید، خواهند گفت که تو املی و نمیفهمی! این است صحنه نبردی که ما در جهان امروز در میانه آن قرار داریم! حالا نمی دانیم با این کشته های مان که پاره تنمان هستند ولی در برابر ما ایستاده اند چگونه رفتار کنیم که آسیب کمتری بوجود بیاید!
اگر مانند برخی جوامع دیگر که تفکرات بی اساس یا تحریف شده دارند بودیم که تا کنون تسلیم شده بودیم! حرف ما این است که اصول و مبانی تفکر ما کاملا محکم و منطقی است و ما با تفکر و تدبر در آنها به درستی آن ایمان داریم و آن را با هیچ عملکرد نادرست افراد منتسب به این تفکر، قابل خدشه نمی دانیم و امیدواریم روزی بیاید که کشتگان ما به آغوش جامعه خود برگردند. به امید روزی که همه با هم دوست باشند و انسانها ارزش خود را بدانند!

عجب بیانیه ای دادم!:eek: بیانیه نویس بودیم نمی دونستیما! :D

اما در مورد ادامه پستتون فقط میشه گفت که باز هم از استعداد خوب خودتون برای پیچوندن بحث و نادیده گرفتن دلایل منطقی طرف مقابل، و تحریف واقعیات به خوبی استفاده کرده اید! آقای خارج دیده! روحت شاد!!!:w37: :gol::gol::gol:
 

Sina.Taheri

عضو جدید
نه جانم! اگه می خوای دروغ هم بگی، طوری بگو که اینقد تابلو نباشه! دلیل طرز تفکر شما و برخی بچه های اینجا به این دلایلی که گفتی نمی تونه باشه! چون من و امثال من هم تو همین جامعه داریم زندگی می کنیم. شما فکر کردی نظرات من و امثال من ناشی از شکم سیری و رفاهه! والا من هم یک فرد عادی تو این جامعه ام با تمام مشکلاتی که یک فرد عادی میتونه داشته باشه. حق ما رو بیشتر از شما نخورده باشن، کمتر از شما نبوده! اگه کل کودکی و نوجوانی و جوانیتونو با به قول شما "تفکرات ما" بزرگ شدین و میدونین که چه خبره و هر دو دسته مون هم (امثال من و امثال شما) مورد ظلم و تحقیر قرار گرفتیم، پس چه عاملی تفکرات ما رو از هم جدا کرده؟! اگه به منطق شما بود که باید مثل هم فکر می کردیم! بنده، شخصا به دیدگاهی رسیده ام که به طور خلاصه بیان می کنم:

همونطور که خودتون هم اشاره کردید، امثال شما هم در همین جامعه و با تفکرات همین جامعه رشد کرده اید ولی، از اونجایی که شناخت شما از اعتقادات و ارزشهای حاکم بر جامعه ما به هر دلیلی ناکامل، سطحی و صرفا تقلیدی بوده و به طور اصولی و مبنایی براتون جا نیفتاده اند، با دیدن برخی بی عدالتی ها و حق کشی ها در جامعه، اونها رو به پای اعتقادات حاکم بر جامعه گذاشتید و اعتقادات و ارزشها رو با عملکرد افراد سودجو و منافق اشتباه گرفتید. سپس به تدریج با آشنا شدن با تفکر یک جامعه بیگانه(توسط چند تا کتاب و مقاله و اخیرا رسانه های نوین)، نتونستید در برابر آن از تفکرات خود دفاع کنید و در نتیجه تسلیم آن تفکر شده اید و اکنون هم با این تصور که تفکرات جامعه مادری شما همان چیزهایی است که در کودکی و نوجوانی در یافته اید و عامل بدبختی و عقب ماندگی اند، برای خود این وظیفه را قائل شده اید که تفکر بیگانه را توجیه کرده و تبلیغ نمایید و در مقابل تفکرات جامعه خود بایستید. حالا دسته ای از امثال شما به خیال خود، از روی خیر خواهی و دلسوزی می خواهند بقیه جامعه را از اشتباه در آورند و دسته ای دیگر که سر سپرده تر شده اند، تبدیل به مزدور و مواجب بگیر آن جامعه و تفکر بیگانه گردیده اند تا ارزشهای بیگانه را جایگزین ارزشهای جامعه خودی کنند که البته من مطمئنم شما جزء این دسته اخیر نیستید! با دسته دوم که حرفی نداریم اما با دسته اول، می توانیم به بحث و تبادل نظر بنشینیم تا یک طرف قانع شود.
در عصر حاضر، یکی از مهمترین عرصه های تقابل جوامع و تمدن های بشری، عرصه و زمینه تفکر و اندیشه است. چیزی که تحت عنوان جنگ نرم از آن یاد می شود، در همین فضا رخ می دهد. جنگ نرم، امتیازات بسیاری بر جنگ سخت دارد از قبیل هزینه کمتر و نتیجه عمیق تر و ماندگارتر و... یکی از مهمترین برتری های جنگ نرم نسبت به جنگ سخت، این است مثلا اگر 10 نفر با 10 نفر دیگر در حال جنگ سخت باشند، اگر از یک طرف، 2 نفر کشته شوند، موازنه قوا 8 به 10 می شود ولی این کشته ها می توانند آثار مثبتی هم برای جبهه خودی داشته باشند( از قبیل مصمم تر شدن افراد باقیمانده و ...). اما اگر همین شرایط در جنگ نرم اتفاق بیفتد، موازنه قوا 8 به 12 می شود یعنی تلفات جنگ نرم از صحنه خارج نمی شوند بلکه به جبهه دشمن پیوسته و با شناختی که از جبهه خودی دارند، ضربات شدیدتری به جبهه خودی وارد خواهند کرد! حالا اگر بهشان بگویی که اشتباه می کنید، خواهند گفت که تو املی و نمیفهمی! این است صحنه نبردی که ما در جهان امروز در میانه آن قرار داریم! حالا نمی دانیم با این کشته های مان که پاره تنمان هستند ولی در برابر ما ایستاده اند چگونه رفتار کنیم که آسیب کمتری بوجود بیاید!
اگر مانند برخی جوامع دیگر که تفکرات بی اساس یا تحریف شده دارند بودیم که تا کنون تسلیم شده بودیم! حرف ما این است که اصول و مبانی تفکر ما کاملا محکم و منطقی است و ما با تفکر و تدبر در آنها به درستی آن ایمان داریم و آن را با هیچ عملکرد نادرست افراد منتسب به این تفکر، قابل خدشه نمی دانیم و امیدواریم روزی بیاید که کشتگان ما به آغوش جامعه خود برگردند. به امید روزی که همه با هم دوست باشند و انسانها ارزش خود را بدانند!

