نتایح جستجو

  1. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    سـیـب یــا گـنـدم ؟ هـمـیـشـه بـهــانـه ای هـسـت . . . مـهـم تـعــارف مـن بـود و اشـتـیــاق تـــو بــرای فـرار از بـهـشـتـی کـه نـگـهـبـان هـایـش طـعـم گـنـاه را نـچـشـیـده بـودنـد .
  2. سمانه آسمونی

    شعر نو

    غصه هم خواهـــــــد رفـــت به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت غصه هم خواهــــــــد رفـــت آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه را در یابیـــــــــــم باور روز برای گذر از شب کافیســـــــــت.
  3. سمانه آسمونی

    شعر نو

    گشته در رویش نگاهم محو مانده در چشمم نگاهش مات باز هم او را توانم دید ؟ آه ! کی دیگر ، کجا ، هیهات مهدی اخوان ثالث
  4. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    اگر پرنده را در قفس بيندازي مثل اين است كه پرنده را قاب گرفته باشي و پرنده اي كه قاب گرفته اي فقط تصور باطلي از پرنده است. عشق در قاب يادها پرنده اي است در قفس، منت آب و دانه را بر او مگذار و امنيت و رفاه را به رخ او نكش كه عشق طالب حضور است و پرواز، نه امنيت و قاب. یک عاشقانه آرام (نادر ابراهيمي)
  5. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو همان خورشيدي كه درين زرد ترين لحظه ی سال به زمين دل من مي تابي... (عباس معروفي)
  6. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هرچه می‌کنم چهار خط برای تو بنویسم می‌بینم واژه‌ها خاک بر سر شده‌اند ... هرچه می‌کنم چهار قدم بيايم تا به دست‌هات برسم زانوهام می‌خمد. نه این‌که فکر کنی خسته‌ام، نه این‌که تاب راه رفتن نداشته باشم نه. تا آخرش همین است نگاهت به لرزه‌ام می‌اندازد. . . . (عباس معروفي)
  7. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    "فرش، مظهر صبوری ماست.صبوری ملتی که هرگز تسلیم نمیشود،و هرگز به بد، رضا نمی دهد.فرش فقط زیبایی نیست، فلسفه مقاومت خاموش و چند هزار ساله ی یک ملت است ـ همراه با زمزمه یی ملایم ، که خاموشی را تعریف میکند." یک عاشقانه آرام(نادر ابراهیمی)
  8. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گاه دلتنگ میشوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگ ها گوشه ای مینشینم و میشمارم حسرتها را و محاکمه می کنم وجدانم را... ... من کدام قلب راشکستم؟ کدام احساس را له کردم؟ کدام خواهش را نشنیدم؟ و به کدام دلتنگی خندیدم؟ که اینچنین دلتنگم.....
  9. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    روزگاری بود که چون مغز کسی را می‌کوفتند، مرد می‌مرد و بس. اما امروز ... باز برمی‌خیزند با بیست زخم‌کاری بر تارک سر و ما را از جا می‌پرانند. این شگفت‌تر از آن جنایت! (مکبث، پرده‌ سوم، مجلس چهارم)_شکسپیر
  10. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    وقتی که شانه هايم در زير بار حادثه می‌خواست بشکند از خيال پريشان من گذشت: ” بر شانه های تو … “ ... بر شانه های تو می‌شد اگر سری بگذارم. وين بغض درد را از تنگنای سينه برآرم به های های آن جان پناه مهر شايد که می‌توانست از بار اين مصيبت سنگين...
  11. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته‌ام. آنچه که شکست شکسته و من ترجیح می‌دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه‌ها را به هم...
  12. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    داشتم از درد به خود می پیچیدم...... همسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر می دهی! ! ! و سالهاست ....رقاص پردرد خیابانهایم ! صادق هدایت
  13. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    آتش باشی برای تو هیزم می‌شوم دریا بروی پارو تو همیشه درست پنداشته ای ... ... دل من شبیه تكه سنگی است كه می خواهم تو با همه خستگی‌هایت یك لحظه به من تكیه كنی شمس لنگرودی
  14. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    شازده کوچولو می گفت : گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود اما ماندنی بود . این بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود. شازده کوچولو / آنتوان اگزوپری
  15. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صرف فعل “دوست داشتن” بسیار سخت است گذشته اش که به هیچ وجه ساده نیست حالش کاملاً اخباری ست آینده اش هم شرطی . . .
  16. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    نه ، ترس از مرگ گريبان مرا ول نمی کرد کسانی که درد نکشيده اند اين کلمات را نمی ...فهمند به قدری حس زندگی در من زياد شده بود که کوچکترين لحظه خوشی جبران ساعتهای دراز خفقان و اضطراب را می کرد ميديدم که درد و رنج وجود دارد ولی خالی از هر گونه مفهوم و معنی بود من ميان رجاله ها يک نژاد مجهول و...
  17. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    می‌دونی یه گردان بره خط گروهان برگرده بعنی چی؟ می‌دونی یه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟ می‌دونی یه دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟ «آژانس شیشه ای / ابراهیم حاتمی کیا»
  18. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گیرم که ... از دیوار کوتاه دلم ساده می پری ... ... با حصار ِ ... بلندِ خیالم چه می کنی ؟!
  19. سمانه آسمونی

    شعر نو

    آن روز غروب من از نور خالص آسمان بودم هی آوازت داده بودم بيا يک دَم انگار برگشتی،‌ نگاهم کردی حسی غريب در بادِ نابَلَد پَرپَر می‌زد ... جز من کسی تُرا نديده بود تو بوی آهوی خفته در پناهِ صخره‌ی خسته می‌دادی تو در پسِ جامه‌های عزادارانِ آينه پنهان بودی تو بوی پروانه در سايه‌سارِ‌...
  20. سمانه آسمونی

    شعر نو

    نیمه شب در مهتاب/باغ و پاییز قماری کردند آن یکی بر سر برگ/ وآن یکی بهر رهایی از مرگ صبحدم بود که مرغان چمن می گفتند/باز هم باغ به تک خال بلاگستر باد ... برگهایش را باخت .... پاییز مبارک !
بالا