نتایح جستجو

  1. سمانه آسمونی

    سلام ... خوبی؟ هی میگذره ... نه تموم نکردم هنوز نفس میکشم:D

    سلام ... خوبی؟ هی میگذره ... نه تموم نکردم هنوز نفس میکشم:D
  2. سمانه آسمونی

    شعر نو

    پر از فریاد مشترک با انسان هایی هستم که قصد شناختنشان را ندارم ...... شناسنامه ام مال شما... بی کسی های مرا پس بدهید... میخواهم بی کسیم دوباره مرا به اسم کوچکم صدا بزند... هومن شریفی
  3. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو حرفت را بزن چکار داری که باران نمی بارد اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند دست خودشان نیست به شرط چاقو به دنیا آمده اند! و تا پیراهنت را سیاه نبینند باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی
  4. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    باید دلم را پس بگیرم. دست های من خالی تر از این حرفهاست... پشت سرت را فراموش کن برو و آسوده باش! کسی به سنگها تهمت عشق نمی زند….
  5. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    سیم های زیر تار زنانه است و سیم های بم مردانه و از تلفیق این دو است که موسیقی دلنواز زندگی نواخته می شود . ساربان سرگردان-سیمین دانشور
  6. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    مرگ تنها یک بار به سراغ آدمی می آید اما عشق بارها و بارها. ـــــــــــــــــــــ خانه خوبرویان خفته-یاسوناری کاواباتا
  7. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    می توانستم زاده ی هر جا باشم . بر حسب تصادف این جا زاده شده ام . اما دیری نمی گذرد که این گونه تصادف ، تبدیل به تقدیر می شود . ـــــــــــــــــــــــ خلسه ی مادی-ژان ماری گوستاو لوکلزیو
  8. سمانه آسمونی

    شعر نو

    اصلاً فرض که مردمان هنوز در خوابند، فرض که هيچ نامه‌ای هم به مقصد نرسيد، فرض که بعضی از اينجا دور، حتی نان از سفره و کلمه از کتاب، شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته‌اند، با روياهامان چه می‌کنند؟! سید علی صالحی
  9. سمانه آسمونی

    آرزوهای گمشده...

    بوسه‌هایت انار را می‌ترکاند نفس‌هایت سیب را می‌رساند آغوشت ابر را می‌باراند پاییز ترینی تو!
  10. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    نمیدانم خدایا کدام نقطه زمین از تو خالیست که خلق تو را در آسمان می جویند؟
  11. سمانه آسمونی

    شعر نو

    سينه ام سرطان غربت گرفته است من خفه تر از آنم كه جاي بيمارستاني را تنگ كنم حواسم به يك سنگ گير ميكند...! سرم به تاريكي ميخورد...! و دلم!!! ...پرت ميشود روي آسفالت .... صبح!پاي جارو ها قرمز ميشود.........!
  12. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    در اين دنيا يك روز بيشتر نيست، همين يك روز است كه هميشه تكرار مي شود. صبح آن را به ما مي دهند و شب از ما پس مي گيرند. شبيه يك ساعت از كار افتاه هستي كه هميشه همان وقت را نشان مي دهد. شیطان و خدا/ ژان پل سارتر/ ترجمه ابولحسن نجفی
  13. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    خسته ام از دهانی که بستگی به بغض گاه به گاهی دارد از خودکاری که صبر جوهرش از حرف های من تمام شده ... ... و از این انگشتان دراز احمق که مثل قاضی های بلاتکلیف در آخرین محکمه هنوز نمی دانند باید طرفِ که را بگیرند !!!
  14. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    شبیه معادلات چند مجهولی شدم!! این روز ها هیچ کس من را نمی فهمد...
  15. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دستت را به من بده نترس با هم خواهیم پرید حضور و حیات و حوصله ی من از تو درد و بلا و بی کسی های تو از من ( سید علی صالحی)
  16. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    هر موجودی در طبیعت «آنچنان است که باید باشد» و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست. آدمی هرچه روح می گیرد و هرچه از آن که «هست» فاصله می یابد, از آنکه «باید باشد» نیز دورتر می شود و این است که هرکه متعالی تر است, از وحشت ابتذال هراسناک تر است و از بودن خویش ناخوشنودتر و این است فرق...
  17. سمانه آسمونی

    وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه می شود ... دوست...

    وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه می شود ... دوست داشتن ِ کسی که لایق دوست داشتن نیست، اسراف محبت است!(شریعتی)
  18. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    پدر، مادر ... تعجب می کنم چرا از شهامت علی ستایش میکنی؟ چرا بر شهادت حسین می گریی؟ چرا از قساوت شمر غمگینی؟ اصلا قاتل حسین شمراست؟ یا ... العیاذ بالله !! می بینی دین تو سر از کجا در می آورد؟ هم به ضرر خلقاست و هم خدا! فقط به درد شکم می خورد! این بود پدر که "ایمان شکمی" تو را رها کردم...
  19. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    مذهب شوخي سنگيني بود که محيط با من کرد. و من سال ها مذهبي ماندم ، بي آن که خدايي داشته باشم! از کتاب هنوز در سفرم(سهراب سپهري)
  20. سمانه آسمونی

    سلام ... خبری نیست ... به باشگاه خوش اومدید ...

    سلام ... خبری نیست ... به باشگاه خوش اومدید ...
بالا