مامان !یه سوال بپرسم؟
زن کتابچه ی سفید را بست،آن را روی میز گذاشت:بپرس عزیزم .
-مامان خدا زرده؟
زن سر جلو برد :چطور؟
-آخه امروز نسرین سر کلاس می گفت خدا زرده،
-خب تو بهش چه گفتی؟
خوب ،من بهش گفتم خدا زرد نیست،سفیده.
مکثی کرد:مامان ،خدا سفید ه؟مگه نه؟
زن ،چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده...