آيا زن ناقص العقل است؟

fatemeh-torabi

عضو جدید
علي (ع) مي‌فرمايند: زن ناقص العقل و الايمان است‌؟

گاهي حادثه يا موضوعي در اثر يک سلسله عوامل تاريخي‌، زمان‌، مکان و... ستايش يا نکوهش مي‌شود، اما نه به اين معني که اصل طبيعت آن شي‌ء قابل ستايش يا مستحق نکوهش باشد; بلکه احتمال دارد زمينه يا دليل خاصي باعث اين ستايش يا نکوهش شده باشد.
بخشي از نکوهش‌هاي نهج البلاغه راجع به زن‌، ظاهراً به جريان جنگ جمل بر مي‌گردد; يعني جنگي که به شهادت تاريخ‌، زمينة دو جنگ صفين و نهروان را فراهم آورد و در نهايت منجر به شهادت مظلومانة حضرت علي‌(ع) و پايان حکومت عادلانه‌اش گرديد; بنابراين مي‌توان گفت‌: انگيزة حضرت (ع) در بيان آن خطبه‌، انگشت گذاردن روي نقاط ضعفي است که در نوع زنان موجود بوده و مي‌توانسته خطرساز باشد. آري اگر بنا باشد زني رهبري سياسي و زمام مسائل حکومتي را در دست گيرد، نبايد چنان نقاط ضعفي را در وي ناديده گرفت‌، چنان که مردان هم بدون داشتن لياقت و قابليت‌هاي لازم‌، نمي‌توانند مسئوليت‌هاي رهبري و حکومتي را به عهده گيرند.
در واقع حضرت (ع) خواسته‌اند با اشاره به نقاط ضعف موجود در نوع زنان‌، به انبوه مردمي که چشم و گوش بسته به دنبال يک زن راه افتاده و عليه امام عادل خويش فتنه‌اي برپا ساخته‌اند، هشدار داده و آنان را از ادامة حرکت در مسير باطل و خطرساز باز دارند.
البته حضرت علي (ع) در مواضعي ديگر از نهج البلاغه‌، آن جا که لازم بوده‌، از مردان نيز انتقاد نموده و معايب اخلاقي و عملي آنها را تذکر داده‌اند. يا در جاي ديگر، ضمن بيانات کوبنده‌اي‌، مردم بصره و کوفه را با تعبيرات تندي همچون سبک عقلي و سفاهت مورد انتقاد قرار مي‌دهند; يعني درست همان خصلتي که به عنوان سومين صفت مذموم زنان در خطبة 79، بيان شده است‌. اين مطلب رهنمودي است که نشان مي‌دهد: تعبير «هن نواقص العقول‌» همة زنان را در همة طبقات و همة اعصار و قرون در بر نمي‌گيرد; بلکه مشاراليه سخن حضرت‌(ع)در مرحلة اول‌، زني است که طوفان جنگ را عليه حق و حقيقت بر انگيخت‌، و در مرحلة بعد متوجه زناني است که در تمام اعصار و قرون در فکر و عمل‌، مشابه اين زن هستند. البته اين شيوه‌، شيوة قرآن کريم است که در بعضي مواقع‌، به انگيزة هدايت مردم‌، نقاط ضعف نوع انسان را تذکر مي‌دهد. مثلاً وقتي انسان را موجودي «هلوع‌» معرفي مي‌کند (که اگر گزندي به او برسد، بي‌تابي مي‌کند و اگر چيزي به او رسد، بسيار منع کننده و باز دارنده از رسيدن خيرات به ديگران است‌)، انسان را وا مي‌دارد تا با شناسايي نقاط ضعف‌، به اصلاح خود پرداخته و در زمرة نماز گزاراني درآيد که قرآن کريم آنها را از خطر انحراف‌، خارج ساخته است‌. از سوي ديگر مي‌دانيم که حضرت مفسر قرآن کريم و مبين احکام وحي بوده‌اند. حال اگر منطق قرآن را در مورد نوع زن بشناسيم‌، انديشه‌هاي حضرت را نيز شناخته‌ايم‌. قرآن کريم‌، ارزش انسان‌ها را به تقواي آنها مي‌داند و زن و مرد بودن را در رسيدن به کمال‌، دخيل نمي‌داند. مثلاً وقتي از حضرت مريم (س)، آسيه همسر فرعون‌، خواهر حضرت موسي (ع)، مادر حضرت مريم و بعضي زنان برجسته‌، چنان به نيکي ياد کرده و کمالاتشان را تصريحاً يا تلويحاً ذکر مي‌نمايد و به استعداد و لياقت‌هاي آن‌ها در راه کسب کرامت‌هاي انساني‌، اعتراف مي‌نمايد، آيا مي‌توان پذيرفت حضرت علي (ع) که آشناترين انسان‌ها به منطق قرآن است‌، در صدد تحقير زن برآمده و او را موجودي پست و خوار معرفي نمايد؟
از سوي ديگر آن همه بزرگداشت و تعظيم حضرت (ع) نسبت به حضرت زهرا (س) يا دختر گراميشان حضرت زينب (س) (که نام او را چون زينت پدر است زينب مي‌نهد او که با نقش‌آفريني در حادثة عاشورا، توانست نمونة بي‌بديل و نسخه‌اي مجرد در تاريخ باقي بماند) هرگز با اعتقاد به نقصان ذاتي و فطري زن هماهنگ نيست‌. حال دليل فرمايش حضرت (ع) را از ادامة کلام مبارک خودشان مي‌توان بدست آورد. از آن جا که در عرصة قضاوت و داوري‌، گاه نياز به شهادت شهود هست و شهادت دو زن (طبق فرمودة خداي تعالي‌) برابر است با شهادت يک مرد، از سوي ديگر يکي از شرايط شاهد، دارا بودن قواي عقلاني است و به شهادت سفيه‌، نادان‌، ساهي يا غافل اهمّـيّت داده نمي‌شود، مي‌توان نتيجه گرفت که مقصود حضرت از نقص عقل‌، سفاهت و کم عقلي نيست‌; زيرا شهادت شاهد سفيه اصلاً پذيرفته نيست و مرد و زن با تعداد بيشتر و کمتر تفاوتي ندارند. از طرفي علت کافي نبودن شهادت يک زن‌، نبودن مستمر و دائمي زنان در عرصة حوادث اجتماعي است‌. زنان به علت اشتغال شديد به امور خانه‌داري و تربيت اولاد که بزرگترين مسئوليت طبيعي و مطلوب آنهاست‌، غالباً در متن وقايع و امور جاري اشخاص و اصناف قرار نمي‌گيرند و کمتر اتفاق مي‌افتد که احاطة لازم را که صحت شهادت مبتني بر آن است‌، بدست آورند و گاه ممکن است مطلبي را فراموش نمايند.
افزون بر اين‌، غليان عواطف و احساسات که با تدبير خالق حکيم در وجود زن سرشته شده‌، محتمل بلکه متيقّن است که در پاره‌اي اوقات از کارآيي قوة تفکر او بکاهد; که البته اين مطلب هم در جاي خود نوعي ارزش تلقي مي‌شود.

 

PostModern

عضو جدید
حق با شماست . اون خطبه راجع به جنگ جمل و اتفاقات قبل و بعد از اونه و باید یادتون باشه که جنگ جمل اولین جنگی بود که تفرقه رو به شکل خیلی عمیق بین مسلمین ایجاد کرد و قبح جنگ داخلی بین مسلمونها رو شکست . اما به روایت تاریخ هرچند گروهی از اهالی جمل به دلایل سیاسی و اجتماعی به جنگ علی (ع) برخاستن اما عایشه به دلیل غرض ورزی و دشمنی دیرینه شخصی با حضرت این غائله رو به پا کرد . اشاره علی (ع) در این خطبه به اینه که چطور گروه زیادی از مسلمونها انگیزه های عایشه رو برای این جنگ نفهمیدن و عملا تبدیل به اسباب بازی اون و دیگرانی چون طلحه و زبیر شدن برای جنگ با حقیقت مطلق . در این شکی نیست که عایشه سالهای سال بغض علی (ع) رو در دلش پنهان کرده بود و هر از چندگاهی اون رو به مناسبتی بروز میداد تا اینکه در قضیه جنگ جمل تصمیم گرفت از موقعیتی که ایجاد شده بود نهایت سو ء استفاده رو بکنه و شاید برای همیشه این کینه و نفرت رو با شکست دادن علی (ع) آروم کنه . این دشمنی با علی (ع) آنچنان چشمهای اون رو بسته بود که نفهمید و یا نخواست بفهمه که داره چه بدعتی در دین اسلام ایجاد میکنه و چه راه احمقانه ای رو طی میکنه ! اگر طلحه و زبیر نتونسته بودن از زیاده خواهیهای خودشون در مقابل عدل علی (ع) چشم پوشی کنن اما در موقعیتی هم قرار نداشتن که جرات ایستادن در مقابل ایشون رو داشته باشن . حیله گری معاویه و حماقت عایشه باعث شد که جامعه اسلامی قدم در راهی بذاره که الان و بعد از چندین قرن بزرگترین معضل تمامی ملل مسلمان جنگهای داخلی و تفرقه های آشکار و پنهان اونها باشه . و در قبال این سبکسری و جهالت محض بود که حضرت اون خطبه رو خطاب به جماعت گفتن و اونها رو از پیروی کورکورانه از زنی که به دلیل کینه های شخصی حاضر شده بود خون جماعت رو به زمین بریزه و حق رو با دروغ بپوشونه برحذر داشتن . وگرنه شان زن در نگاه اسلام و علی (ع) همون جایگاه و مقامیه که نسبت به حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) وجود داشته . و مسلما این مقام اگر بالاتر از پیامبران و ائمه نباشه پائین تر هم نیست !
 

