نتایح جستجو

. . امروز هم... بی«صبحت به خیر عزیزم»ات آغاز شد یک جمله ی ساده که قادر بود خورشید مرا... از پشت کوهها بیرون بکشد بالا بیاورد بنشاند پشت میز صبحانه من در ادامه ی شب میز را چیدم من در ادامه ی شب صبحانه ی گنجشک ها را دادم من با چراغهای روشن به خیابان زدم و هیچ کس نمی دانست در درونم زن دیوانه ایست...

خوشبختی را نمی توان وام گرفت. خوشبختی را نمی توان برای لحظه ای نیز به عاریت خواست. خوشبختی را نمی توان دزدید نمی توان خرید نمی توان تکدی کرد... بر سر سفره ی خوشبختی دیگران، همچو یک مهمان ناخوانده، حریصانه و شکم پرورانه نمی توان نشست، و لقمه ای نمی توان برداشت که گلوگیر نباشد و گرسنگی را مضاعف...

پیح تو که خوبه.باز رفت و امدی هست حال و احوال پرسی هست.همین یه انگیزس که بیای اینجا:-)) واسه ما باز و بسته بودنش فرقی نداره عکس چی بزارم؟؟بخ بختی که دیدن نداره:دی

زخمی که بر دل آید مرهم نباشد او را سعدی

خودمانیم رفیقان..به کسی برنخورد هر هوس را به غلط عشق حسابش کردیم علیرضا ضرغامی

چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم به هم شبیه، به هم مبتلا، به هم محتاج چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است شبیه بودن گل های بی شمیم به هم من و تو رود شدیم...

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

منهدم شدم عزیزم دیر اومدی خبر نداری:D اینجا هم داره منهدم میشه:دی انقد ک کسی پیام نمیده در و پنجره رو بستیم ک الکی انتظار نکشیم:-| جدی دلت تنگمه؟؟؟:Dمنم که میدونی.. منه دل شکسته با این فکر خسته ، دلم تنگته با چشمای نمناک ،تر و ابری و پاک ، دلم تنگته ببین که چه ساده بدون اراده دلم تنگته مثل...

یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان کاین. همه ناز از غلام ترک و استر می کنند

ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم وز رستنی نبینی بر گور من گیاهی

الکی مثلا اینجا برف اومده کوه ریزش کرده تمام راهای ارتباطی قطعه:D.همینجا خوبه.پیج منو تو نداریم کهp-: خودت دلت تنگ شده ننداز گردن من:-)) :-* :دی

من که بیدارم از جدایی توست تو چرایی به نیمه شب بیدار "رهی معیری"

خوبی عمو؟:smile:سلام

چخبر ازینورا سلام :) :razz:......

در سفر هوای تو بی خبرم ز جان تو نیک مبارک آمدست این سفرم به جان تو

ما را خراب و زیر و زبر میکنی مکن....

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

دلی دارم که از تنگی در او جز غم نمیگنجد غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمیگنجد

من از عالم تو را تنها گزینم روا داری که من غمگین نشینم؟!