آرزو

redonly

کاربر فعال
کاربر ممتاز
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود .ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درونبیشه زار کنار زمین شد .خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان باصحنه ای روبه رو شد .
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود ، قورباغه حرف میزد ، وبه خانم گفت : اگر مرا از بند نجات دهی سه آرزویت را براورده میکنم .
خانم ذوقزده شد و سریع قورباغه را ازاد کرد ، قورباغه گفت : نذاشتی شرائط براورده کردنارزوها را بگویم ، هر ارزوئی که برایت براورده کردم 10 برابرش را برای همسرت براورده میکنم .
خانم کمی تامل کرد و گفت مشکلی نیست
.
آرزوی اول خود را گفت :من میخواهم زیباترین زن دنیا باشم
.

قورباغه گفت : اگر زیباترین شوی همسرت 10برابر از تو زیباتر میشود و ممکن است چشم زنهای دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را ازدست دهی .
خانم گفت : مشکلی نیست چون من زیبا ترینم کس دیگری در چشم او بجز مننخواهد ماند ، پس ارزویش براورده شد .

بعد گفت که من میخواهم ثروتمندترین فرددنیا شوم .
قورباغه به او گفت :شوهرت 10 برابر ثروتمندتر میشود و ممکن است بهزندگی تان لطمه بزند
.
خانم گفت :نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مالمن است ، پس ثروتمند شد
.
آرزوی سومی را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون وچرایی برآورده کرد .

خانم گفت :میخواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم .

نکتهاخلاقی : خانمها خیلی با هوش هستند ، پس با هاشون درگیر نشین
.
قابل توجهخواننده های خانم : اینجا پایان این داستان بود لطفا ادامه را نخوانید و کلی باخودتون کیف کنید اما ....

اگه پسرین و می خواین بدونین آخرش چی میشه بیاین توی ادامه ی مطلب و شما کیف کنید
 

Similar threads

بالا