شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس

KARA_DENIZ

عضو جدید
سلام

سلام

سلام. شهید مورد علاقه ی من شهدای گمنام هستند همون آدم های بزرگی که رفتند و حتی تکه تکه های بدنشون بر نگشت . . .
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستور عقب نشینی داده اند.
نه راه پس داریم،نه راه پیش.گیر کرده ایم،وسط اروند،زیز آتش عراقی ها.
***
معاون گردان و چند نفر دیگر فین میزنند،می روند سمت ساحل روبرو.عراقی ها،حالا همه آتششان را می ریزند سر آنها.
ما عقب نشینی می کنیم.
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9080&stc=1&d=1238957166
 

پیوست ها

  • 00350-2.jpg
    00350-2.jpg
    36.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شبی از میان ما کوچید
آب شد سوی ابرها کوچید
آنقدر بال زد میان قفس
تا که ازبین میله ها کوچید
محوشد سوی کبریا کوچید
من نمیدانم او کجایی بود
لیک با نام ک رب ل ا ی ی کوچید
 

yareza2006

عضو جدید
فقط شهادت می خواهم

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]​
الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله
خداوندا فقط می‌خواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می‌خواهم كه از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه كس هستی و قادر توانایی، ای خداوند كریم و رحیم و بخشنده، تو كرمی كن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
نمی‌دانم چه باید كرد، فقط می‌دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می‌باشد. واقعاً جایی برای خودم نمی‌یابم هر موقع آماده می‌شوم چند كلمه‌ای بنویسم، آنقدر حرف دارم كه نمی‌دانم كدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، كه در یك كلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید می‌كردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا داریم. ای خدای شهدا، ای خدای حسین، ای خدای فاطمه زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم كن، ای خدا یا رب العالمین.
راستی چه بگویم، سینه‌ام از دوری دوستان سفر كرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم. خداوندا خود می‌دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهیدم عقب مانده‌ام و دوران سخت را باید تحمل كنم. ای خدای كریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و كریم، تو كمك كن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
گرچه بدم ولی خدا تو رحم كن و كمك كن. بدی مرا می‌بینی، دوست دارم بنده باشم، بندگی‌ام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می‌كنم، از روی سركشی نیست. بلكه از روی نادانی می‌باشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فكر می‌كنم، می‌بینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای كریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری شهدا، كار خوب نكردن، بنده‌ی خوب نبود،... دیگر...
حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. ولی چه روزهای خوشی بود وقتی به عكس نگاه می‌كنم. از درد سختی كه تمام وجودم را می‌گیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بی‌منتهای حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم كه باید سختی دوران را طی كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم می‌دهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیق‌ام بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی.
منزل ظهر جمعه 6/4/82
 

phalagh

مدیر بازنشسته
داشتم اون ته تالار رو پاک سازی میکردم. یه تاپیک دیدم به نام مقام شهید که دو تا پست داشت. خواستم با این یکی ترکیبش کنم دیدم حیفه میره آخر تاپیک کسی نمیبینه.گفتم نقل قول ازش بگیرم بزارمش اینجا.البته حیف چون قدیمی بود گزینه تنکس نداشت.
در روایت آمده است:

سر شهید در دامان دو حوریه بهشتی قرار می گیرد درحالی که آن دوگرد و غبار از چهره او می زدایند به او می گویند شهادت در راه خدا و ورود به ضیافت الهی بر تو مبارک باد.


وسائل الشیعه/ج11/ص20/ح19


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
به شهید هفت امتیاز از طرف خداوند عطا می شود ، اولینِ آنها بخشیدن تمام گناهان اوست بواسطه ی ریختن اولین قطره ی خونش.
[/FONT]