عجب بیانیه ای دادم!:eek: بیانیه نویس بودیم نمی دونستیما! :D

اما در مورد ادامه پستتون فقط میشه گفت که باز هم از استعداد خوب خودتون برای پیچوندن بحث و نادیده گرفتن دلایل منطقی طرف مقابل، و تحریف واقعیات به خوبی استفاده کرده اید! آقای خارج دیده! روحت شاد!!!:w37: :gol::gol::gol:

آره خیلی بیانه شدید الحنی دادین، باید برین اجلاس 5+1 !!! (جای جلیلی با اشتون ملاقات کنی شاید این مذاکرات کمتر کش پیدا کرد)

راستی شما تو این تاپیک به هر دری زدی ولی جواب اصلی تاپیک رو ندادی.

در کشور ما ولی امر و سرور شما از همه مردم بهتر مصلحت کشور را متوجه میشود و بصیرتش هم از تمامی شما بیشتره، قبول دارین یا نه؟

وقتی آگاهی و اشراف ایشون به اسلام و مسائل سیاسی بیشتره چرا با دموکراسی باید این انتخاب رو بدیم به مردم و اونا هم بدن دست آدمایی که تجربه نشون داده اکثرا و نه همه یا منحرف بودن یا انحرافی؟؟؟!!!!
انتخاب توسط مولای شما هم به نفع کشور هست و هم دردسر کمتر داره.

نمایش دموکراسی در اسلام وقتی میگه ولی امر بیشتر میفهمه برای چیه؟
 

mor1360

عضو جدید
آره خیلی بیانه شدید الحنی دادین، باید برین اجلاس 5+1 !!! (جای جلیلی با اشتون ملاقات کنی شاید این مذاکرات کمتر کش پیدا کرد)

راستی شما تو این تاپیک به هر دری زدی ولی جواب اصلی تاپیک رو ندادی.

در کشور ما ولی امر و سرور شما از همه مردم بهتر مصلحت کشور را متوجه میشود و بصیرتش هم از تمامی شما بیشتره، قبول دارین یا نه؟

وقتی آگاهی و اشراف ایشون به اسلام و مسائل سیاسی بیشتره چرا با دموکراسی باید این انتخاب رو بدیم به مردم و اونا هم بدن دست آدمایی که تجربه نشون داده اکثرا و نه همه یا منحرف بودن یا انحرافی؟؟؟!!!!
انتخاب توسط مولای شما هم به نفع کشور هست و هم دردسر کمتر داره.

