نتایح جستجو

  1. tahoora62

    کتب علامه حسن زاده

    بازم گل کاشتید داداش. ممنونم............
  2. tahoora62

    سلام آقا جواد شنیدم تو نواندیشان کولاک کردی... بابا عجب صبری داری.بی خیال شو.نرود میخ آهنین در...

    سلام آقا جواد شنیدم تو نواندیشان کولاک کردی... بابا عجب صبری داری.بی خیال شو.نرود میخ آهنین در سنگ. من یه مدت اونجا بودم. ناراحتی اعصاب گرفتم:D از بس بچه هاش هر چی دلشون میخواد به اعتقادات آدم میگن.الان خواهرم اونجا فعاله. venoos68 .خیلی ازت تعریف کرده... از آرامش و صبوریت. من زود از کوره در...
  3. tahoora62

    کوچولوهای بامزه

  4. tahoora62

    [IMG]

    [IMG]
  5. tahoora62

    [IMG]

    [IMG]
  6. tahoora62

    دفتر شکر

    خدای من شکرت میکنم برای همه نعمتهای بیشماری که به من دادی و من از اونا غافلم. شکر که هرجا پام لغزید راه رو نشونم دادی .هرجا دلم سست شد دستامو محکم گرفتیو نشون دادی کنارمی. شکر که خونواده دارم. شکر که پدر و مادر مسئولیت پذیر آگاه و مهربونی دارم که منو با تو و دین و فرستاده هات آشنا کردن.شکر که...
  7. tahoora62

    سلام آقا مهدی.حال شما چطوره؟ شمالی دیگه؟ کم پیداتر از ما شدی... هرجا هستی خوش و سلامت باشی...

    سلام آقا مهدی.حال شما چطوره؟ شمالی دیگه؟ کم پیداتر از ما شدی... هرجا هستی خوش و سلامت باشی...
  8. tahoora62

    در زمین عشقی نیست که زمینت نزندآسمان را دریاب....سلام دوست عزیز. عید فطر مبارک.از عکس و مطالبی...

    در زمین عشقی نیست که زمینت نزندآسمان را دریاب....سلام دوست عزیز. عید فطر مبارک.از عکس و مطالبی که لطف میکنید و در صفحه من میذارید ممنونم. یا علی...
  9. tahoora62

    در زمین عشقی نیست که زمینت نزندآسمان را دریاب...سلام...عید فطر مبارک...ممنونم که به صفحه من سر...

    در زمین عشقی نیست که زمینت نزندآسمان را دریاب...سلام...عید فطر مبارک...ممنونم که به صفحه من سر میزنید...
  10. tahoora62

    شعر و شهادت

    اي كشتـگان عشـق بـرايــم دعـا كنيـد يعنـي نميشود كه مـرا هم صـدا كنيـد ؟ ایـن دستهـای خستـهء خالی دخیلـتان درد مـرا هـم بــه حُکـمِ اجابـت دوا کنیـد فـریـاد چشمهـای مـرا هیـچ کـس نـدیـد پـس یـک نگـاه محبت به من بیـنوا کنیـد ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق رَحمــی بـه ساکنـانِ خَـمِ کوچـه ها کنید...
  11. tahoora62

    شعر و شهادت

    شهـادت ،بـال نمـی خـواهـد ! حـال مـی خـواهـد .. بـال را پـس از شهـادت میدهنـد نـه پیـش از آن..
  12. tahoora62

    شعر و شهادت

    چـــرا از شهیــدان عقــب مانده ایم؟ سپیــده زد و رنـگ شـب مانده ایم؟ شهیدان کـه بودنـد و ماکیـستیــم ! مگـر بـا شهیـدان نمی زیسـتیم ؟ :gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol: ای آب نـدیـده ، آبـی شــده هــا بـی جبهــه وجنـگ،انقــلابی شــده هــا مــدیون شبِ حملهء جـانبازانید ای بر ســر...
  13. tahoora62

    شعر و شهادت

    زخمی ام التیام می خواهم التیام از امام می خواهم السلام وعلیک یا ساقی من علیک السلام می خواهم مستی ام را بیا دوچندان کن جام می پشت جام می خواهم گاه گاهی کمی جنون دارم من جنونی مدام می خواهم تا بگردم کمی به دور سرت طوف بیت الحرام می خواهم لحظه مرگ چشم در راهم از تو حسن ختام می خواهم در نجف سینه بی...
  14. tahoora62

    شعر و شهادت

    برای شهدای تفحص: می گفت: ستاره خفت ، بر می گردم وقتی که سحر شکفت بر می گردم سر تا سر خاک جبهه رو باید گشت دنبال کسی که گفت : بر می گردم تو سرخ و سپید می شوی می دانم سیبی که رسید می شوی می دانم انگار که بو برده ای از باغ بهشت آخر ـ تو شهید می شوی ـ می دانم! نا گاه نویدی آمد و او را برد پرواز...
  15. tahoora62

    شعر و شهادت

    دلم گرفته شهیدان مرا مرا ببرید مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد کرم نموده دلم را مگر شما ببرید
  16. tahoora62

    اين جانباز از 15 سال پيش طعم هيچ غذايي را نچشيده است

    همسر جانباز مهران‌راد، روحي لطيف و احساس شاعرانه‌اي دارد؛ براي پرنده‌ها و ياكريم‌هايي كه پشت پنجره مي‌نشينند، دانه مي‌پاشد و به آنها مي‌گويد براي شفاي تمام مريض‌ها دعا كنيد. او گل‌هاي شمعداني را خيلي دوست دارد؛ دستي بر گلبرگ‌ها كشيده و در برابر عظمت پروردگار سر به سجده مي‌نهد. شيرين جافر،...
  17. tahoora62

    اين جانباز از 15 سال پيش طعم هيچ غذايي را نچشيده است

    او از روزهاي پرالتهاب جنگ تحميلي برايمان مي‌گويد: قصرشيرين در دست دشمن بود؛ ابراهيم و ابراهيم‌ها نيز براي آزادسازي آنجا به منطقه رفتند؛ او سال 1362 مجروح شد و به محض بهبودي مختصر دوباره به منطقه ‌رفت؛ هر بار كه او به جبهه اعزام مي‌شد، دخترم مرضيه خود را در گوشه‌اي از اتاق پنهان مي‌كرد تا لحظه...
  18. tahoora62

    اين جانباز از 15 سال پيش طعم هيچ غذايي را نچشيده است

    وقتي به كوچه "سرو " رسيديم، آسمان هنوز آفتابي بود و گرماي تابستان ديگر به شكوه‌مان انداخته بود اما در دل نشاطي احساس مي‌كرديم. نشاط از اين بابت كه به ديدار عزيزاني مي‌رويم كه قلبمان را تسخير كرده‌اند و مهرباني‌شان تمامي ندارد. گلبرگي روي در ورودي منزل چسبانده و روي آن نوشته بود «لطفاً زنگ...
بالا