من یه دوست کاغذی دارم ک توش تمام خاطرات شیرین دبیرستانمو نوشتم،فقط شیطنتامو،سوتیامو،مسخره بازیامون سر بعضی کلاسا و جشنا،....
الان بعضی وقتا ک حال و حوصله ندارم میرم میخونمش،انقد میخندم ب کارای خودم !!!
من ک دوست کاغذیمو خیلی دوس دارم
تو ازدواج فقط خودتی ک باید تصمیم بگیری دیگه پس این ک کوکب خانوم پسره رو میشناسه و تضمینش میکنه و رو اسم طرف قسم میخورن وباباش اینجوریه و....بدرد ادم نمیخوره!پس نمیشه رو حرف دیگران(اشنایی از طریق فامیل و...)تکیه کرد
خود ادم باید طرفشو بشناسه،یه مدت معاشرت لازمه تاحداقل شناخت ها ب دست بیاد،حالا...
ب نظر من ک خدا ب این دختره لطف کرده!
باید هزاربار خدارو شکر کنه ک روز بعد ازدواجش یارو رو بایکی ندیده!
حالا غصه چی میخوره؟ادم خائن ک ارزش دوست داشتن نداره!!
شاید پسره هنوز از دوران مجردیش نتونسته دل بکنه!!!
خنده............رو صورت همه بود
صمیمیت...............تو خونه همه بود
وجدان..................تو خون همه بود
خدا...............تو قلب همه بود
.
.
.
متاسفم،جدا دنیای بدی شده،دنیای اکل و ماکول،نسل ب نسلم ب جای اینکه ارزشارو یاد بگیرن،زرنگ بازیو یاد میگیرن.
یه روز میشه ک برای هیچ کودوم ازین کلمات...