نمایش دموکراسی در اسلام وقتی میگه ولی امر بیشتر میفهمه برای چیه؟

:d:biggrin::D! آقا، اشتونو بسپر دست همون سعید! منو با پیرزن جماعت کاری نیست! :lol:
والا بنده که فقط سعی کردم بحثی منطقی با دوستان داشته باشم و به هر دری نزدم، ولی همیشه حقیقت برای کسانی که از اون فاصله دارن تلخ بوده!، هر کسی هم که بی طرفانه بحث ما رو پیگیری کرده باشه، به خوبی اینو درک کرده! :cool:

اما در مورد بحث اصلی تاپیک، شما اونقد مارو به حرف گرفتی که علیرغم اینکه قصد داشتم در مورد موضوع اصلی هم بحث کنم، در میان بحثای دیگه مون گم شد! خوب، حالا بهش بپردازیم! اما قبلش یه نکته ای رو بگم؛ شما طوری صحبت کردی که به خواننده القا میشه که بنده دارای گرایش سیاسی خاص هستم، در حالیکه به این صورت نیست! در دوران تحصیلی کارشناسی بنده، دوستان زیادی از هر دو گرایش سیاسی عمده داشتم که منو تشویق به پیوستن به تشکیلات خودشون می کردن ولی بنده هیچگاه چنین کاری انجام ندادم! چونکه همیش سعی کرده ام "حق مدار " باشم و نه سیاست باز و یا شخصیت مدار، کسانی که به یک جناح یا حزب می پیوندند، خودشونو در محدودیت هایی گرفتار می کنند که برای من مطلوب نیست. مثلا با ید حتی اگه بدونن سرانشون در موردی اشتباه می کنن، باز هم مجبورن ازشون حمایت کنن و یا اگه معلوم بشه شخصی که اینها هوادار و پیرو او هستند، تو زرد بوده، همه افکار و اعتقادات اونها به هم میریزه و... در احادیث و روایاتی هم که از پیشوایان دینی به ما رسیده نیز توصیه شده که حق رو با خود حق بشناسیم نه با اشخاص... بنابراین، بر خلاف اکثر آدمهایی که در جامعه می بینم که یا جوگیر و تندرو اند یا خنثی و بی طرف، بنده همیشه سعی کرده ام که مستقل و حق مدارانه فکر و عمل کنم(در حد خودم) و هر کسی که حرف حقی بگه و عمل درستی انجام بده، در اون زمینه مورد تایید بنده نیز خواهد بود! :cool:

اما بحث تاپیک؛ جناب استارتر که کم پیدا هم شده اند، چنین بحثو آغاز کرده اند:
آیا داشتن ولی امر با دموکراسی تناقض ندارد؟
حتما مستحضرید که در قرآن آمده از الله و رسولش و اولی الامر خودتان اطاعت کنید.
مسلمانان و مخصوصا دوستان شیعه معتقد هستند همانطور که یک کشتی نیاز به ناخدا داره، یک امت اسلامی هم نیاز به ولی امر داره.

حال سئوالی که از شما معتقدین به ولایت دارم:

کدام ناخدای کشتی رو دیدین که نظر سرنشینان کشتی رو واسه هدایت کشتی بپرسه؟
مثلا کل سرنشینان بگن برو 10 درجه شرقی اما ناخدا میدونه اگه بره اونور میخوره یه کوه یخ، پس نظرش بر نظر کل سرنشینان ارجح هست.

حالا با توجه به چنین دیدگاهی نسبت به ولی امر، علت داعیه دموکراسی و نظرخواهی از مردم در اسلام چیه؟

وقتی یک فردی در اسلام تحت عنوان ولی امر ناخدای کشتی امت اسلام هست، چرا از مردم نظر میخواد؟
اونکه از همه بیشتر میفهمه، چرا باید اختیار کشتی رو بده دست ملت که احتمال اشتباهش بیشتره؟

برای مثال وقتی علی ابن ابیطالب از سوی الله مسلمانان به عنوان ناخدا انتخاب شد، پس اینکه به حرف مردم اعتنا کرده در واقع کشتی رو به سمت صخره برده و کار درستی کرده؟
مشابهش علی زمان هم که نظرش معمولا فرای نظر ملت هست.​


مثل برخی دیگه از بحث های دوستان، اصولا این سوال بر مبنای درستی بنا و مطرح نشده که باز هم به دلیل عدم شناخت صحیح از موضوعه!
این بحث دو شاخه داره: 1- ولایت معصوم(ع). 2- ولایت فقیه.