mohajer8

عضو جدید
سلام دوستان
تا اونجایی که من اطلاع دارم این خطبه سند معتبر نداره و بحث روی مطلبی که فاقد سند معتبر است فایده ی چندانی ندارد.
اما فرض بگیریم این خطبه سندیت داره در مورد دلیلی که فرمودین منظور حضرت، عایشه بوده عرض کنم که از امام علی علیه السلام بعیده که مطلبی رو به عموم زنان نسبت بدند در حالیکه منظورشون تنها یک نفر بوده. همون طور که میدونید نساء با ال استغراق بیان شده که نشان دهنده ی عمومیت است. دلیل نقص عقل زنان که برفرض حضرت بیان فرموده باشد تنها مربوط به عقل اجتماعی است.
در این رابطه چند مطلب رو از سایتهای دیگر نقل میکنم:
عقل در روايات حداقل دو گونه است‌، اول‌: عقل معاش‌، که زنها در آن ضعف دارند يعني‌; در امور اقتصادي و سياسي و ... معمولاً ضعيف هستند.
دوم‌: عقل معاد، که منظور از آن راه کسب آخرت و عبادت است‌.
در اين زمينة مهم ـ که اصل عقل هم همين است ـ شايد زنها از مردها قويتر باشند. چون براي درک معارف‌، احساسات قوي و لطيف بسيار کارساز است‌.


در شرع، عقل حداقل دو كاربرد دارد؛ اگر چه در لغت، به معانى متعددى آمده است:

الف: به معنى فهم و ادراك: در اين جنبه و كاربرى زن و مرد اشتراك دارند و امكان ندارد كه زن نفهمد يا كمتر از مرد بفهمد؛ زيرا خلاف حكمت پروردگار است. در بسيارى از آيات، خداوند ما را (اعم از زن و مرد) موظف كرده كه در موضوعات مختلف، عقل خودمان را به كار گيريم، از جمله:

«إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنا عَرَبِيّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»

«...وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالاْءَرْضِ لاَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»

«...قَدْ بَيَّنَّا لَكُمْ الاْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»

و نيز در آيات زيادى، كسانى كه عقل خودشان را به كار نمى‏گيرند توبيخ و مذمت شده‏اند، از جمله:

«وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ»

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّه‏ِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ»


«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ»

اكنون با توجه به اين دو دسته از آيات و با توجه به اطلاق و شمول اين آيات نسبت به زن و مرد، اگر بگوييم زنان نمى‏فهمند و يا دقيق نمى‏فهمند، اين خطابات نسبت به زنان لغو خواهد بود؛ زيرا خداوند آنها را به چيزى موظف كرده كه در اختيار آنها نيست (يا در مسايلى كه تعقل و تفكر بيش‏ترى نياز دارد، بگوييم زنان از عقل و فهم كافى برخوردار نيستند) ولى خداى حكيم منزه از لغو گويى مى‏باشد. در نتيجه، بايد بگوييم در اين جنبه (فهميدن) زن و مرد هيچ تفاوتى ندارند.