 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
پندار ما اين است كه ما مانده ايم و شهدا رفته اند اما حقيقت آن است كه زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
سيد اهل قلم:شهيد سيد مرتضي آويني
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.فکر کنم دوست خوبمونyarezaاسم خوبی رو انتخاب کرده اما اگه کلی تر بود بهتر بود.
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید مرتضی خسروی
شهید خسروی دانشجوی رشته پزشکی وقتی اسیر می شود،تنها به دلیل داشتن ریش و جواب ندادن به سوالات،در حالیکه زخمی بود،توسط تانک بعثی ها له می شود.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سلام.فکر کنم دوست خوبمونyarezaاسم خوبی رو انتخاب کرده اما اگه کلی تر بود بهتر بود.
بله خوب کار ایشون حرف نداره.
اما خب دیدم میشه کلی تر باشه. نمونش همون نقل قولهایی که از پست ایشون گرفتم و گذاشتم. به عنوان تاپیک مربوط نمیشه اما میشه که همین جا باشه. اینه که گفتم شاید بخواید عنوان عوض بشه.
در هر صورت تاپیک و تالار مال خودتونه. من تابع نظرات شمام.
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماله من ابرادات شیردل هست پادشاه عیلام که تنها متحد کوروش در جنگ بزرگ کوروش با کروزس بود که پارس در برابر تمام دنیای شناخته شده آن زمان تنها متحدش عیلامیان بود.پادشاه آبرادات شیردل تخت و پادشاهی و زندگی و برخی از عزیزانش رو فدای کوروش کرد و بعد از آن تقریبا پادشاهی عیلام با اینکه از اولین ساکنان ایران زمین بودن در امپراتوری پارسیان حل شد
شهیدان فقط مختص به زمان ما یا اسلام نیستند،چه بسا کسانی که در گذشته به خاطر شرف،میهن،عزت هم وطنان یا سایر ملتهایی که به کمک آنها نیاز داشتن جانشان را فدا کردن
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
20فروردین سالروز شهادت سید مرتضی آوینی
21 فروردین شهادت صیاد شیرازی
بچه ها مراسم یادتون نره.از همین جا ازتون دعوت میکنم تو این روزها حتما یه سر به تاپیک بزنید
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما دست کم 3 نفر در تاریخ ایران باستان داریم که از همه چیزشون گذشتن تا نذارن مملکت به دست بیگانگان بیافته و یا بیگانگان رو از کشور بیرون کنن
من این افراد رو نام میبرم چون اینها قصد دفاع داشتن نه کشور گشایی زیرا در دوران باستان کشور ایران اکثر جنگها یا برای کشور گشایی بود یا جنگ هایی که در سر مرز ها اتفاق می افتاد
این 3 نفر :آبرادات پادشاه عیلام،اشک یا ارشک بنیان گذار اشکانیان،سورنا فرمانده ایرانی
که از بین این 3 نفر تنها یاد فرمانده سورنا باقی مونده و هنوز بر سر فرزندان ایرانی گذاشته میشه
به خاطر رشادت های بیشمار سورنا و شکست متجاوزان هستش که نام اون هنوز زنده مانده و حتی اولین ربات انسان نمای کشور که در اواخر سال 1387 رونمایی شد به نام این فرمانده بزرگ ایرانی قرار گرفت
به قول سعدی
نام نیکو گر بماند از آدمی بهتر آن است کز ماند سرای زرنگار
ما شخصیتهای بزرگی داریم که از اونها غافلیم و میتونیم هویت ایرانی اسلامی خودمون رو به دنیا معرفی کنیم ، اما بعضی ها درگیر تعصبات احمقانه ای هستن که در حق این بزرگان جفای زیادی شده است