1) ولایت معصوم(ع) : همونطور که استارتر اشاره داشتن، برطبق آیات و روایات، جامعه اسلامی از یک منظر مانند کشتی است که ولی معصوم(ع) مانند ناخدای آن بوده و وظیفه هدایت کشتی را بر عهده دارد. همچنین از آیات و روایات این را هم دریافته ایم که مشورت، یکی از اصول مهم برای کارهای جمعی است، پیامبر(ص) هم در مواردی با اصحاب خود مشورت می کرده اند و گاه به نظر آنها عمل می نمودند. خوب، اینجا سوال این است که آیا این قضیه با رهبری و سرپرستی جامعه تناقض دارد؟
به طور خلاصه باید گفت که رهبری و سرپرستی در اسلام، دارای شئون و شاخه های مختلفی است. مثلا در امور الهی و اعتقادی، باید از فرمان ولی معصوم(ع) تبعیت کرد. ولی در امور دیگر می توان با مشورت، نظرات مختلف را جویا شده و بهترین آنها را انتخاب و اجرا کرد. در مورد مثال کشتی، تعیین مسیر و مقصد نهایی در اختیار و صلاحیت ناخداست ولی تعیین اموری مانند نحوه انجام امور شخصی مسافران کشتی و ساعت خواب و بیداری و غذا خوردن و نخوردن و... به اختیار خود مسافران است که می توانند با مشورت باهمدیگر اونها رو تنظیم کنند. به عبارت کلی، تعیین راهبرد(استراتژی) بر عهده فرمانده بوده و تعیین راهکارها (تاکتیکها) در چهارچوب آن استراتژی می تواند با زیردستان باشد. البته شرایط و لوازم متعددی دارد که در حوصله این مقال نیست.
در مورد حضرت علی(ع) و سایر معصومین(ع) هم علاوه بر موارد بالا، می توان به این نکته نیز اشاره کرد که در اسلام، در مورد تعیین حاکم، دو بحث مطرحه؛ مشروعیت و مقبولیت. مشروعیت حاکم اسلامی، تنها در اختیار و صلاحیت خداست. اما برای حکومت بر جامعه اسلامی، علاوه بر مشروعیت، مقبولیت مردم هم لازم است زیرا اگر مردم، حاکم خود را نخواهند و به فرامینش گوش نکنند، این حاکم، حتی اگر مشروع هم باشد، نمی تواند جامعه را کنترل و اداره کند. مثل حضرت علی(ع) که به دلیل عدم پشتیبانی مردم، 25 سال خانه نشین شد و پس از آن هم با اصرار مردم، و وقتی شرط مقبولیت هم محقق شد، خلافت را بر عهده گرفت. در ماجرای حکمیت هم، چون مردم، تحت تاثیر عوامفریبی امویان، از فرمان حضرت سرباز زدند، و باز شرط مقبولیت، از بین رفت و حضرت با اینکه اشتباه آنان را گوشزد نمود، ولی به دلیل عدم انعطاف مردم و لزوم حفظ برخی مصالح جامعه اسلامی، احتمال شکست نظامی و... و حتی تهدید به قتل آن حضرت توسط تندرو ها، ناچار به پذیرش مواضع آنان شد که بحثی مفصل است. گو اینکه پس از ماجرای حکمیت، مردم فهمیدند که فریب امریان را خورده اند ولی به دلیل عدم درک صحیح از مسائل، به جای ابراز پشیمانی از کار خود، حضرت امیر(ع) را به دلیل گردن نهادن به خواسته خودشان محکوم کردند!!! :confused::razz:

2) ولایت فقیه : به طور کلی در دو صورت، لزوم تعیین جانشین و نماینده برای ولی معصوم(ع) احساس می شود؛ اول: به دلیل عدم دسترسی به ولی معصوم حاضر(مانند مالک اشتر که از طرف امام علی(ع)، به عنوان نماینده امام و ولی امر مسلمین به مصر فرستاده شد). دوم: به دلیل عدم حضور ولی معصوم(ع) مانند عصر غیبت امام زمان(عج) که یا از طرف خود امام، نماینده خاص برای مردم تعیین می شود(مانند نواب خاص در عصر غیبت صغری)، و یا نایب عام که همان علما و مراجع هستند(در عصر غیبت کبری). حال در زمانه ما همین علما و مراجع که بر اساس فرمان امام معصوم(ع) در عصر غیبت باید به آنها مراجعه نمود، یک نظام حکومتی را بر اساس اصل ولایت فقیه طراحی کرده اند که دارای فلسفه و قوانین خاص و مفصل و تخصصی خودش بوده و در این مقال نمی گنجد. در این نظام حکومتی، رهبر حکومت، بر اساس دموکراسی و به صورت غیر مستقیم انتخاب می شود(مانند حکومت های پارلمانی برخی کشورها که رئیس حکومت توسط نمایندگان پارلمان تعیین می شود) پس نمی توان گفت چنین رهبری دیکتاتور است. در همه حکومت های اینچنین نیز بعد از تعیین رئیس، همه باید طبق قانون به دستورات او گردن نهند. باز هم در اینجا، طبق مطالبی که در بالا بیان کردم، تعیین استراتژی و اهداف کلی جامعه، بر عهده رهبر بوده ولی سایر امور، در اختیار مردم است که در چهارچوب اهداف کلی، با انتخاب نمایندگان مجالس و روئسای جمهور، نحوه اداره جامعه را تعیین می کنند... پس این حرف که چرا رهبر اختیار رو به مردم داده، اصلا مطرح نیست.

امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم و قضیه رو تا حدی برای دوستان روشن کنم!:) ;)
 
آخرین ویرایش:

m.abedi1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
100 درصد تناقض داره.
کسی بر دیگری ولایت داره که از هر لحاظ بر اون فرد برتر باشه، آدم برتر هم بیاد از آدم غیر برتر نظر بخواد، یعنی موجود غیر برتر رو فیلم کرده تا طرف خودشو تحویل بگیره.
مثل سیستم فعلی ایران.

