نتایح جستجو

  1. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    یه شب یه کار کردن من نصفه شبی رفتم قهوه درست کردم و بی خواب شدم! نکه بقیه شبا سر شب می خوابم!!!! بفرمایین! بله که میگیم امشب یه چند تایی گفتیم دارم نظر جمع رو می پرسم که اگه حوصله دارن یکی از داستانای مجید رو بذارم! ظولانیه ها
  2. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اینم فهمید خالی بستی :دی بپه ها حوصله یه داستان طولانی دارین/ از قصه های مجید به بهانه فوت بی بی گشتم یافتمش
  3. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    خالی بند تو نیمرو هم بلد نیستی چه برسه به غذا از گرمای محبته : دی
  4. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بفرمایید آجیل
  5. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام نه بااب غیبی چیه من جلو روتم میگم! بدووووو آبرومون رفت من آجیل رو میارم از اون سری قایم کردم پشت پشتی :دی
  6. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نامه ی کاکل زری به خدا بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ … بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده. نامه شماره یک سلام...
  7. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می‌گفت: جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه ! اینطوری تعریف میکنه : من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی. 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری...
  8. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اینم 7 سین کرسیمون!
  9. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ما حیوانات را خیلی‌ دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف می‌زنیم ، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی‌ با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد می‌کند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول می خواهیم می...
  10. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اهههه مایده! اینجوری مهمون داری! زود باش آجیل و شیذینی و میوه! با چای
  11. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    پدر راهنمایی می کرد و پسر در حالی که نگاهش با چپ و راست شدن دست پدرش همراه شده بود به سخنانش گوش می کرد . -- زن مثل گردو می مونه باید خردش کرد و بعد مغزش را درآورد و جوید . -- زن مثل زعفرونه باید حسابی بکوبیش تا خوب عطر و رنگ بده -- زن مثل نمد میمونه باید یک نقشی بهش داد و تا میخوره کوبید...
  12. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مرسی شاید همون بهتر باشه یه شب شلوخ تر بیاین اینجا جمع میشیم قصه میگیم پذیرایی می کنیم فعلا چون شما مهمونین من قصه میگم :-)
  13. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    این مریم اصلا از اولم زن زندگی نبود :دی گوش ندادی دیگه!
  14. hd_memar

    المان های نوروزی شهر مشهد

    اااا چه جوری ندیدی؟ اگه یه کم بری تو شهر می بینی اون چرخ خیاطیه میدون استقلال میدون جانبازم اون ماشینه و 2 تا دیگه موتوره فلکه فلسطین تلویزیونه فلکه احمد آباد اون عروسکه فلکه هنرستان اون مجسمه ها که چند پست قبل کوچه کنار بانک ملی سجاد جلوی پارک ملتم که یکیش بود که معلوم بود بازم بگم؟
  15. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نیگااااا حالا :دی
  16. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نخیرررر الزایمر که نگرفتم :دی با پژمان بودم
  17. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    به حرف من گوش نمیده
  18. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    میان میان راستی شما قبلا هم اومده بودین کرسی یا اولین باره؟
  19. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام سلام خوب شد شما هستین من دلم خیلی گرفتست
بالا