یه نمونش صلاح الدین ایوبی از نظر من صلاح الدین کوروش دوم هست میدونید چرا؟؟؟ فتخ بابل کوروش رو بیاد بیارید فتح اورشلیم صلاح الدین ایوبی رو هم ببینید. همون برخوردی که کوروش با ادیان کرد صلاح الدین ایوبی با ادیان کرد. صلاح الدین ایوبی انقدر بزرگ هست که مسیحیان توی تمام کتاب هاشون به بزرگی از اون یاد کردن و تا مدت ها اسم بچه هاشون رو saladin میذاشتن.فیلم kingdom of heaven رو نگاه کنید میفهمید . اما حالا ما چه جوری با صلاح الدین ایوبی برخورد کردیم؟؟ عده ای که رهبران اسلامی رو قبول ندارن عده دیگه احترام صلاح الدین ایوبی رو به ادیان میانه روی و مصالحه کاری می دونن ، عده ای هم چون اون از اهل تسنن هست چیزی نمیگن. عده ای میگن چرا صلاح الدین ایوبی وقتی خواست اورشلیم تسلیم بشه نگفت افراد شما به قوانین اسلام باید عمل کنن چرا گفت هر کس حتی جنگجویان و شوالیه ها اگر به قوانین مسیحیت خودشون رو رعایت کنن من بهشون امان میدم
کوروش یه بار دیگه زنده شد و مرد اما ما نفهمیدیم خدا میداند چندبار امثال کوروش زنده شدن و مردن مطابق شرایط روز مردمانشون نه اهل باستان که ما نفهمیدیم و خودمون باعث مرگ یا بدنامی یا فراموشی اونها شدیم بعد پرچم کوروش رو بدست میگیریم
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اينم كمترين كاري از دست من بر مي اومد
يه متن زيبا از نوشته هاي مرتضي اويني
آه از شفق... وسرخی شفق، آن گاه که روز به شب می رسد وخورشید حق در افق خونین عاشورا غروب می کند و... شب آغاز می شود!
این سرّ الاسرار خلقت است وکویی تقدیر این چنین رفته است که اسرار فاش شود، اگر چه به بهای سر باختن حسین علیه السلام.
بگذار فاش گفته شود که آن که مسجود ملائکه است حسین است، و آدم را ملائک از آن حیث که واسطه ی خلقت حسین است سجده کردند؛
و این سجده ای ازلی است؛ میزان حق،
که ابلیس را از صف ملائکه طرد می کند.
یعنی که فطرت عالم برحُبّ حسین و ولایت او شهادت می دهد
و آن پیمان ــ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالوابَلی ــ عهدی است
که خالق از بنی آدم بر حُبّ حسین و یاری او ستانده است.
« خون » با حسین پیمانِ « ریختن» بسته است،
« سر» با حسین پیمانِ « باختن ».
دل تو عرصه ی ازلی خلقت است.
گوش کن که چه خوش ترنّمی دارد در تپیدن: حسین، حسین، حسین، حسین.
نمی تپد، بل حسین حسین می کند.
کجاست آن که زنجیر جاذبه ی خاک را از پای اراده اش بگشاید وهجرت کند،
از خود وبستگی هایش،
تا از زمان ومکان فراتر رود و خود را به قافله ی سال شصت ویکم هجری برساند ودر رکاب امام عشق به شهادت رسد؟
کربلا ما را به خود فرا می خواند ودل های مشتاق، همچون کبوتران جَلدِ حرم در هوای کربلا پر می کشند. گوش کن! به ندای دلت گوش کن که حسین حسین می کند و اگر تو کربلایی هستی و سینه ات فراخنای آسمان کربلاست وتنت قفسِ تنگ نام و ننگ و خور وخواب را نمی پذیرد، به قبله گاه جبهه رو کن، و اگر نه، نمان وننگِ ماندن را بپذیر؛ و بدان که آبِ ماندن را « مُرداب» می خوانند.
اما اینان کبوتران جَلدِ حرم عشقند، و حرم عشق کربلاست.
و چگونه در بند خاک بماند آن که پرواز آموخته است و راه کربلا را می شناسد؟ وچگونه از جان نگذرد آن کس که می داند جان، بهای دیدار است؟
ای جوانمرد،
بگو که از کدامین قبیله ای!
اینجا قافله ی نور راه کربلا می پوید وآن سوی تر، دجله و فرات است که هنوز آبشخور گرگان گرسنه ای است که آب را بر کربلاییان بسته اند ودر افق دور،« قدس» است در اسارت شیطان. ای جوانمرد، بگو که از کدامین قبیله ای!
و به راستی که راه قدس از کربلا می گذرد. «راه قدس از کربلا می گذرد» یعنی آماده باش تای پای خون وجان. جمجمه ات را به خدا بسپار و دندان صبر بر جگر بگذار و مردانه در صف مردان کربلایی بایست تا گرگان گرسنه ی یزیدی پیکر حق را مُثله نکنند. و یزید مظهر ظلم و ناجوانمردی و نام و ننگ و خشم و شهوت در تمامی طول تاریخ است، همان گونه که همواره، در تمام تاریخ، صلای« هل من ناصر» امام عشق از جانب کربلا به گوش می رسد. وتو ای جوانمرد، بگو که از کدامین قبیله ای!
 
  • Like
واکنش ها: FZ.H

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم چون پنج شنبه و جمعه دانشگاه هستم همینجا یه متن از شهید آوینی قرار میدم

  • آزادی و شهادت
شقایق وحشی آزاده‌است و تعلقی ندارد. در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد تا همواره تشنه باشد و بسوزد. داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند. شهید نیز آزاده‌است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون... اما میان این دو چه نسبتی است؟
کلام را، کلام انسانی را از این بینش، راهی به سوی حقیقت نیست، تمثیلی از حقیقت و بس.
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9150&stc=1&d=1239220038
 

پیوست ها

  • Untitled-1 copy.jpg
    Untitled-1 copy.jpg
    73 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9151&stc=1&d=1239220619
شاه عبدالعظیم
متولد شهریور 1326هستم و بچه شاه عبدالعظیم.در خانه ای به دنیا آمده و بزرگ شده ام که در هر سوراخش که سر می کردی به یک خانواده دیگر نیز بر می خوردی.
پدرم مهندس معدن بود و بنا به مقتضیات کارش،هرچند سال یکبار از شهری به شهر دیگر نقل مکان می کردیم.
به این ترتیب کودکی و نوجوانی من در تهران،کرمان و زنجان سپری شد.سال سوم دبیرستان-نظام قدیم-بودم که دوباره به تهران آمدیم و در خیابان مطهری ساکن شدیم.
 