ولی امر یکسری آدم انتخاب میکنه که اونا برن صلاحیت کسانی رو تایید کنن که اون کسان میخوان بر ولی نظارت کنند. :surprised:
آخر سوژس. :biggrin:
دموکراسی در نظام های ولایتی مسخره ترین شعاری هست که میشه شنید جز در مورد مسائل قاقالی لی و این حرفا.

اون دوستمون هم که میگه مردم سیاست هارو تایید میکنن معلوم نیست کدوم کشور زندگی میکنه، اینجا رئیس جمهورش حتی نمیتونه معاون اول و وزیر دلخواهش رو داشته باشه و سیاست خارجیش رو با کشوری دیگه تنظیم کنه.
برین این شعارهار واسه همون پیرپاتال ها و سربازای بدبخت تو نماز جمعه تعریف کنین که به خاطر ترس از الله یا ترس از افزایش خدمت، تاییدتون کنن و تکبیر بگن. ;)
عزیزدل شماهمون آقای گواردیولای سابق نیستی ؟کجابودی؟نیستی؟کم پیدا؟
 

m.abedi1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه عزیزم، میتونی از مدیران سایت بخواهین همه اطلاعات من رو چک کنن.
اینقدر راحت تهمت نزنین، شما کجا بودی؟ شما بادی گارد هستین یا شهریاری یا محمد ساوه یا ...؟
میبینی تهمت زدن چه راحته.
پس رعایت کن لطفا.
مرسیییی.
من به شرفم تمام مقدساتم وهمه عزیزانم قسم میخورم هیچ کدوم ازاین عزیزاین نیستم .شما هم اگه میگی نیستی
حتمانیستی سوال پرسیدم .ولی ادبیات شماوآقای گواردیولاخیلی زیادازحدبه هم شباهت داره.
 

mor1360

عضو جدید
100 درصد تناقض داره.
کسی بر دیگری ولایت داره که از هر لحاظ بر اون فرد برتر باشه، آدم برتر هم بیاد از آدم غیر برتر نظر بخواد، یعنی موجود غیر برتر رو فیلم کرده تا طرف خودشو تحویل بگیره.
مثل سیستم فعلی ایران.

ولی امر یکسری آدم انتخاب میکنه که اونا برن صلاحیت کسانی رو تایید کنن که اون کسان میخوان بر ولی نظارت کنند. :surprised:
آخر سوژس. :biggrin:
دموکراسی در نظام های ولایتی مسخره ترین شعاری هست که میشه شنید جز در مورد مسائل قاقالی لی و این حرفا.

اون دوستمون هم که میگه مردم سیاست هارو تایید میکنن معلوم نیست کدوم کشور زندگی میکنه، اینجا رئیس جمهورش حتی نمیتونه معاون اول و وزیر دلخواهش رو داشته باشه و سیاست خارجیش رو با کشوری دیگه تنظیم کنه.
برین این شعارهار واسه همون پیرپاتال ها و سربازای بدبخت تو نماز جمعه تعریف کنین که به خاطر ترس از الله یا ترس از افزایش خدمت، تاییدتون کنن و تکبیر بگن. ;)

شما اول مطالبو خوب بخون، روش فکر کن، بعد نظر بده!
 

Sina.Taheri

عضو جدید
اما بحث تاپیک؛ جناب استارتر که کم پیدا هم شده اند، چنین بحثو آغاز کرده اند:


مثل برخی دیگه از بحث های دوستان، اصولا این سوال بر مبنای درستی بنا و مطرح نشده که باز هم به دلیل عدم شناخت صحیح از موضوعه!
این بحث دو شاخه داره: 1- ولایت معصوم(ع). 2- ولایت فقیه.

