نتایح جستجو

  1. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بازم قصه بگم یا خواب رفتی؟
  2. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نمی دونم! مگه فقط مشهد داره؟
  3. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    یه کم طولانیه! چشمانش پر بود از نگرانی و ترس، لبانش می‌لرزید، گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته‌تر. ـ سلام کوچولو ... مامانت کجاست؟ نگاهش که گره خورد در نگاهم، بغضش ترکید. قطره‌های درشت اشکش، زلال و بی‌پروا چکید روی گونه‌اش. ـ ماماااا..نم .. ما..مااا.نم ... صدایش می‌لرزید. ـ ا .. چرا گریه...
  4. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    --مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند. پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود،...
  5. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    --دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد. --پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون: --لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! ومی دانم که نه تو و...
  6. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    پس باید استفا بدم از قصه گویی حوصله قصه یه کم طولانی داری؟
  7. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین...
  8. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    دو ماه و نه روز بود که همدیگه رو ندیده بودن.هیجان واضطراب و عشق تو چشم هر دو تا شون دیده میشد.قرار بود امروز رو مال خودشون کنن یا شایدهم این روز ساگرد عشقشون بود و میخواستن از زمین و زمان دل بکنند واین یه روز رو با هم باشند. صبح یمکشنبه تو پارک بودن و فقط وفقط به هم خیره میشدند.ظهر ساعت 12...
  9. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    این همه قصه میگم خودم خوابم نمی بره!
  10. hd_memar

    المان های نوروزی شهر مشهد

    نه اصلا بچگانه نبود خیلی هم حساب شده بود اگه اون نقاشی می موند و خاطره می شد و موضوع می شد بعدا وقت ساخت اون زمینا خیلی از بین بردنشون سخت تر می شد
  11. hd_memar

    المان های نوروزی شهر مشهد

    بدم نیستن بعضیاشون
  12. hd_memar

    المان های نوروزی شهر مشهد

    چرخ خیاطی و نخ و دکمه میدون استقلال دلفینا میذون قایم
  13. hd_memar

    کرکسیون پروژه های طراحی معماری

    در مورد درمان با ضمیر ناخوذ آگاه منم همین نظر رو دارم شایدم چون تجربه یا اطلاعات ندارم حس میکنم در نمیاد من توضیحات رو با توجه به چیزهایی که 2 سال پیش یادمه ممکنه یه جاهایی فراموش شده باشه یا اطلاعاتم ناقص یا نا درست باشه اگه جایی مشکلی می بینین بگین که هم من اصلاح کنم هم دوستمون اطلاعات درستی...
  14. hd_memar

    کرکسیون پروژه های طراحی معماری

    آره درسته چون اول بیمار تریاژ میره بعد پذیرش همونجوری که گفتم بعضی بیمارا اصلا پذیرش نمیشن نه تریاژ لازم نیست دسترسی مستقیم داشته باشه به آزمایشگاه و رادیولوزی اورزانس باید دسترسی داشته باشه مثلا دسترسی می تونه از آخر اورژانس باشه احیا آره دسترسی اسون و خیلی سریع هم از ورودی هم تریاژ هم خود...
  15. hd_memar

    مرسی عکسهای پرشین بلاگ رو جای دیگه اسفاده کنی اینجوری میشه

    مرسی عکسهای پرشین بلاگ رو جای دیگه اسفاده کنی اینجوری میشه
  16. hd_memar

    به تاپیک کرکسیون سر بزن

    به تاپیک کرکسیون سر بزن
  17. hd_memar

    کرکسیون پروژه های طراحی معماری

    اتاق احیا یا cpr اتاقیه که مریض وقتی داره فوت میشه به اونجا می برنش و اقدامات خاص درمانی رو روش انجام میدن این اتاق باید از همه جا به راحتی قابل دسترس باشه چون ثانیه ها برای احیا اهمیت دارن این اتاق به ورودی و تریاژ خیلی نزدیکه و به هیچ وجه نباید همراهی بتونه به اینجا نزدیک شه! خوب بعد از تریاژ...
بالا