ب) تدبير و مديريت، يكى از جنبه‏هاى عقل تدبير و انديشيدن در امور و مديريت مى‏باشد. اين معنا و كاربرد نيز از روايات استفاده مى‏شود. حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد:«لامال اعود من العقل و لا وحدة اوحش من العجب ولا عقل كالتدبير»

هيچ سرمايه‏اى پايدارتر از عقل نيست و هيچ تنهايى وحشتناك‏تر از خودبينى نيست و هيچ فكرى مانند انديشيدن و تدبير و آينده‏نگرى نيست.

نيز مى‏فرمايد: «أدل شى على غزارة العقل حُسن التدبير»

بهترين دليل براى شكوفايى عقل، نيكو انديشيدن است.

در اين احاديث، جنبه ديگر عقل كه همان تدبير و مديريت باشد، بيان شده است و اين همان جنبه و كاربردى است كه در فرمايش حضرت على عليه‏السلام از نقص و ضعف آن درباره زنان گفته شده است، به جهت مصالحى، زنان در جنبه تدبيرى عقل ضعف و نقصان دارند. به همين سبب، سرپرستى خانه به مرد واگذار شده است: «الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض...». جنبه تدبيرى عقل در مردان قوى است. مقصود از قوام، قيم به اصطلاح فقهى و حقوقى نيست؛ زيرا به قيّم كسى مى‏گويند كه اختيار تصرف درمال و توجيه زندگى كسى ديگر را در اختيار داشته باشد؛ مانند قيم صغير و ديوانه و سفيه. از جمله مصالح و حكمت‏ها، قوى بودن احساسات و عواطف در زنان است.
 

PostModern

عضو جدید
اون خطبه سندیت داره . لااقل به نظر اغلب اهالی تحقیق . ولی مشکل اینه که عموما بدون درنظر گرفتن دلیل بیان یک حرف و یا شرایط حاکم بر یک اجتماع راجع به حرفها و نظرات بحث میشه . و این قصه فقط شامل حال کلام حضرت علی (ع) نمیشه بلکه در مورد قرآن هم دقیقا این مشکل وجود داره . بسیاری از آیات رو جز با شناخت کامل نسبت به شان نزول اونها نمیشه درست معنا کرد . شاید بهتر باشه به جای اینهمه بحث استقرایی و سوفیستی به شرایط اجتماعی و فرهنگی اون بازه زمانی دقت بیشتری بشه !


واقعا تو قرنی که داریم ز ندگی می کنیم
این حرفا خنده داره اصلا نیازی فکر کنی به دوربرت نگاه کن می فهمی


من نگرفتم !!!

اگر منظور اینه که امروز در اغلب زمینه های زندگی قرن بیست و یکم حضور خانمها بیشتر و یا به اندازه مردهاست ( که فکر میکنم همین منظورت بوده ) این خیلی خیلی واضحه و احتیاجی به بحث نداره . اون چیزها رو نوشتیم که همین رو بگیم ! اما اگر بحث سر چیز دیگه ایه لطفا بگو تا من هم بدونم . یعنی قسمت خنده دار قصه رو متوجه بشم !
 
حضرت علي فرمودند:((زن ها در عقل وايمان ناقص تر از مردان هستند.)) دليل هم براشون ذكر كرده اگه نهج البلاغه رو بخونيد دليلشو مي فهميد. و چون امام علي معصوم هستند بايد حرفشونو پذيرفت.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
عقل چيست