1) ولایت معصوم(ع) : همونطور که استارتر اشاره داشتن، برطبق آیات و روایات، جامعه اسلامی از یک منظر مانند کشتی است که ولی معصوم(ع) مانند ناخدای آن بوده و وظیفه هدایت کشتی را بر عهده دارد. همچنین از آیات و روایات این را هم دریافته ایم که مشورت، یکی از اصول مهم برای کارهای جمعی است، پیامبر(ص) هم در مواردی با اصحاب خود مشورت می کرده اند و گاه به نظر آنها عمل می نمودند. خوب، اینجا سوال این است که آیا این قضیه با رهبری و سرپرستی جامعه تناقض دارد؟
به طور خلاصه باید گفت که رهبری و سرپرستی در اسلام، دارای شئون و شاخه های مختلفی است. مثلا در امور الهی و اعتقادی، باید از فرمان ولی معصوم(ع) تبعیت کرد. ولی در امور دیگر می توان با مشورت، نظرات مختلف را جویا شده و بهترین آنها را انتخاب و اجرا کرد. در مورد مثال کشتی، تعیین مسیر و مقصد نهایی در اختیار و صلاحیت ناخداست ولی تعیین اموری مانند نحوه انجام امور شخصی مسافران کشتی و ساعت خواب و بیداری و غذا خوردن و نخوردن و... به اختیار خود مسافران است که می توانند با مشورت باهمدیگر اونها رو تنظیم کنند. به عبارت کلی، تعیین راهبرد(استراتژی) بر عهده فرمانده بوده و تعیین راهکارها (تاکتیکها) در چهارچوب آن استراتژی می تواند با زیردستان باشد. البته شرایط و لوازم متعددی دارد که در حوصله این مقال نیست.
در مورد حضرت علی(ع) و سایر معصومین(ع) هم علاوه بر موارد بالا، می توان به این نکته نیز اشاره کرد که در اسلام، در مورد تعیین حاکم، دو بحث مطرحه؛ مشروعیت و مقبولیت. مشروعیت حاکم اسلامی، تنها در اختیار و صلاحیت خداست. اما برای حکومت بر جامعه اسلامی، علاوه بر مشروعیت، مقبولیت مردم هم لازم است زیرا اگر مردم، حاکم خود را نخواهند و به فرامینش گوش نکنند، این حاکم، حتی اگر مشروع هم باشد، نمی تواند جامعه را کنترل و اداره کند. مثل حضرت علی(ع) که به دلیل عدم پشتیبانی مردم، 25 سال خانه نشین شد و پس از آن هم با اصرار مردم، و وقتی شرط مقبولیت هم محقق شد، خلافت را بر عهده گرفت. در ماجرای حکمیت هم، چون مردم، تحت تاثیر عوامفریبی امویان، از فرمان حضرت سرباز زدند، و باز شرط مقبولیت، از بین رفت و حضرت با اینکه اشتباه آنان را گوشزد نمود، ولی به دلیل عدم انعطاف مردم و لزوم حفظ برخی مصالح جامعه اسلامی، احتمال شکست نظامی و... و حتی تهدید به قتل آن حضرت توسط تندرو ها، ناچار به پذیرش مواضع آنان شد که بحثی مفصل است. گو اینکه پس از ماجرای حکمیت، مردم فهمیدند که فریب امریان را خورده اند ولی به دلیل عدم درک صحیح از مسائل، به جای ابراز پشیمانی از کار خود، حضرت امیر(ع) را به دلیل گردن نهادن به خواسته خودشان محکوم کردند!!! :confused::razz:

2) ولایت فقیه : به طور کلی در دو صورت، لزوم تعیین جانشین و نماینده برای ولی معصوم(ع) احساس می شود؛ اول: به دلیل عدم دسترسی به ولی معصوم حاضر(مانند مالک اشتر که از طرف امام علی(ع)، به عنوان نماینده امام و ولی امر مسلمین به مصر فرستاده شد). دوم: به دلیل عدم حضور ولی معصوم(ع) مانند عصر غیبت امام زمان(عج) که یا از طرف خود امام، نماینده خاص برای مردم تعیین می شود(مانند نواب خاص در عصر غیبت صغری)، و یا نایب عام که همان علما و مراجع هستند(در عصر غیبت کبری). حال در زمانه ما همین علما و مراجع که بر اساس فرمان امام معصوم(ع) در عصر غیبت باید به آنها مراجعه نمود، یک نظام حکومتی را بر اساس اصل ولایت فقیه طراحی کرده اند که دارای فلسفه و قوانین خاص و مفصل و تخصصی خودش بوده و در این مقال نمی گنجد. در این نظام حکومتی، رهبر حکومت، بر اساس دموکراسی و به صورت غیر مستقیم انتخاب می شود(مانند حکومت های پارلمانی برخی کشورها که رئیس حکومت توسط نمایندگان پارلمان تعیین می شود) پس نمی توان گفت چنین رهبری دیکتاتور است. در همه حکومت های اینچنین نیز بعد از تعیین رئیس، همه باید طبق قانون به دستورات او گردن نهند. باز هم در اینجا، طبق مطالبی که در بالا بیان کردم، تعیین استراتژی و اهداف کلی جامعه، بر عهده رهبر بوده ولی سایر امور، در اختیار مردم است که در چهارچوب اهداف کلی، با انتخاب نمایندگان مجالس و روئسای جمهور، نحوه اداره جامعه را تعیین می کنند... پس این حرف که چرا رهبر اختیار رو به مردم داده، اصلا مطرح نیست.

امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم و قضیه رو تا حدی برای دوستان روشن کنم!:) ;)

جناب استارتر کم پیدا نشدن توسط همفکران شما اخراج شدن. ;)

در مورد ولایت معصوم شما فرمودین، مشروعیت از جانب الله هست و مقبولیت از جانب مردم.
چرا الله عزیز با وجود دانش بر عدم مقبولیت یک فرد، اورا مشروع معرفی میکنه و از طرفی در این راه برای پیروزی به او کمک نمیکنه؟ :)
فقط یه حرفی میزنه که حجت باشه و پس فردا یقه ملت رو تو جایی که زورش بیشتر میرسه بگیره؟

علت اینکه اکثر مشروع ها با اقبال عمومی کم روبرو بودن چیه؟ قدرت شیطان از قدرت الله روی زمین بیشتره؟
مگه مشروع ها حرف دل و حرف فطرت و از اینجور چیزارو نمیزنن، پس چرا همیشه بعد منفی قویتره.

(البته تمامی اینها با این فرض مطرح شد که افکار شما برحق باشه :cool:)

**********************

در مورد ولایت مطلقه هم که فرمودین با نظر غیر مستقیم مردم یعنی چطوری؟
رهبر در جامعه ما اعضای محترم شورای نگهبان رو شخصا انتخاب میکنه و این اعضای محترم میان صلاحیت کسانی رو تایید میکنند که قراره به کار رهبری نظارت کنند.
در واقع در این روش فوق مدرن، ایشان خودشون انتخاب میکنند چه کسانی قراره برخودشون نظارت کنند و من تا حالا کاندیدایی که با شعار تغییر بیاد ندیدیم، شعار همه تبعیته.
روش بسیار فرمالیته ای رو توجیه میکنین که هیچ سنخیتی با دموکراسی نداره.

در دموکراسی یک اقلیت هایی قانون اساسی برای تایید صلاحیت کافیه، نظارت گسترده در واقع اینست که میگی از بین سیب قرمز و سیب زرد، شما پرتقال انتخاب نکردی تقصیر توست، ما بهت آزادی انتخاب دادیم. :redface:
 

mor1360

عضو جدید
جناب استارتر کم پیدا نشدن توسط همفکران شما اخراج شدن. ;)

در مورد ولایت معصوم شما فرمودین، مشروعیت از جانب الله هست و مقبولیت از جانب مردم.
چرا الله عزیز با وجود دانش بر عدم مقبولیت یک فرد، اورا مشروع معرفی میکنه و از طرفی در این راه برای پیروزی به او کمک نمیکنه؟ :)
فقط یه حرفی میزنه که حجت باشه و پس فردا یقه ملت رو تو جایی که زورش بیشتر میرسه بگیره؟

علت اینکه اکثر مشروع ها با اقبال عمومی کم روبرو بودن چیه؟ قدرت شیطان از قدرت الله روی زمین بیشتره؟
مگه مشروع ها حرف دل و حرف فطرت و از اینجور چیزارو نمیزنن، پس چرا همیشه بعد منفی قویتره.

(البته تمامی اینها با این فرض مطرح شد که افکار شما برحق باشه :cool:)

**********************

در مورد ولایت مطلقه هم که فرمودین با نظر غیر مستقیم مردم یعنی چطوری؟
رهبر در جامعه ما اعضای محترم شورای نگهبان رو شخصا انتخاب میکنه و این اعضای محترم میان صلاحیت کسانی رو تایید میکنند که قراره به کار رهبری نظارت کنند.
در واقع در این روش فوق مدرن، ایشان خودشون انتخاب میکنند چه کسانی قراره برخودشون نظارت کنند و من تا حالا کاندیدایی که با شعار تغییر بیاد ندیدیم، شعار همه تبعیته.
روش بسیار فرمالیته ای رو توجیه میکنین که هیچ سنخیتی با دموکراسی نداره.

در دموکراسی یک اقلیت هایی قانون اساسی برای تایید صلاحیت کافیه، نظارت گسترده در واقع اینست که میگی از بین سیب قرمز و سیب زرد، شما پرتقال انتخاب نکردی تقصیر توست، ما بهت آزادی انتخاب دادیم. :redface:

البته راه برای برگشت بازه ولی لابد قوانینو رعایت نکردن که اخراج شدن دیگه:redcard:! کلا بنده با برخورد سلبی و حذفی موافق نیستم ولی گاه چاره دیگه ای نیست! :w19:

در مورد سوال شما، باید خاطر نشان کنم که علم خدا به نافرمانی بندگان، موجب نمیشه که رویه و خواست خودشو تغییر بده! اینکه چرا فلانی رو برای رهبری و سرپرستی جامعه انتخاب فرموده، به این دلیله که از همه برای این کار شایسته تر بوده. ولی اینکه چرا مردم از تبعیت او سرباز می زنند، دلایل مختلف و مفصلی داره که مثنوی هفتاد من کاغذه! به طور خلاصه باید گفت که این هم جزئی از امتحانات الهی برای نشان دادن ذات بندگان به خودشونه تا در قیامت حجتی برای فرار از قضاوتی که در مورد اعمالشون میشه نداشته باشند. البته دیدگاه شما در اینجا صحیح نیست که زور خدا در آخرت بیشتره! بلکه اراده خداوند متعال بر این قرار گرفته که این دنیا محل آزمایش بندگان و آخرت محل نتیجه نهایی این آزمایش باشه، وگرنه می تونست همه رو مجبور کنه که بندگان خوبی باشن که در اون صورت هم آزمایش و ثواب و عقاب منعی نداشت!

