آخ از این درد پشت لعنتی
آخ از این درد پشت لعنتی
بیدار شدم از خواب
بالهای کوفته ام را تکانی دادم
آخ از این درد پشت لعنتی
از گلبرگ یاس شبنم نوشیدم و به صورتم پاشیدم
سری به لیلا گل سرخ همسایه زدم
هنوز بوی دیروزش را داشت
گپ زدم با کفشدوز و زنبور
برایم دست تکان داد
فصل رفتن است
باید از باغ خدا...