آنجا همه با هم دعوا دارند

Sarp

مدیر بازنشسته
این مطلب اشاره به محل و مکان و شهر خاصی ندارد و تصور کنید که در جایی دور از کرۀ زمین، همه روزه اتفاق می افتد.


در خیابان راه می رود، نگاهش به چشم عابری دیگر می افتد. آن عابر آنچنان نگاهی آمیخته با خشم و نفرت به او می کند که گویی قاتل اجدادش است. اینجا گویی این دو نفر قبلا با هم دعوا داشته اند.


هنگام پارک کردن اتومبیل است. آرام آرام دنده عقب می گیرد اما می بیند که اتومبیل دیگر باید کمی آنطرف تر برود. از او خواهش می کند اما او با نگاهی وحشتناک و با اکراه کمی اتومبیل خود را کنار می کشد. اما بیشتر از این هم جا دارد ولی با خود می گوید “همین قدر بس است”. ممکن است این دو نفر با هم دعوا داشته باشند.
حالا در یک خیابان یک طرفه دارد رانندگی می کند. می بیند اتومبیلی به صورت خلاف از روبرو می آید. با اینکه کمی کنار می کشد تا آن اتومبیل به خلاف خود ادامه دهد، رانندۀ خلافکار سرش را از اتومبیل بیرون می آورد و می گوید “…” احتمالا این دو نفر هم با هم دعوا دارند.


حالا وارد سوپرمارکت می شود. فروشنده طوری نگاه می کند که طرف می ترسد دست به اجناس بزند! شاید هم با او دعوا دارد.


اینجاست که وارد یکی از اداراتی که کارش آنجا گیر است می شود. ابتدا فرد پاسخگو چنان با اکراه و از روی بی حوصلگی جواب می دهد که حال مراجعه کننده خراب می شود. سپس او که درخواست راهنمایی کرده بود، به فرد دوم مراجعه می کند و فرد دوم اینقدر سوالات بی مورد از او می پرسد که دیگران صدایشان در می آید. احتمالا این دو نفر با هم دعوا داشته اند.


در مرحله بعد همسایه کیسۀ زباله اش را چهار ساعت قبل از وقت معمول جلو درب خانه آنها می گذارد. او می بیند و گوشزد می کند اما با اینکار شر دنیا را به جان خود می خرد. (اینجا را بخوانید)


در همین زمینۀ زباله، خدا نکند که شخصی زباله اش را از اتومبیل بیرون بریزد و یک نفر علاقمند به ارتقای کیفیت زندگی شهری به او گوشزد کند. سپس با ناسزا و بد و بیراه رانندۀ بی فکر مواجه میشود. بله. او نباید گوشزد می نمود.


در کل در آنجا به هر کسی که مسئله ای مثبت و درست را گوشزد کنی، انگار کفر گفته ای و باید مثل زمانی که خربزه می خوری، پای لرزش هم بنشینی. البته تعدادی آدم اهل زمین به آنجا رفته اند و در حال گسترش رفتارهای صحیح اجتماعی هستند اما هنوز راه زیادی در پیش است.


در نهایت هم با خود می گوید “اصلا به من چه که کی چیکار می کنه و کی چیکار نمی کنه…” و کلا گوشزد کردن را فراموش کرده و پی کار خودش می رود. همچنین با توجه به ضرب المثل “خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو”، خودش هم مانند آن هایی که دعوا دارند شده و یک نفر به دعوایی ها اضافه می شود و در آن جامعه همچنان همه با هم دعوا خواهند داشت.


خدا نکند که ما دچار این مشکلات و دعواها شویم!
 

somayeh_63

عضو جدید
کاربر ممتاز
این آنجای مورد اشاره چقدر شبیه این اینجای محل زندگی منه!
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر آنجا آشناست آقاي مدير
شايد جايي همين نزديكيها باشد............
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در کل در آنجا به هر کسی که مسئله ای مثبت و درست را گوشزد کنی، انگار کفر گفته ای و باید مثل زمانی که خربزه می خوری، پای لرزش هم بنشینی.
بله خوب، البته این چیزی که شما فرمودید نشونه ای از روشنفکریه، یعنی کلاً گوشزد کردن اشتباهات دیگران یه نمودی از تحجره و باید با متحجر به شدیدترین شکل ممکن برخورد بشه تا جامعه پیشرفت کنه.

مگه نشنیدی میگن:
ای کسانی که درست زندگی می کنید، به کسانی که درست زندگی نمی کنند کاری نداشته باشید

وقتی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه فراموش بشه به اسم اینکه هرکسی آزاده هرطور میخواد زندگی کنه، و تا وقتی قیافه روشنفکری میگیرن ملتو و پز آزادی میدن، همینه که هست
 

#ZaHra#

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم چرا همه چیو سیاسی میکنین...
این مربوط به فرهنگه نه سیاست...
ای خدا
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
(خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو)

آنجا منظورش همینجای خودمونه!

(کسی هم راجب راه کار حرف نزنه یا ریشه مشکل، چون سیاسی میشه، بابک هم پخ پخ!)
 

Similar threads

بالا