مورد خلافت رسول خدا(ص) نیز یکی از همین آزمایشها بود که البته و شوربختانه، اکثریت مردم از اون به دلایل بسیار (از قبیل، جهالت، دنیا طلبی، حب وبغض های قبیله ای، کینه های قدیمی، قدرت طلبی، نفاق و... که در تاریخ ثبت شده) سربلند بیرون نیومدند:w19:. خداوند متعال هم همین حقیقت رو در قرآن بیان فرموده به این مضمون: " آیا می اندیشند که چون گفتند ایمان آوردیم، به حال خود رها شده و آزمایش نمی شوند؟ "
باید دوباره یادآور بشم که مشروعیت امام(ع) همون بعد ولایت ایشونه که کسی جز خدا نه میتونه اونو عطا کنه و نه بگیره! در نتیجه امیر المومنین(ع) در تمام مدت خانه نشینی هم امام بودند. ولی جنبه خلافت و حکومت که به مقبولیت عمومی و فرمان پذیری مردم هم مربوطه، به دلیل عدم وجود شرط اخیر، تحقق نمی یافت.
اینکه چرا اکثر مشروع ها با اقبال عمومی روبرو نبودن، دلایل بسیار واضح و روشنی داره! مثل اکثریت قریب به اتفاق پیامران و اوصیای آنها. زیرا عملکرد آنان، جلوی بسیاری از هوا و هوسها و سوء استفاده ها رو می گرفته و نفس اماره و شیطانی انسان ها رو در بند و نابود می کرده است. اگر مردم، با تفکر صحیح، و با معرفت به پیامبران و ائمه اقتدا می کردن که این همه پیامبر و امام شهید نداشتیم و الان دنیا بهشت شده بود نه این جهنمی که الان توشیم! و نه؛ قدرت شیطان در هیچ جا از خدا بیشتر نیست! اصلا شیطان و دارو دستش که عددی نیستن! این هوی و هوس ها و جهالتهای ماست که به اونها اجازه میده با وسوسه ها و القائاتشون بتونن ما رو در غفلت و تاریکی نگه دارن! (البته ما به برحق بودن افکارمون ایمان داریم، و امیدواریم همه مردم جهان، با بررسی و تحقیق ریشه ای و عمیق و بدون پیشداوری و تعصب، راه درست رو پیدا و انتخاب کنند! :cool:)
××××××××××××××××××××××××××
تا جایی که بنده میدونم، چنین چیزی نیست! (ببین وقتی میگم اول مطالعه کن بعد موضع بگیر چرا میگم! :book:) یعنی رهبر توسط "مجلس خبرگان" که از میان "مجتهدان"(باتوجه به پست قبلیم و علمای امتی که در غیبت کبری باید به آنها رجوع شود) و توسط مردم انتخاب می شوند، به رهبری انتخاب شده و این مجلس بر عملکرد او نظارت میکنه و در صورتی که یکی از شرایط رهبری رو از دست بده، او رو از رهبری خلع کرده و کس دیگه ای رو به رهبری انتخاب می کنند. موضوع "شورای نگهبان قانون اساسی "که چیز دیگه ایه! نصف اعضای اونو رهبر و نصفشو مجلس شورای اسلامی انتخاب می کنن و وظیفش هم نظارت بر قوانین مجلس و تایید صلاحیت کاندیدا ها و از این قبیله که با قانون اساسی همخوان باشند؛ نه اینکه بر رهبر نظارت کند!
کاندیدا ها هم در عرصه راهبرد و استراتژی کلی(با توجه به پست قبلیم) شعار تبعیت می دهند و نه در عرصه تاکتیک! میبینی که هر کسی میاد کلا یه رویه متفاوت رو دنبال می کنه! پس با این دیدگاه، تناقضی با دمکراسی مشاهده نمیشه.

در همه دمکراسی ها کلا همین طوره! مثلا در آمریکا، هر حزبی(همون سیب زرد و قرمز شما) که سر کار بیاد، استراتژی تغییری نمی کنه و فقط تاکتیک ها متفاوتند! و همین طور برو تا آخر ...:)

بحث خوبی بود، امیدوارم برای همه مفید بوده باشه و با آگاهی در مورد مسائّل موضع گیری داشته باشیم . ضمنا شاید تا مدتی نتونم به اینجا سر بزنم! دوستان لطفا تا وقتی برگردم بچه های خوبی باشین، با هم دعوا نکنینااا:D! آفففرین! ;):gol:
 

Similar threads

بالا