پیوست ها

  • 01.jpg
    01.jpg
    86.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9152&stc=1&d=1239221156

امام را که پیدا کرد،تمام نوشته هایش-اعم از تراوشات فلسفی،داستانهای کوتاه،شعرو...-را درون چند گونی ریخت و آتش زد.
«هنر امروز حدیث نفس استو هنرمندان گرفتار خودشان.به قول حافظ تو خود حجاب خودی.حافظ از میان برخیز.سعی کردم «خودم» را از میان بردارم،تا هرچه هست خدا باشد.البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست،اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند،آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر میشود....»
 

پیوست ها

  • avini.jpg
    avini.jpg
    36.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9153&stc=1&d=1239221926
جماعت
جعبه شیرینی را جلو بردم و تعارف کردم.یکی برداشت و گفت:می توانم یکی دیگر بردارم؟
گفتم:البته این حرفها چیه سید؟!
و سید یک شیرینی دیگه برداشت،اما هیچ کدام را نخورد.کار همیشه اش بود.هرجا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند،برمیداشت،اما نمی خورد.میگفت:«می برم تا با خانم بچه هابا هم بخوریم»
به ما توصیه میکرد که این خیلی موثر است که آدم شیرینی های زندگی اش را با خانواده اش تقسیم کند.شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می خواند.
 

پیوست ها

  • 15597_980.jpg
    15597_980.jpg
    33.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9154&stc=1&d=1239222751
عشق
به خاطر صدای گرم و گیرایش،بارها به او پیشنهاد کار شد،اما جز یکبار،هیچ کدام را نپذیرفت.یک کار دانشجویی بود،به اسم «رقص علم».کار مستندی برای عزاداری امام حسین علیه السلام.کار را که دید،متواضعانه برایش متنی نوشت و خودش هم برایش خواند.
 

پیوست ها

  • AVINI___44.jpg
    AVINI___44.jpg
    38.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی،اگر سوختگان رابه ضیافت عندالهی نمی خوانی ما را بسوزان چنانکه هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی.
((شهید آوینی))



20فروردین سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم شهیدسید مرتضی آوینی گرامی باد.
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9155&stc=1&d=1239223801
پرواز
قبل از پرواز اومده بود دفتر.موقع خداحافظی همینطور که داشت میرفت گفت:«نمی خواهی روبوسی کنی؟»
گفتم مگه دو سه روز بیشتر طول میکشه؟سید خندید و راه افتاد.بعد دوباره برگشت و گفت:فکر کردی اگه من نباشم،می خواهید روایت فتح را چه بکنید؟
زیاد جدی نگرفتم و گفتم:تعطیل می کنیم.
گفت:یعنی چی؟
گفتم:خیلی جدی دارم میگم،تعطیلش می کنیم این روایت فتح رو.و دیگر ادامه ندادم و گفتم خداحافظ.
 

پیوست ها

  • 15qrsrt.jpg
    15qrsrt.jpg
    25.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9162&stc=1&d=1239225361
معبر
دوتا گروه شدیم،سه چهار نفر سمت چپ،چهار پنج نفر سمت راست.تا چشم کار میکرد رمل بود و ماسه.هر کس جا پای نفر جلو می گذاشت.حرکت ماسه ها همه چیز را جابجا کرده بود.نظم میدان از بین رفته بود و شناسایی معبر آن مشکل.
ساعن9:30صبح جمعه بود.نوزدهم فروردین1372.
 

پیوست ها

  • img346.jpg
    img346.jpg
    57.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9165&stc=1&d=1239225767
درد
حالا دیگر حدود500متر را درون میدان مین و به سمت قتلگاه طی کرده بودیم.بچه ها می گفتند برگردیم ولی مرتضی برای فیلم برداری از قتل گاه اصرار داشت.هیچ ردی از معبر نبود.«هرکس جا پای نفر جلو می گذاشت».با صدای انفجار همه زمین خوردیم .مین والمیری بود.حدود نیم متر بالا می پرید،بعد منفجر می شد.با حجم ترکشی به مراتب بیشتر از مین معمولی.برای همین هم تقریبا هیچ کس بی نصیب نماند.
بلافاصله جمع شدیم بالای سر سید و سعید(شهید یزدان پرست).پای سید از زیر زانو قطع شده بود و تنها به پوستی آویزان بود.یک برانکارد دستی با اورکت بچه ها درست کردیم.خواستم از صحنه فیلم بگیرم اما دوربین کار نمی کرد.کاش می توانستم از چهره ای که یک ذره درد تویش دیده نمی شد فیلم بگیرم.
 

پیوست ها

  • آوینی.jpg
    آوینی.jpg
    44.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Similar threads

بالا