یک بار به مترسکی گفتم:
لابد از ایستادن در این دشت خلوت خسته شده ای؟
گفت:
لذت ترساندن عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمی شوم.
دمی اندیشیدم و گفتم:
درست است. چون که من هم مزه ی این لذت را چشیده ام.
گفت:
فقط کسانی که تن شان از کاه پرشده باشد این لذت را می شناسند.
آنگاه من از پیش او رفتم، و...