نتایح جستجو

  1. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    بچه گاو : پدربزرگ٬ آدمها ما را می کُشند و همه جای ما را می خورند ... اما خرها را نه می کُشند ... و نه هیچ جایشان را می خورند ... یعنی واقعآ آنها خوردنی نیستند؟ چرا اینهمه اختلاف ...؟! ــ پسرم ... آنها به «مزرعه دارها» سواری می دهند ... پس زنده می مانند. یادت باشد ... راز زنده ماندن در...
  2. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    فرزندت اگر دختر باشد خیلی باید بجنگی تا بتوانی تا بتوانی بگویی که آنروز که حوا سیب ممنوعه را چید گناه به وجود نبامد. آنروز یک فضیلت پر شکوه به دنیا آمد که به آن نافرمانی میگویند و بالاخره باید خیلی بچنگی تا ثابت کنی که درون اندام گرد و نرمت چیزی به اسم عقل وجود دارد که باید به ندای آن گوش داد...
  3. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    او هیچ ندارد.... جز آغوشش.... که معجزه ایست بر تمام دل مشغولی هایم.
  4. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    کسی با سکوتش مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد کسی با نگاهش مرا تا درندشت دریای خون برد مرا بازگردان ... مرا ای به پایان رسانیده آغاز گردان حمید مصدق
  5. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل چو تخت پار بر موج رها رها رها من ... زمن هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من
  6. سمانه آسمونی

    شعر نو

    تو در چشم من همچو موجی خروشنده و سرکش و ناشکیبا که هر لحظه ات می کشاند بسویی نسیم هزار آرزوی فریبا تو موجی ... تو موجی و دریای حسرت مکانت پریشان رنگین افقهای فردا نگاه مه آلوده ی دیدگانت تو دائم بخود در ستیزی تو هرگز نداری سکونی تو دائم ز خود میگریزی تو آن ابر آشفته ی نیلگونی چه می شد...
  7. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    اینجا، باران بهانه ایست برای تازه شدن... و بوی خاک برایم، یادآور دلتنگی آسمان است که با اشکهایش، زمین را بوسه باران میکند... ...
  8. سمانه آسمونی

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    تو چه می فهمی حال و روز کسی را که دیگر هیـــــــــــچ نگاهی دلش را نمی لرزاند؟
  9. سمانه آسمونی

    اون وقتا همش چشمت دنبال ابجی ما بود حالا که مهندس شدی ولش کردی؟ درگیر چی بود اونوقتش؟(حس فضولیم...

    اون وقتا همش چشمت دنبال ابجی ما بود حالا که مهندس شدی ولش کردی؟ درگیر چی بود اونوقتش؟(حس فضولیم گل کرده) من هم مشغول درسم هم کار ...
  10. سمانه آسمونی

    سلام ... خوبید؟ ممنون ... بچه های قدیمی دیه نیستند که ... خودتونم کم پیدایید.... چه خبر از ابجی...

    سلام ... خوبید؟ ممنون ... بچه های قدیمی دیه نیستند که ... خودتونم کم پیدایید.... چه خبر از ابجی ما؟:D
  11. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    به دو راهی های زمین که می رسم چشم به آسمان می دوزم! آنجا راه همیشه یکی ست...
  12. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    جهان، درختی است که میوه اش انسان است؛ انسان، درختی است که میوه اش نفس، نفس درختی است که میوه اش خرد و خرد درختی است که میوه اش لقای خداست. باباافضل کاشانی
  13. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    "ای مرگ! تو از غم و اندوه زندگانی کاسته، آن را از دوش بر می داری. سیه روز تیره بخت سرگردان را سر و سامان می دهی، تو نوشداروی ماتم زدگی و ناامیدی می باشی." صادق هدایتاز کتاب "نیرنگستان"
  14. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    خودکشی نوعی اعتراف است، اعتراف به این است که از قافله زندگی عقب مانده ایم، یا معنی زندگی را نمی فهمیم. «زندگی به زحمت زیستن نمی ارزد» البته زیستن هرگز آسان نیست. به دلایل بسیار، که نخستین آن «عادت» است، ما به اعمالی که ناشی از فرمان هستی است پیوسته ادامه می دهیم. مرگ ارادی دلیل آن است که جنبه...
  15. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    دنيا يك تئاتر است: اين فرضيه طبعا فرضيه ديگري را هم به دنبال خود مي آورد كه آن را در مرز ديگري از وجود قرار مي دهد. همان فرضيه اي كه "كالدون" عنوان يكي از كمدي هاي خود قرار داده و آن چنين است: "زندگي رويا است." ديالكتيك پيچيده اي است از بيداري و خواب، از واقعيت و خيال و از عقل و جنون... به دنبال...
بالا