عقل چيست

عقل چيست
موضوعاتي را كه در اين تاپيك خواندم حس مسئوليت بيشتري در من ايجاد كرد براي اينكه بفهميم چه كسي ناقص العقل است و چه كسي بار سنگين خرد را بدوش ميكشد بايد عقل را شناخت ،انواع آنرا دانست و سپس قضاوت كرد كه ادعاي چه كسي عقلاني تر است .​
در انسان يک خاصيتي هست به نام جستجوي حقيقت که عقل رهبري اين حس را عهده دار است اگر انساني به چيزي شک کند در آن موضوع کاوش مي کند و اگر در مفهومي تحقيق کند يقينا آنرا تکميل تر ميکند .​
اگر اين ادعا درست باشد پس چرا در هر موضوعي ميتوان شک کرد مگر در دين!
ميگويند در دين هدف يقين است و ايمان آنوقت ايمان است که توام با يقين باشد پس شک در دين بد است لابد شنيده ايد که بعضي ها مي گويند "لا تجسس فی الدين" به عبارتي شک در دين حرام است بنابر اين عقل در دين نبايد جايگاهي داشته باشد.​
اما از طرف ديگر ميگويند عقل يكي از اركان دين است پس نوعي از عقل هم بايد در دين وجود داشته باشد بعبارتي بايد انواع عقل را شناخت و جستجوي حقيقت را در راستايي كه دين مايل است هدايت كرد تا در دين ايجاد شك نكند .​
البته شك خوب هم داريم و در قران از آن ياد شده .(ممكنه شماره آيات متفاوت باشند چون قراني كه در تختيار من قرار دارد چاپ قبل از 1357 است)
سوره الزخرف آيه21​
ما گذشتگان خود را بر طريقه ايي يافتيم و به دنبال آنها مي رويم .
اگر هر كس ميخواست بدنبال مرام گذشتگان خود برود هيچكس مسلمان نميشد لذا پيامبر اسلام در برابر اين ادعا ميفرمايد به كار گذشتگان خود شك كنيد ضمنا در قواعد بجاي آوردن نماز هم، شك كردن موجب صدور حكم فعل خلاف و حرام نيست لذا به مسلمان آموزش داده ميشود در اين نوع شك، بايد تقليد كرد پس نيازي نيست كه كاوشگر بدنبال علت و استفاده از عقل خود برود.​
يكي از اساتيد معظم حوزه ميفرمايد :اگر دو موضوع داشته باشيم كه يكي سالبه و ديگري موجبه ، به نحويكه جمع آنها امكان پذير نباشد ولي رفع هر دو ممكن باشد ،اين دو موضوع متضاد و رابطه اشان تضاد است . در جايي ديگر تناقض تعريف ميشود به اين ترتيب كه هرگاه دو موضوع داشته باشيم با محمول هاي متضاد به نحويكه رفع يكي موجب پذيرش ديگري باشد در اين صورت اين دو موضوع متناقض و رابطه اشان تناقض است .​
اگر اين تعاريف درست باشند چطور ميشود شك در جايي موجب پرورش عقل گردد و در جايي ديگر عقل را به انحراف بكشاند؟!​
بگذريم ببينيم آيا عقل هم انواع دارد و يا در زمان خلقت و حين تقسيم عقل بين زن و مرد خداوند تبعيضي قائل شده كه ادعا شود زن ناقص العقل است! قبل از ورود در اين مبحث سوالاتي در شناخت عقل مطرح است كه دانستن آن براي اذهان تسليم نشده به روايات و احاديث ، بي ضرر است .​
1)معني عقل با لقوه چيست ؟​
2)آيا عقل فعال منفعل هم هست ؟​
3)آيا قوه عاقله بسيط کامل است ؟​
4)چگونه عقل صور خياليه را مطالعه ميکند؟​
5)چه برهاني بر تجرد عقول فعاله است؟​
6)آيا عقل مجرد است ؟​
ادامه دارد...​
 

fatemeh-torabi

عضو جدید




1)معني عقل با لقوه چيست ؟​



2)آيا عقل فعال منفعل هم هست ؟​



3)آيا قوه عاقله بسيط کامل است ؟​



4)چگونه عقل صور خياليه را مطالعه ميکند؟​



5)چه برهاني بر تجرد عقول فعاله است؟​



6)آيا عقل مجرد است ؟​



ادامه دارد...​

برای یافتن جواب سوالهای فوق می توانید به نمط سوم کتاب اشارات و تنبیهات ابن سینا و به طور مشخص برای جواب سوال 1 و 2 فصل دهم نمط سوم و مباحث بعد از آن مراجعه نمایید.
 

alligol

عضو جدید
از استاد بزرگ جز خوبی نتراود.

از استاد بزرگ جز خوبی نتراود.

از استاد بزرگ جز خوبی نتراود. خداوند استاد اعظمی است که جز خوبی از وی نتراود. این مطالب در مورد ناقص العقل بودن با روح و نظام طبیعت و دین سازگار نیست.

:gol:
 

امیر Amir

عضو جدید
بس کنید این حرف هارو....بابا...


ملت دارند اون سر دنیا موشک میفرستن آسمون ما ایرانیا داریم سر چی بحث میکنیم....


بس کنید...خجالت بکشید...زن و مرد چیه...

زن اگه ناقص العقل بود از دامنش شریعتی...بهشتی...مطهری....امام خمینی ....

تربیت نمیشد.


بس کنید....خودتونو جمع کنید به جای این پایین فکر کردن ها در مورد موجودی که خدا در موردش سوره داره....

زن مظهر عشقه ...

خجالت بکشید
 
بالا